صفحه محصول - استرس در ورزشکاران و راهای مقابله با آن

استرس در ورزشکاران و راهای مقابله با آن (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

centercenter عنوان پژوهشگر طه حسین فهیمی عقدا 274764549593500 اگر شایسته تقدیم باشد تقدیم به: دو گوهر پاک و بی آلایش زندگی ام " پدر بزرگوارم و مادر مهربانم" که وجودم برایشان همه رنج بود و وجودشان همه مهر. تقدیر و تشکر خدای بزرگ را بیش از پیش سپاسگزارم که همواره زندگی ام را قرین لطف و عنایت خویش قرار داد و پیوسته توفیق دانش آموزی و دانشجویی را بهره من ساخت. 1-8) تعاریف نظری 1-8-2)راه‌های مقابله با استرس عبارت است از تلاشهای فکری و رفتاری مستمر که برای برآوردن احتیاجات خاص بیرونی و درونی فرد به کار می‌رود. این احتیاجات ممکن است مطابق یا افزون بر منابع یا امکانات فرد باشد(فولکمن و همکاران،1986). لازاروس و فلکمن(1984) روشهای مقابله را به‌عنوان فرآیند تغییرات شناختی رفتاری می‌دانند، که فرد برای گریز، حذف، کاهش یا کنترل عوامل فشار روانی و استرسزا به کار میبرد. 1-8-2-1) روش مقابله مسألهمدار روشی است که فرد در شرایط و موقعیت استرسزا احساس میکند با تفکر و شناخت بیشتر میتواند خود را از عوامل استرسزا دور کند. در روش مقابله مسألهمدار، تمرکز شخص بر مسأله یا موقعیت پیش‌آمده است و تلاش فرد پیرامون تغییر مسأله یا موقعیت و اجتناب از آن در آینده است.در روش مقابله مسأله مدار اقداماتی از قبیل شناخت و آگاهی از مشکل و مسأله، بررسی راه‌حل‌ها، انتخاب راه‌حل‌ها مناسب ، اجرای بهترین راه‌حل و سرانجام برطرف کردن عامل استرسزا صورت میگیرد(داوری،1386). 1-8-2-2) روش مقابله هیجانمدار در روش مقابله هیجانمدار، توجه شخص بر مهار هیجانات منفی ناشی از استرس است و معمولاً زماني كه تجربه استرس اجتنابناپذیر تلقيميشود افراد از این روش استفاده میکنند.در این روش اقداماتی مانند: اشتغال ذهنیت به‌طور آگاهانه برای ایجاد فراموشی، مقصر دانستن خود یا دیگران بهعنوان مواجههای انفعالی صورت میگیرد(داوری،1386). 1-8-2-3) روش مقابله شهودی در روش مقابله شهودی فرد روشهای سازگاری را از طریق توکل به خدا، امید داشتن، خوشبینی و اعتقادات و مذهبی در خود به وجود می‌آورد. به نظر فولکمن و لازاروس امید میتواند از اعتماد به خویشتن ناشی شود و فرد با استفاده از این روش می‌تواند با عوامل استرسزا مقابله کند(خدایاری فرد،1380). 1-8-2-4) روش مقابله اجتنابی در روش مقابله اجتنابی، فرد با دوری گزیدن از عامل استرسزا از طریق نادیده انگاری، بی‌اهمیت دانستن، ایجاد فاصله روان‌شناختی، کمک گرفتن از دیگران یا سرگرم شدن با تکالیف دیگر خود را از عامل استرسزا دور میکند. ورزشکاری که رأی داوری را با گفتن مهم نیست یا اشتباه داوری بیاهمیت تلقی میکند و به‌سرعت به وظایفش ادامه میدهد از روش اجتنابی استفاده میکند(بشارت،1386). Contents TOC \o "1-3" \h \z \u 1-8) تعاریف نظری PAGEREF _Toc527014629 \h 31-8-2)راه‌های مقابله با استرس PAGEREF _Toc527014630 \h 3استرس در ورزشکاران PAGEREF _Toc527014631 \h 112-2-9) مدل‌های نظری مقابله با استرس PAGEREF _Toc527014632 \h 16نمودار(2-1)، فرایند مقابله از دیدگاه(کوهن، لازاروس،1979،لازاروس و فلکمن،1984، به نقل از تیلور91؛ یزدانی،1382 PAGEREF _Toc527014633 \h 26نمودار2-2 پاسخهای مسئله مدار و هیجانمدار از نظر بیلینگر و موس(به نقل هالاهان و موس، 1996؛ به نقل از عرب علیدوستی1385) PAGEREF _Toc527014634 \h 282-2-10)روش‌های مقابله با استرس PAGEREF _Toc527014635 \h 312-2-11)روش‌های مقابله با استرس در ورزشکاران PAGEREF _Toc527014636 \h 362-2-12)تفاوت‌های فرهنگی و فردی در مقابله با استرس PAGEREF _Toc527014637 \h 402-3)تحقیقات داخلی و خارجی PAGEREF _Toc527014638 \h 412-3-1)تحقیقات داخلی PAGEREF _Toc527014639 \h 412-3-2)تحقیقات خارجی PAGEREF _Toc527014640 \h 44منابع PAGEREF _Toc527014641 \h 51 استرس در ورزشکاران تعاریف بسیاری از استرس وجود دارد اما یک تعریف کلی از استرس ، که توسط هنس سلای مطرح شده، اینگونه است .استرس عکس العمل نامعین انسان در مقابل فشار یا واکنش فیزیولوژیک بدن ماست در مقابل هر تغییر ، تهدید و فشار بیرونی یا درونی است که تعادل روانی ما را بر هم میزند. استرس به شرایطی گفته می شود که که فرد درمحیط کار یا زندگی با آن روبرو می شود و این شرایط با ظرفیت ها و امکانات کنونی وی هماهنگی ندارد و او رادچار عدم تعادل، تعارض و کشمکش های درونی می کند(لازاروس و همکاران،1989). تجربه استرس و فشارهای روانی ازجمله عوامل لاینفک ورزش هستند. یکی از مسائلی که هر ورزشکار در سطح حرفه‌ای و قهرمانی با آن مواجه است، شرکت در رقابت‌های ورزشی و کسب نتیجه مطلوب است که سبب ایجاد استرس مضاعفی در ورزشکاران می‌شود. گرچه اندکی اضطراب باعث بهبود عملکرد فرد می‌شود؛ ولی چنانچه میزان آن از حد مطلوب افزایش یابد؛ کارکرد فرد را مختل می‌کند، تأثیر منفی بر عملکرد و مسابقه می‌گذارد و به سلامت روانی ورزشکار نیز آسیب می‌رساند (حسینیان؛قاسم‌زاده،1386). تحقیقات نشان می‌دهد ورزشکارانی که سطح استرس بالایی دارند در کارهای روزمره خود اضطراب، مشکلات جسمانی، گرایش به عادات غلط و سطح اعتماد به ‌نفس پایین را تجربه می‌کنند(ویلسون،2004). میادین ورزشی علیرغم جاذبه‌های مثبتی که برای ورزشکاران شرکت‌کننده دارد، استرس‌های زیادی نیز بر آنان تحمیل می‌کند. رقابت‌ها، مبارزات سخت و واقعی که در بالاترین سطح انجام می‌گردد؛ در کنار به چالش کشیدن توانایی‌ها و ظرفیت‌های فنی و بدنی ورزشکاران، فشار روانی زیادی را نیز برای آن‌ها به دنبال دارد(نصری،1386). موفقیت در این میادین فقط حاصل برتری عوامل فیزیولوژیک یا زیست‌مکانیک نیست، بلکه عوامل روان‌شناختی نیز نقش مهمی را درنتیجه بازی ایفا می‌کنند(بلیغی،1390). با توجه به پیشرفت‌های علوم تمرین و کمتر شدن اختلاف سطح مهارت‌های حرکتی ورزشکاران احتمال موفقیت ورزشکاران به میزان زیادی به استفاده آن‌ها از شیوه‌های نوین روان‌شناسی ورزش در کنترل افکار، احساسات و تنش بستگی دارد(خدامرادپور و همکاران،1386) در چنین وضعیتی ورزشکارانی عملکرد بهتر و قابل قبولی خواهند داشت که از ظرفیت‌های روان‌شناختی مطلوبی نیز برخوردار باشند(نصری،1386).محققان روانشناسی ورزش در زمینه استرس و روشهای مقابله با آن در ورزشکاران با چالشهای زیادی مواجه هستند. تحقیقات گولد وهمکاران(1993)، اسکانلن و همکاران(1991) نشان داد که تجربههای فردی، سازمانی، حرفهای و عملکردی ورزشکاران با استرس در ارتباط است که از سنجش اجتماعی، روابط بین مربی و اعضای تیم، زمان تمرین، امکانات و موضوعاتی که به اجرای فرد مربوط میباشد سرچشمه میگیرد. اسکانلن (1991) نشان میدهد که اسکیتبازان ماهر، استرس را از جنبههای منفی رقابت، عکسالعملهای فردی، نیازهای بازی اسکیت، درگیریهای شخصی و تجارب آسیبزا دریافت میکنند(گیاکبی،2009). کوهن(1990) نتیجه گرفت که تنوع موضوعات درونی(مثل پرسیدن در مورد توانایی ورزشکار)و بیرونی( مثل شرایط بازی، آب‌وهوا، کیفیت تجهیزات و یار در بازی) همگی موجب به وجود آمدن استرس برای گلف بازها میشود (گیاکبی،2009). جیمز و کولینز(1997) از بیست ورزشکار رقابتی در ورزشهای مختلف با سطوح متفاوتی از مهارت گزارشی تهیه کردند و دریافتند که اضطراب و تردید در رقابت، مشاهده آمادگی حریف، عوامل رقابتی، نبود استانداردهای لازم و نگرانیهای محیطی جزو منابع استرس هستند و بسیاری از ورزشکاران این استرس را از برداشت منفی خود و یا نگرانی در مورد حضور اشخاص(همانند مربیان، دوستان و تماشاچیان)دریافت میکنند(جیمزوکولینز،1997). کیمبال و همکاران(1993) در مطالعات خود در زمینه استرس ورزشی نشان دادند، افرادی که در زمینه ورزش تجربه کمی‌دارند رقابت و شرکت در مسابقات ورزشی میتواند برای آن‌ها یک منبع مهم استرس باشد. به‌عبارت‌دیگر ورزشکاران باتجربه، که دارای مقام برتر هستند در مقایسه با دیگر ورزشکاران استرس کمتری دارند و از آمادگی جسمانی بالاتری برخوردارند(یو،2000). گولد و همکاران(1993) در تحقیقی روی اسکیت‌‌‌بازان قهرمان دریافتند که مسائل مربوط به مسابقه، نیازهای جسمانی، محیطی، روانی و نگرانی‌های مربوط به مسیر زندگی منابع مهم استرس برای ورزشکاران برتر است. محرک‌های استرس‌زای رقابت‌های ورزشی که توسط ورزشکاران نخبه گزارش شده است عوامل سازمانی، فشارهای رسانه‌ای،مسافرت‌ها، انتظارات رقابتی، آموزش تدارکاتی، ارتباطات مربی، حواس‌پرتی و عدم تمرکز، آسیب‌ها، سرزنش والدین، کشمکش با هم‌تیمی‌ها و خطاهای بدنی هستند. مادن و همکاران(1990) در تحقیقی‌ روی بسکتبالیست‌های استرالیایی دریافتند گرفتن پنالتی از داور، از دست دادن مالکیت توپ، ناسزا شنیدن از داور و از دست دادن امتیاز در حین بازی بیشترین منابع استرس حاد در ورزش است(آنشل و وینبرگ،1996). آنشل و وینبرگ(1996)در تحقیقی گزارش کردند که پانزده منبع استرس حاد در بسکتبالیست‌های استرالیایی و آمریکایی وجود دارد که شنیدن ناسزا از سوی مربی، رفتار بدنی نامناسب، بحث با مربی، شنیدن ناسزا از سمت تماشاچیان و جدال بین بازیکنان از مهمترین این عوامل است. آنشل و همکاران(2000) نیز دریافتند که منابع استرس شامل ورزش غیر‌اصولی و سخت، آسیب ورزشکار، فکر پریشان، شنیدن ناسزا از سوی داور، توجه ویژه رسانه‌ها به یک بازی، اهمیت بازی از دید مربی و همراهان، هوای بد است(گان،2005). گلد و همکاران(1991) در تحقیقات خود دریافتند که استرس موجود در بازی کریکت از عواملی نظیر جنبه‌های منفی رقابت، تعامل منفی با سایرین، الزامات محیطی و مطالبات جسمانی و روانی نشأت می‌گیرد(گیاکوبی،2004). آنشل و همکاران(1997) در یک مطالعه‌ی موردی روی ورزشکاران استرالیایی و آمریکایی دریافتند که میزان مخالفت در میان ورزشکاران استرالیایی کمتر از ورزشکاران آمریکایی است. در مطالعه دیگری روی ورزشکاران چینی ماهر ‌و غیرماهر نشان داده شد که دعوا و مخالفت در بازی‌های این ورزشکاران جزو بیشترین عامل استرس‌زا محسوب می‌شود(آنشل؛کیاسیدیز،1997). هامفری و همکاران(2000) و پاپانیکولائو(2003) منابع استرس در ورزشکاران را از دست دادن مقام، عدم مدیریت زمان، عقب ماندن از کارهای روزمره، از دست دادن موقعیت‌های آموزشی ‌و تحصیلی، آسیب و صدمات احتمالی، عدم وجود روابط منطقی بین بازیکنان یک تیم، اضطراب و نگرانی، کاهش عزت‌نفس،صرف زمان زیاد برای تمرین، افسردگی و تضاد با مربیان بیان کردند(ویلسون،2004). ازنظر آنشل و همکاران (2001)حریف، مربی، ترس از آسیب در مسابقه، شرایط جوی نامناسب، شنیدن فحش و ناسزا از اطرافیان، مشاهده تقلب از سوی حریف، تماشاچیان و اشتباه ورزشکار به‌عنوان عوامل استرس‌زا بیان شده است(آنشل و همکاران،2001). ازنظر وینبرگ و همكاران منابع استرس عبارتند از: دلواپسی، اضطراب و اعتمادبه‌نفس. فرد دلواپس به موقعیت‌های طبیعی و نرمال مانند موقعیت‌های کم‌وبیش خطرناک نگاه می‌کند و فرد نگران نسبت به فردی که دلواپس و نگران نیست در رقابت و دیگر موارد ارزیابی بیشتر دچار استرس و نگرانی می‌شود. اعتمادبه‌نفس بر سطح دلواپسی و اضطراب فرد یا چگونگی احساس فرد در هر موقعیت اثر می‌گذارد. اعتمادبه‌نفس به نحوه‌ی برداشت فرد از خود و توانایی‌هایش برمی‌گردد.ورزشکاران با اعتمادبه‌نفس پایین نسبت به ورزشکاران با اعتمادبه‌نفس بالا، به خود کمتر اطمینان دارند و بیشتر دچار استرس و اضطراب می‌شوند (هیمرمیستر و بارتون،2004). 2-2-9) مدل‌های نظری مقابله با استرس اگر‌‌چه هر تغییر عمده يا جزئي، خوشايند يا ناخوشايند، ممکن است استرس‌زا تلقي شود و در آن موقعیت خاص، نیاز به استفاده از روش‌های مقابله ضروری به نظر برسد. اما استرس هميشه بد و ناخوشایند نيست. بااین‌وجود چگونگي مقابله و استفاده از روش مقابله مؤثر در این شرایط بسیار حائز اهمیت است. لذا روش‌هايي كه فرد براي مقابله انتخاب مي‌كند جزئي از نيمرخ آسيب‌پذيري وي محسوب مي‌شوند. اتخاذ خط‌مشی و روش نامناسب در مواجهه با عوامل استرس‌زا مي‌تواند موجب تشديد استرس گردد؛ درحالی‌که به‌کارگیری روش صحيح مقابله مي‌تواند نتايج مثبتي در پی داشته باشد (توکلی،1377). شك و ترديدي در مورد اهميت مقابله به‌عنوان يك مفهوم تبييني در بررسي ماهيت استرس وجود ندارد. بیشتر الگوهاي مقابله‌اي به‌صورت نقش‌هاي تسهیل‌کننده، بازدارنده و پس‌زننده نمود پيدا مي‌كنند و در قالب مفهوم روش‌های مقابله‌اي تعريف مي‌شوند(یو،2000). اشخاص ممكن است در جريان آشكار شدن رويدادهاي استرس‌زا به شيوه‌هاي مختلفي پاسخ دهند و يا با آن سازگار شوند و ممكن است روش‌های مقابله‌اي مختلف را در موقعيت‌هاي يكسان و در زمان‌هاي مختلف مورد استفاده قرار دهند و به آن وابسته گردند.سارافینو(2002) مقابله را فرآيندي مي‌داند كه توسط افراد براي كنترل تعارض بين فشارها و منبع آن، به كار برده مي‌شود. او خاطرنشان مي‌كند كه تلاش‌هاي مقابله‌اي می‌تواند نسبتاً ‌ تغيير‌دهنده باشد و ‌لزوماً منجر به حل مشکل نشود(مرادی،1390). ازنظر لازاروس و فولکمن(1984) مقابله شامل تلاش‌هاي رفتاري و شناختي دائمی براي كنترل فشارهاي دروني و بيروني تعریف شده است که خارج از توان فرد ارزیابی می‌شود. مقابله؛ روابط متقابل پويا و پيچيده بين شخص، برداشت از محرک‌های استرس‌زا، توانايي براي بر‌طرف كردن آن محرک‌ها، سازگار‌شدن و یا اجتناب از آن‌ها مي‌باشد. پرلين و اسكولر(1978) مقابله را به‌عنوان پاسخي به استرس‌هاي موقعيتي براي جلو‌گيري‌، اجتناب يا كنترل آشفتگي تعريف كرده‌اند و وايت (1989) مقابله را تلاش‌هاي فعال براي تنيدگي و یافتن راه‌حل‌های مناسب براي چالش‌ها و خواسته‌های هر مرحله از تحول انسان می‌داند که شامل سه مؤلفه درک موقعيت استرس‌زا، حل مسأله و داشتن هيجان‌هاي قدرتمند مي‌داند (مرادی،1390). تيلور(1991) معتقد است علي‌رغم تعاريف متعددي كه در مقابله ارائه شده ‌است مقابله‌یك مفهوم روان‌شناختی است و فرآيند كنترل نيازهايي ‌است كه فراتر از منابع فردي ارزيابي مي‌شود و شامل كوشش‌هاي عملي و درون روانی، براي‌ كنترل ‌نيازهاي دروني و تعارضات بين آن‌هاست.علي‌رغم تعاريف زيادي كه در عرف روان‌شناختی از مقابله وجود دارد، وجه مشترک تمامی تعاریف ارائه شده این است که، مقابله اصولاً با نيازها و خواسته‌هاي دروني و بيروني، تعارضات و هيجانات ناراحت‌کننده و استرس‌زا آشكار مي‌شود(ابراهیمی کاظم‌آباد،1389). بیشتر مطالعات و پژوهش‌های انجام‌شده در زمینه حمایت اجتماعی ‌نقش مثبت ارتباطات اجتماعی را در سازگاری روان‌شناختی و سلامت روان نشان داده‌اند. یقیناً هرکسی که متعلق به شبکه اجتماعی است، حمایت اجتماعی را تجربه کرده‌ است. میزان استفاده از حمایت اجتماعی در مواجه با شرایط استرس‌زا ‌بر آسیب‌پذیری و‌ روش‌های مقابله افراد تأثیرگذار ‌است‌‌(خویشتن‌دار،1385). حمایت‌های ‌اجتماعی به‌ شیوه‌های گوناگون تعریف شد‌ه‌ است. هوبفول و وکس(1993)، حمایت اجتماعی را محصولی از فعالیت‌های اجتماعی می‌دانند؛ که با مشارکت در وظایف، مساعدت شناختی و فراهم کردن آرامش عاطفی و احساس ‌مقابله شخصی ارتقاء می‌یابد. ازنظر کوب(1976) حمایت ‌اجتماعی اطلاعاتی ‌است که شخص ‌را به این ‌باور راهنمایی می‌کند که مورد عشق و علاقه، تأیید و ارزش‌ دیگران قرار می‌گیرد و متعلق به شبکه‌ای از ارتباطات و وظایف متقابل است. از عناصر حمایت اجتماعی‌ می‌توان ویژگی تعلق به شبکه ارتباطی، داشتن تعهدات متقابل نسبت به یکدیگر را نام برد. حمایت اجتماعی به احساس تعلق داشتن، پذیرفته شدن، مورد عشق، محبت، مساعدت، توجه دوستان و سایرین قرار گرفتن نیز تعریف شده ‌است. ازنظر برانول و شوماخر (1989) حمایت ‌اجتماعی تبادل منابع، حداقل بین دو نفر است و منظور از آن میزان ادراک فرد از محبت و حمایت خانواده، دوستان و اطرافیان در مقابل استرس‌ها و حوادث تنش‌زاست(هوب‌فول و وکس،1993)‌.برکمن و سیمن(2000) می‌نویسند: حمایت اجتماعی تعهدات متقابلی را به وجود می‌آورد و حالتی را ایجاد می‌کند که در ‌آن شخص احساس دوست داشتن، مراقبت، عزت‌نفس و اندیشمند بودن داشته و این‌ها با سلامت روانی افراد ارتباط مستقیم دارد(خویشتن‌دار،1385).کوهن و وایلز (1985)به چهار نوع حمایت اشاره میکنند : حمایت تأییدی: به این معنی است که شخص مورداحترام، تأیید و پذیرش دیگران است. حمایت اطلاعاتی : به درک و مقابله با وقایع استرس‌زا کمک می‌کند.توصیه، حمایت، ارزیابی و راهنمایی‌های شناختی نام‌های دیگری از این حمایت است. مصاحبت اجتماعی : گذراندن وقت با دیگران در اوقات فراغت و فعالیت‌های فوق‌برنامه را شامل می‌شود. حمایت ابزاری: به تهیه و تدارک کمک‌های مالی و خدمات ضروری اطلاق می‌گردد. از طریق این حمایت می‌توان به حل مشکلات مالی و کاهش اثرات استرس پرداخت. این حمایت را حمایت مادی و ملموس نیز نامیده‌اند(کوهن و وایلز،1985). بارا (1986) در بررسی حمایت ‌اجتماعی دو مفهوم از حمایت ‌اجتماعی را مطرح کرد، دریافت حمایت و ادراک حمایت. منظور از دریافت حمایت، برخورداری از حمایت‌های هیجانی مانند کمک و مساعدت عینی از افراد ،خانواده و دوستان است. منظور از حمایت ادراک شده، درک قابلیت دسترسی و کفایت انواع مختلف حمایت است، اغلب حمایت ادراک شده را معادل رضایتمندی می‌دانند(بارا،1986). برخی از پژوهشگران نظیر لازاروس و فولکمن بر این باورند که استرس به شناخت فرد از خود و محیط وابسته است وجهت کاهش استرس دو نوع روش‌ مشخص مسأله‌مدار و هیجان‌مدار وجود دارد. حمایت اجتماعی که در آن از هر دو نوع روش استفاده می‌شود؛ ناظری بر حمایت اطلاعاتی‌، عاطفی و ابزاری است. هاشمی(1382)‌در تحلیل مطالعاتی ‌پیرامون ‌حمایت‌ اجتماعی نشان داده‌ است که منابع حمایت ‌اجتماعی بسیار گسترده است و اثرات مثبتی در رفع استرس و مشکلات مختلف دارد(خویشتن‌دار،1385). به‌طورکلی چندین مدل مهم در زمینه مقابله با استرس معرفی شده است: 2-2-9-1)نظريه‌فرايد‌نبرگ ‌و‌لوئيس‌ فرايدنبرگ ولوئيس(1993) ‌ با‌ تعريف مقابله، به‌عنوان مجموعه‌اي از اعمال شناختي و ‌عاطفي ‌كه در‌‌ پاسخ ‌به ‌مسائل ‌ويژه‌اي ‌به كار‌ برده‌ مي‌شود، براساس‌ نظريه لازاروس‌(1984) سه سبك مقابله‌اي ‌را مطرح ‌كرده‌اند. اين سه سبك ‌از هجده روش تشكيل شده که عبارتند از سبک‌های بارور، مراجعه به ديگران و سبک نا‌بارور (سبک‌های بارور و مراجعه به ديگران تشکیل‌دهنده سبك مقابله كارآمد مي‌باشد). الف)‌سبك بارور: منظور از اين سبك آن است كه فرد با خوش‌بینی، سلامت، آرامش و در اجتماع در جهت حل مسأله کار کند. اجزاء سبك بارور، هشت روش مقابله‌اي مي‌باشد. حمايت ‌اجتماعي: گرايش به در ميان گذاشتن مشكل با ديگران و جلب حمايت آنان، به‌عنوان يكي از راه‌هاي كنترل كردن موقعیت. تمركز بر حل مشكل: يك روش مسأله‌مدار مي‌باشد كه طي آن به‌طور منظم به بررسي مسأله پرداخته مي‌شود و با در نظر گرفتن ديدگاه‌هاي گوناگون با مشكل برخورد مي‌شود. سخت‌کوشی و موفقيت: اين روش توصیف‌کننده تعهد، بلند‌پروازي و تلاش زياد مي‌باشد. تفریحات جسمانی: منظور فعاليت‌هاي ورزشي و آمادگي جسماني براي برخورد مناسب با مشكل مي باشد. راه‌هاي آرام‌بخش: اين روش بيشتر به‌منظور آرام‌سازي است تا پرداختن به ورزش و فعاليت‌هاي تفريحي. حفظ تعلق‌خاطر: اين روش بيانگر اهميت دادن به ارتباط با ديگران است، به‌ويژه به آنچه كه ديگران فكر مي‌كنند. تقويت رابطه با دوستان: حاكي از يك ارتباط صميمي خاص مي‌باشد. تمركز بر جنبه‌هاي مثبت: يعني با ديدگاه‌هاي مثبت به موقعيت نگريسته مي‌شود. ب) سبك نا‌بارور‌: اين سبك با ناتواني فرد در كنار آمدن يا مقابله مشخص مي‌شود‌، مترادف سبك مقابله ناكارآمد مي‌باشد و از هشت روش زير تشكيل شده است: نگراني: روش نگراني بيانگر اهميت ‌دادن به آينده به‌طورکلی و خوشبختي در آينده به‌طور خاص مي‌باشد. حفظ تعلق‌خاطر : بيانگر اهميت دادن به ارتباط با ديگران و به‌ویژه به آنچه ديگران به آن فكر مي‌كنند، مي‌باشد. تفكر آرزومندانه: اميدواري به يك نتيجه مثبت، روش تفكر آرزومندانه است. كنار نيامدن: اين روش نشان‌دهنده دور شدن از مشكل است كه همراه با شكايات روان‌تني مي‌باشد. ناديده گرفتن مشكل: اين روش نشان‌دهنده دور شدن از مشكل و تسليم در برابر آن است. كاهش تنش‌: فردا از راه تخليه و كاهش تنش سعي مي‌كند تا احساس بهتري پيدا كند. خودداري: روش خودداري، كناره‌گيري فرد از ديگران و مخفي نگه‌داشتن مسأله از ديگران را نشان می‌دهد. و نهایتاً سرزنش خود: فرد خود را مسئول مشكل يا نگراني مي‌داند. روش جستجوي حمايت اجتماعي : گرايشي است كه براي در ميان گذاشتن مشكل با ديگران و جلب حمايت عاطفي آنان به‌عنوان يكي از راه‌های كنترل كردن استرس است. حمايت معنوی: نشان‌دهنده دعا، اعتقاد به خداوند، امداد الهي و كمك گرفتن از آن‌هاست. كمك حرفه‌ای: در اين روش فرد از افراد متخصص و مشاور كمك مي‌گيرد. اقدام اجتماعي: عملي است كه در طي آن ، فرد ديگران را از مشكل خودآگاه مي‌سازد(یزدانی،1382). 2-2-9-2)نظريه لازاروس و فولكمن لازاروس و فلكمن(1984) روش‌هاي مقابله را به‌عنوان فرآيند تغييرات شناختي‌ رفتاري مي‌دانند، كه فرد برای گریز، حذف، كاهش يا كنترل عوامل فشار‌‌ رواني و استرس‌زا به كار مي‌برد. ازنظر آنان روش‌هاي مقابله، تلاش‌هاي شناختي- رفتاري براي برآورده ساختن خواسته‌هاي بيروني و دروني است كه معمولاً به‌صورت آگاهانه صورت مي‌گيرد و سه كاركرد عمده براي افراد دارد: الف) فراهم نمودن اطلاعات مورد نياز در رابطه با محيط. ب) پردازش كردن اطلاعات. ج) حفظ استقلال و آزادي عمل در به‌کارگیری مهارت‌ها. بر طبق اين نظريه، بر‌آورد افراد از رويدادها، اهميت بيشتري از خود رويدادها دارد. نه رويداد محيطی و نه پاسخ فرد، هيچ‌كدام نمي‌توانند فشار رواني را تبيين كنند، بلكه ادراك فرد از موقعيت‌هاست كه فشار رواني و شدت آن را تبيين مي‌كند. اين ادراك شامل آسيب‌ها، تدابير، تهديد‌ها و چالش‌هاي بالقوه و توانايي ادراك شده فرد براي مقابله با آن‌هاست. آن‌ها به سه نوع ارزيابي اشاره كرده‌اند كه توسط فرد در سنجش يك رويداد انجام مي‌گيرد. الف) ارزيابي اوليه: عبارت است از اين‌كه فرد رويداد معيني را فشارزا بداند يا خير. همچنين درجه خطرناك بودن آن مشخص مي‌شود. ب) ارزيابي ثانويه: اين ارزيابي شامل بررسي تمهيدات مقابله‌اي در دسترس مي‌باشد و طي آن به اين سه سؤال پاسخ داده مي‌شود. اول اين‌كه چه راه‌هايي در برابر فرد گشوده است. دوم اينكه چقدر احتمال دارد كه فرد بتواند روش‌های لازم براي كاهش استرس‌ را ‌به‌طور موفقیت‌آمیز به كار گيرد و سوم آيا اين روش مؤثر است و مي‌تواند از فشار رواني بكاهد يا خير؟ ج) ارزيابي مجدد: در اين نوع ارزيابي فرد سعي مي‌كند تا ارزيابي‌هاي خود را از موقعيت تغيير داده و آن را اصلاح كند و به‌محض آن‌كه اطلاعات جديدتري دريافت مي‌كند، ارزيابي ديگري به عمل مي‌آورد بااین‌حال ارزيابي مجدد هميشه به كاهش فشار رواني منجر نشده و گاهي اثرات افزايشي نيز دارد. رويدادي كه پيش از اين بي‌خطر تلقي مي‌شد، ممكن است پس از يك بر‌آورد آسيب‌زا‌، تهديد‌كننده يا چالش‌برانگیز تلقي گردد. لازاروس و فولكمن (1984) مقابله را بيشتر به‌گونه‌ای رسمي و به‌عنوان فرآيند پيچيده اكتسابي در نظر می‌گیرند و معتقدند كه در طول زمان ساخته و پرداخته مي‌شود. يعني ممكن است با یک روش مقابله با شكست روبرو شود، اما اگر فرد مجدداً به‌گونه‌ای نسبتاً متفاوت تلاش كند ممكن است موفق شود. همین‌طور ياد مي‌گيرد كه مقابله به تلاش فرد نیاز دارد و آسان و سريع انجام نمي‌گيرد و مستلزم اين است كه فرد بخواهد موقعيتي را اداره كند نه اين‌كه به‌طور كامل بر آن غلبه و كنترل پيدا كند. آنان به‌طورکلی دو شيوه مقابله را مطرح کردهاند كه عبارتند از مقابله مسأله مدار و مقابله هيجان مدار. مقابله مسأله مدار انجام دادن كار و حل مسأله براي تغيير منبع يا سرچشمه موقعیت استرس‌زاست است. در اين نوع مقابله، بيشتر از فنوني مانند ارزيابي شناختي، تحليل منطقي، يا تلاش براي مشخص كردن علت مسأله و جستجوي اطلاعات بيشتر دربارﺓ مشكل استفاده مي‌شود و به‌طور مستقيم متوجه منابع تهديد مي‌باشد. مقابله هيجان‌مدار، مقابله با هيجانات ناشي از منبع تهديد است و با كاهش يا اداره پريشاني هيجاني مربوط به موقعيت سروكار دارد. افراد در برخورد با موقعيت‌هاي فشارزا معمولاً تركيبي از مقابله مسأله مدار و هيجان مدار را به كار مي‌برند. به‌طورکلی روش مقابله مسأله مدار در موقعيت‌هاي قابل‌کنترل و روش مقابله هيجان مدار در موقعيت‌هاي غير قابل كنترل مناسب‌تر است. ممكن است كه در موقعيت‌هاي قابل‌کنترل افراد اين اعتقاد را داشته باشند كه كوشش‌هاي هدف‌دار آن‌ها در فائق آمدن بر مشكل مؤثر واقع خواهد شد. از طرف ديگر پايين بودن احساس كنترل، آشفتگي هيجاني را افزایش می‌دهد. لازاروس و فلكمن در سال(1984) ‌بر اساس اين دو نوع روش مقابله،‌ هشت روش مجزا براي مقابله با استرس به نام : مواجهه، عقب‌نشيني، خودکنترلی، جستجوي حمايت اجتماعي،‌ پذيرش مسئوليت، فرار يا اجتناب، حل مسأله و ارزيابي مثبت را مورد شناسایی قرار داده‌اند(لازاروس و فولکمن ،1984). به شیوه‌های مقابله زير اشاره‌کرده‌اند: 1- جستجوي اطلاعات: ملاحظه این‌که چه راهكارهايي پيش روي فرد قرار دارد و پيامد هرکدام چيست، همچنين يادگيري دقيق اموري كه در صورت انتخاب هرگونه اقدامي، بايد دنبال شود. 2- اقدام مستقيم: به‌کارگیری اقدامات خاص كه به‌طور مستقيم با محرك فشارزا سروكار دارد. زماني كه اقدام مستقيم ممكن باشد ( كه هميشه اين‌گونه نيست) ممكن است اين روش مقابله ازنظر جسمي و عاطفي، براي فرد سازگارتر باشد. اقدام مستقيم،‌ در شخص حس مهارت و كنترل پديد آورده و به وي امكان مي‌دهد كه برانگیختگی فيزيولوژيك خود را برون‌ريزي كند. 3- اقدام بازدارنده: اين روش ممكن است در بعضي از شرايط بهترين راه باشد.‌ ‌4- پرداختن به كوشش‌هاي درون رواني: اين شيوه مانند فرونشاندن افكار نگران‌کننده و سعي در ناديده گرفتن آن‌هاست. 5- درخواست حمايت‌هاي مادي و عاطفي از ديگران: ازنظر آنان روشي كه فرد براي مقابله برمی‌گزیند، تا حد زیادی بستگي به موقعيت و تعامل منحصربه‌فرد شخص با آن موقعيت دارد(یزدانی،1382). تيلور (1991)، فرایند مقابله را ازنظر لازاروس و همکاران در نمودار2-1 خلاصه کرده است. 2705104454525نمودار(2-1)، فرایند مقابله از دیدگاه(کوهن، لازاروس،1979،لازاروس و فلکمن،1984، به نقل از تیلور91؛ یزدانی،1382020000نمودار(2-1)، فرایند مقابله از دیدگاه(کوهن، لازاروس،1979،لازاروس و فلکمن،1984، به نقل از تیلور91؛ یزدانی،1382 2-2-9-3)مدل بيلينگر و موس اولين بار بيلينگز وموس(1981)، پاسخ‌هاي مقابله‌اي را بر اساس روش مقابله دسته‌بندی كردند. آنان به دو روش فعال و اجتنابي اشاره كرده‌اند كه هرکدام شامل پاسخ‌هاي شناختي و رفتاري است كه بدین ترتیب چهار نوع مقابله را تشكيل مي‌دهد: مقابله شناختي فعال: مانند توجه فرد به جنبه‌های مثبت يك مسأله مقابله رفتاري فعال: مانند كمك خواستن از ديگران مقابله شناختي اجتنابي: فرد به‌طور موقتي فكر كردن در مورد مشكل را كنار مي‌گذارد، يا این‌که معناي موقعيت را تغير مي‌دهد. مقابله رفتاري اجتنابي: به‌صورت فعاليت‌هایي مانند ورزش مشخص مي‌شود.با در نظر گرفتن روش‌هاي فعال و اجتنابي در تركيب ويژه‌اي از مسأله مداري و هيجان مداري‌، هشت پاسخ مقابله به وجود مي‌آيد. به‌طورکلی موس و بيلينگر مقابله و ارزيابي را در سه زمينه مختلف يعني مقابله متمركز بر ارزيابي، متمركز بر مسأله و متمركز بر هيجان سازمان‌بندي نمودند(نمودار2-2) 1- مقابله متمركز بر ارزیابی: شامل اقداماتي است كه در جهت درك موقعيت، تحليل منطقي و شناخت آن صورت مي‌گيرد. 2- مقابله متمركز بر مسأله: اين مقابله سعي در تغيير يا حذف منبع استرس دارد. بنابراین بیشتر با پیامدهای یک مشکل ارتباط دارد تا خود موقعیت استرس‌زا. 3- مقابله متمركز برهيجان: پاسخ‌هايي را در برمی‌گیرد كه هدف آن كنترل هيجانات بر انگيخته شده توسط عامل استرس‌زا مي‌باشد.(عرب علیدوستی،1385). 520702863850نمودار2-2 پاسخهای مسئله مدار و هیجانمدار از نظر بیلینگر و موس(به نقل هالاهان و موس، 1996؛ به نقل از عرب علیدوستی1385)00نمودار2-2 پاسخهای مسئله مدار و هیجانمدار از نظر بیلینگر و موس(به نقل هالاهان و موس، 1996؛ به نقل از عرب علیدوستی1385) 2-2-9-4)ديدگاه آيرز و همكاران آيرز و همكاران(1996) نشان دادند كه براي تبيين تمايزهاي بين مقابله‌ها، الگوهاي مفهوم پيچيده‌تري وجود دارد. آن‌ها اين تحليل عاملي را براي تحليل تناسب اندازه‌هاي مدل براي ارزيابي مقابله به كار بردند. تحليل آن‌ها نتوانست اين مدل دوعاملی سنتي (مقابله‌ مسأله‌مدار و مقابله هيجان‌مدار) را تأييد كند و آن‌ها يك مدل چهاربعدی را ارائه نموند كه شامل مقابله اجتنابي، انصراف، توجه و حمايت اجتماعي بود(مرادی،1390). 2-2-9-5)ديدگاه فليپس و جارويس فليپس و جارويس بر اساس تحقيقات خود در مورد راهبرد‌هاي مقابله‌ای به چهار عامل مقابله اشاره کرده‌اند: 1- مقابله فعال 2-مقابله اجتنابي 3 - مقابله هيجان مدار 4- مقابله پذيرش. مقابله فعال شامل رفتارهايي مانند استفاده از راه‌هاي استراتژيك و حمايت‌هاي اجتماعي ابزاري مي‌باشد. مقابله اجتنابي شامل انكار رويدادهايي است كه رخ‌داده و يا بر فرد تأثير گذاشته است، مانند دور شدن فيزيكي از موقعيت و فرار از موقعيت با استفاده از دارو و يا الكل ، مقابله هيجان‌مدار شامل آزاد‌سازي هيجان‌ها (مثل گريه كردن) و استفاده از حمایت اجتماعی براي كاهش هيجان‌ها مي‌باشد. مقابله پذيرش شامل دور شدن روان‌شناختی فرد از موقعيت مي‌باشد. يعني، ازنظر شناختي ‌موقعيت يا رويداد دوباره تعريف می‌شود و رويداد همان‌طور كه هست پذيرفته مي‌شود(مرادی،1390). 2-2-9-6)نظريه پاول و انرايت بر‌طبق ‌اين ‌نظريه دو نوع ‌مقابله ‌با ‌عامل استرس‌زا ‌وجود دارد ‌كه ‌عبارتند ‌از: مقابله ‌سازگارانه و مقابله‌ ناسازگارانه. در مقابله سازگارانه کوشش‌هایی به عمل مي‌آيد كه فشار ناشی از‌ عامل استرس‌زا را كاهش داده و ارگانيسم را به حالت تعادل باز مي‌گرداند. مقابله نا‌سازگارانه، اعمالي را در برمی‌گیرد كه موجب افزايش فشار ناشي از عوامل استرس‌زا مي‌گردد و ارگانيسم را در يك حالت نامتعادل و ناپايدار نگه مي‌دارد. به كارگيري طولانی‌مدت روش‌های ناسازگارانه، باعث از دست‌دادن اعتمادبه‌نفس و فراهم آوردن زمينه اختلاف رفتاري و رواني خواهد شد(پاول؛انرایت،1991). 2-2-9-7)سایر مدل‌های نظری مقابله با استرس نظریه‌های فراوان و مختلفی در این زمینه ارائه شده است که با توجه به ارتباط و نزدیکی برخی از مدل‌ها با موضوع تحقیق، چند مدل دیگر به‌صورت خلاصه بیان شده است. در نظريه آلتماير دو تمايز عمده در فرآيند مقابله مطرح مي‌شود كه عبارتند از: تمايز بين مقابله هيجان‌مدار و مسأله‌مدار كه به ويژگي‌هاي فردي مربوط است (مانند خودكار آمدي).تمايز بين منابع مقابله : منابع مقابله، منابعي است كه در دسترس فرد مي‌باشد(یزدانی،1382).روشهای مقابله ازنظر لانگ و اسكاتز بر دو نوع، درگير شدن و درگير نشدن تقسيم مي‌شود. مقابله درگير‌ شدن تلاش‌هاي ‌فعالي را ‌مي‌طلبد كه هم براي كنترل پديده‌هاي مسأله‌مدار و هم هيجان‌مدار در موقعيت‌هاي استرس‌زا به كار مي‌رود. اين نوع مقابله چون تحت تأثير موقعيت است، ثبات كمتري دارد. درحالی‌که مقابله درگير نشدن، شامل مقابله اجتناب‌مدار است، مانند تفكر آرزومندانه، اين نوع مقابله ثبات متوسطي دارد، زيرا كمتر تحت تأثير عوامل موقعيتي است(مرادی،1390).‌ بر اساس نظريه كروني نیز چهار نوع مقابله كلي مشخص شده است. رفتار فعالانه يا مسأله‌مدار، كه به‌طور مستقيم و آشكار با مشكل و نتايج آن سر وكار دارد. ارزيابي مدار يا فعال/ شناختي كه هدف آن كنترل ارزيابي موقعيت استرس‌زا است. هيجان‌مدار، كه هدفش كنترل استرس‌زاهاي مربوط به هيجانات، نگهداري و حفظ تعادل مي‌باشد. اجتناب‌مدار كه هدفش دوري جستن از استرس و موقعيت‌هاي استرس‌زا است(عرب علیدوستی،1385). 2-2-10)روش‌های مقابله با استرس انسل و لين(1991) با در نظر‌گرفتن تفاوت بين تدابير و منابع مقابله مدل‌هاي مختلفي را مطرح كرده‌اند(مرادی 1390). 1- مدل مستقل استرس: بر اساس اين مدل وجود منابع مقابله، شخص را در برابر آسيب‌هاي ناشي از استرس مصون نگه مي‌دارد. مثلاً داشتن يك دوست صميمي چه در مواقع عادي و چه در زمان وقوع رويدادهاي درد‌ناك، در آرامش روانی شخص مؤثر است. اين مدل نشان مي‌دهد كه منابع مقابله مستقل از عوامل استرس‌زاست. 2-مدل پسزننده استرس: وجود منابع مقابله به همان نسبت كه در كاهش ناراحتي مؤثر است، احتمال وقوع رويدادهاي استرس‌زا را كاهش مي‌دهد، مثلاً بر‌خورداري از امكانات مالي به همان اندازه كه در كاهش دادن مشكلات اقتصادي مؤثر است، احتمال درگيري با اعضاي خانواده را نيز كمتر مي‌كند. 3-مدل شرطيسازي استرس: وقوع رويداد‌هاي استرس‌زا در شرايطي كه منابع مقابله وجود نداشته باشد و يا در سطح بسيار پاييني وجود داشته باشد، سبب استرس مي‌شود و برعكس(مثل، تغيير محل سكونت و زندگي براي شخصي كه توانايي تسلط بر موقعیت‌ها را دارد، نه‌تنها ايجاد ناراحتي نخواهد كرد، بلكه به‌عنوان يكي از منابع مقابله در كاهش دادن اثرات استرس‌، مؤثر واقع مي‌شود). 4-مدل عمل متقابل: در این مدل تجربيات استرس‌زا،‌ منابع مقابله را تحريك كرده و سطح بالايي به فعاليت وادار می‌دارد. بر اساس اين مدل رويداد‌هاي استرس‌زا سبب بر‌انگيختگي منابع مقابله مي‌شود و استفاده از منابع مقابله نيز به‌نوبه خود اثرات استرس را كاهش مي‌دهد(مرادی،1390). گر‌چه تلاش‌هاي‌ زيادي براي ‌طبقه‌بندي انواع پاسخ‌های مقابله صورت گرفته، ولي هنوز هيچ روش پذيرفته شده‌اي به وجود نیامده است و اختلاف نظر‌هايي وجود دارد. اما بسياري از محققين دو نوع كلي روش‌های مقابله را از هم متمايز كرده‌اند كه عبارتند از: 1-‌ مقابله متمركز بر مسأله مقابله متمركز بر مسأله، شامل اقداماتي سازنده است كه شخص در رابطه با شرايط استرس‌زا انجام مي‌دهد. در اين نوع مقابله فرد سعي دارد تا منبع استرس را تغيير دهد يا حذف كند. 2-‌ مقابله متمركز بر هيجان مقابله متمركز بر هيجان، شامل كوشش‌هايي است كه براي تنظيم پيامد‌هاي هيجاني موقعیت استرس‌زا به كار مي‌رود و كاركرد اوليه آن کنترل هیجانات برانگیخته شده توسط عامل استرس‌زا است تا تعادل هیجانی حفظ شود. ‌ جانسن و همكارانش (1996) نيز سه نوع روش مقابله را پيشنهاد مي‌كنند: مقابله فعال، مقابله منفعل و مقابله جستجوي حمايت اجتماعي(توکلی،1377). فيليپ (1992) انواع مقابله را شامل روش‌های زير مي‌داند: 1- مقابله مؤثر(مانند حل مسأله) كه منابع استرس و خطر را مورد توجه قرار مي‌دهد. همچنين اين نوع مقابله، يك راه براي تغيير اين رابطه است. 2- كنترل هيجاني، همان مقابله تسکین‌دهنده در مدل لازاروس است. اين مدل به نظر مي‌رسد كه داراي سطح وسيع و گسترده‌اي باشد. 3- مقابله ستیزه‌جویانه: وقتي فرد به استرس عکس‌العمل نشان مي‌دهد، روش مقابله به وجود مي‌آيد. و تلاش براي مهار يا مغلوب كردن استرس كه به قوت خود باقی‌مانده و نياز است كه ريشه‌كن شود. 4-مقابله پيشگيرانه: تلاشي است براي پيشگيري از موقعیت استرس‌زا(فیلیپ،1992). کوهن(1987) پنج مدل مقابله‌اي به نام 1- جستجوي اطلاعات، 2- واكنش مستقيم، 3- بازداري از عمل، 4-فرایندهای درون رواني و 5- روي آوردن به ديگران براي كسب حمايت ‌را معرفی کرده است. كارور و همكارانش (1989) روش‌های مقابله‌اي منطقي ‌را ابداع كردند ‌كه شامل پاسخ‌هاي مقابله‌اي متمركز بر مسأله مانند مقابلهفعال، برنامهريزي، بازداري يا سركوب فعاليت‌هاي متناقض ،خويشتنداري ‌و روش‌هاي مقابله‌اي متمركز بر هيجان مانند آشكار كردن هيجان، عقب‌نشینی رفتاري، ‌عقب‌نشینی رواني، برداشت‌هاي مثبت، انكار و پذيرش مي‌باشد (کوپر و پاینه،1991). يك مدل سه عاملي نيز توسط موس و بلینگز(1982) پيشنهاد شده است: الف- مقابله متمركز بر مسأله كه شامل: جستجوي حمايت اجتماعي و اطلاعات،‌ حل مسأله و توسعه پاداش‌هاي متناوب است. ب- مقابله متمركز بر هيجان که شامل: تفكر آرزومندانه، پذيرش بردباري يا فرمان‌برداری، عقب‌نشینی هيجاني (مثل گريه كردن)است. ج- مقابله متمركز بر ارزيابي: كه از تحليل منطقي (جستجوي علي و معلولي و متكي بودن به تجربيات گذشته)، تعريف مجدد از شناخت و اجتناب شناختي (انكار) تشکیل شده است( مرادی،1390). مایکل(2006) به دو نوع مقابله اشاره مي‌كند: الف- مقابله متمركز بر مسأله: روش‌هايي كه فرد با مديريت مشكل، در صدد‌ کاهش استرس برمی‌آید.(مثل جستجوي اطلاعات و مهارت‌ها) ب- مقابله متمركز بر هيجان: روش‌هايي كه مستقیماً در جهت كنترل پاسخ‌هاي هيجاني به‌کاربرده مي‌شود(مانند تفکر آرزومندانه، بي‌تفاوتي، جستجوي حمايت اجتماعي، تمركز كردن بر صفات مثبت، سرزنش خود و كاهش تنش). یو(2000) نیز چهار نوع روش مقابله را در موقعیت‌های استرس‌زا بیان می‌کند: مقابله مسأله‌مدار که در آن تمرکز شخص بر مسأله جهت تغییر موقعیت است، مقابله هیجان‌مدار که ‌شامل روش‌های هیجانی جهت مقابله با استرس است، مقابله اجتناب‌مدار که شخص از موقعیت استرس‌زا دوری می‌کند و روش مقابله شهودی که با توکل و امید به خدا همراه است(یو،2000). پروين‌(1380) در رابطه با انواع روش‌های مقابله مي‌گويد‌: در هر موقعیت استرس‌زا راه‌های مقابله و يا تحمل موقعيتي كه فراتر از نيروي فرد ارزيابي شده است‌، مورد بررسي قرار مي‌گيرد. كنار آمدن مسأله‌مدار تلاشي براي تغيير آن موقعيت و كنار آمدن هيجان‌مدار، مثل فاصله گرفتن عاطفي از مشكل،‌ فرار و اجتناب و جستجوي حمايت عاطفي، ازجمله روش‌های مقابله با استرس مي‌باشد(مرادی،1390). به‌طورکلی افراد غالباً در مواجهه با عوامل استرس‌زا، طيف گسترده‌اي از روش‌های مقابله‌اي را مورد استفاده قرار مي‌دهند. اين كه كدام روش مقابله‌اي به كار گرفته شود، تا حدود زيادي به ماهيت عوامل استرس‌زا و مشكلاتي بستگي دارد كه توسط آن ايجاد مي‌شود. تحقيقات بيلينگز و موس‌(1982)‌نشان مي‌دهد كه افراد عموماً مقابله مسأله‌مدار را بيشتر از روش هيجان‌مدار به كار می‌برند. مقابله مسأله‌مدار در موقعيت‌هايي كه مي‌توان كارهاي سازنده انجام داد، به كار مي‌رود و مقابله هيجان‌مدار اساساً بعد از رويدادهايي به كار‌مي‌رود كه نمي‌توان موقعيت را تغيير داد. گر‌چه مقابله با جنبه‌هاي عاطفي يك رويداد استرس‌زا ممكن است فوق‌العاده مهم باشد، ولي كوشش‌هاي مقابله‌اي هيجان‌مدار با واقعيت مسأله سروكار ندارد و راه‌حل درازمدتی براي آن فراهم نمي‌آورد. گر‌چه ارتباط بين روش‌های مقابله و عملكرد، بسيار پيچيده است و به عوامل مختلفي بستگي دارد، ولي شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد، به‌کارگیری روش‌هايي مثل جستجوي اطلاعات و مقابله حل‌مسأله با شاخص‌هاي سازگاري همبستگي مثبت دارند. چنين به نظر مي‌رسد كه روش‌هاي هيجان مدار، ناسالم‌اند، زيرا مستلزم خودفریبی و تحریف واقعيت‌اند. بااین‌حال روش‌های سالم هيجان‌مدار نيز وجود دارند، مانند كار‌كردن، ورزش‌كردن و فنون آرميدگي و بذله‌گویی (مرادی،1390). 2-2-11)روش‌های مقابله با استرس در ورزشکاران محققان در پیشینه ‌ روانشناسی دریافتند که، شکست و ناکامی در مقابله موفق با استرس در حوادث استرس‌زا ممکن است ‌فاکتورهای بدنی، شناختی و‌ احساسی را تحت تأثیر قرار دهد. آنشل و براون (1993) در تحقیقی گزارش کردند ‌که، هرگونه ضعف در مقابله با استرس در فعالیت‌های ‌ورزشی ممکن است، سبب تشدید تنش عضلانی، حواس‌پرتی ورزشکار وعدم تمرکز بر عملکرد خود و خراب شدن اجرا شود. اگرچه تحقیقات کمی در مورد ‌مقابله با استرس در ورزش‌های رقابتی وجود دارد؛ ولی اخیراً این موضوع توجه محققان ورزش را به خود جلب کرده است. در مقابله با شرایط استرس‌زا، تعاملاتی بین عوامل شخصیتی(مانند شدت استرس درک شده، ‌ارزیابی شناختی، روش‌های غلبه بر‌ استرس) و عوامل موقعیتی‌(منابع استرس‌های شدید و خصوصیات حوادث استرس‌زا) و درک فرآیند مقابله با استرس در ورزش‌های رقابتی وجود دارد (آمیوت و همکاران ،2004). تمرین و مسابقه در سطوح ‌قهرمانی، نیازمند حفظ تمرکز کامل ‌بر اهداف و مراحلی است که ورزشکار را در راه رسیدن به آن اهداف یاری می‌کند (آنشل و وینبرگ،1996). ویکر(2002) نشان داد که تمرکز(توانایی هدایت و توجه به اهداف)، از اجزای مهم عملکرد موفقیت‌آمیز هستند. بازیابی تمرکز عبارت است از توانایی کسب مجدد و سریع یک تمرکز مناسب پس از برخورد با عوامل بر هم زننده تمرکز. این عوامل می‌توانند بیرونی(همچون داوری نامناسب) و یا درونی(نگرانی در مورد احتمال شکست) باشند. هنگامی‌که تمرکز ورزشکار از اهداف عملکردی منحرف می‌شود، باید به‌سرعت و با مهارت‌های قوی روان‌شناختی، دوباره به موضوع باز‌گردد. محرک‌های نامطلوب، هیجانات منفی و اضطراب، سبب کاهش توانایی تمرکز و همچنین ناتوانی در بازیابی تمرکز می‌شود (حسینیان؛قاسم‌زاده،1386). بنابراین با توجه به این‌که وجود استرس در ورزش امری گریزناپذیر است، استفاده ورزشکاران از مهارت‌های مقابله با استرس و هیجانات منفی، به‌منظور رسیدن به عملکرد مطلوب در جریان تمرینات‌، طرح‌ریزی برای مسابقات ورزشی‌، کاهش احساس نگرانی و اضطراب سودمند است. مهارت مقابله با ‌استرس و مقابله ‌با هیجانات منفی ناشی از ‌آن شامل مهارت‌های ‌مقابله‌ای و ‌مدیریت فردی است که به ورزشکار می‌آموزد که چگونه می‌تواند بر محیط خویش اثر‌گذار باشد، تغییراتی در آن ایجاد کند و شکست، احساس ناکامی، خشم، اضطراب و دیگر هیجانات منفی ناشی از استرس موجود در رویداد ورزشی را مدیریت کند (لاوت،2007). ازنظرگیاکوبی و وینبرگ(2000). روش‌های مقابله می‌تواند در‌ شکست یا اجرای موفق ورزشکاران اثرگذار باشد. در حقیقت روش‌های مقابله ‌با سطح عملکرد ورزشکاران ارتباط نزدیکی ‌دارد و در روان‌شناسی ورزش مقابله می‌تواند‌ رفتار ورزشکاران را پیش‌بینی، کنترل و توضیح دهد. انشل و ولز(2000) دریافتند که روش‌های مقابله با استرس در بازیکنان بسکتبال با توجه به منابع مختلف استرس در طی بازی متفاوت است .مثلاً بازیکنان بعد از شنیدن ناسزا و یا بعد از برخورد بد جسمانی معمولاً از روش مقابله رویارویی استفاده می‌کنند؛ درصورتی‌که نتوانند توپ حریف را سد کنند و یا زمانی که مالکیت توپ را از دست می‌دهند از روش مقابله اجتنابی استفاده میکنند. لازاروس‌(2000)در تحقیقی گزارش کرد که فکر مناسب در استفاده از روش مقابله باعث اجرای عالی ورزشکار، تمرکز کارا و حذف تحریکات محیطی احتمالی شود(لازاروس،2000). جکسون و همکاران‌(1993) در یک مطالعه روی بازیکنان تیم کشتی المپیک آمریکا دریافتند که ورزشکاران حرفه‌ای در رقابت‌های مختلف از روش واحدی برای مقابله با استرس استفاده نمی‌کنند، بلکه از یک رویکرد پویا و ترکیبی پیچیده از روش‌های مختلف مقابله با استرس استفاده می‌کنند (پنسگارد و رابرتز،2003) و پاسخ‌های ‌مقابله‌ای در ورزش بازتابی از نیازهای محیطی ورزشکار است. مادن و همکاران‌(1990) در یک مطالعه بر روی بازیکنان بسکتبال ‌دریافتند که‌ ورزشکارانی که ‌سطح بالایی از استرس را دریافت می‌کنند در مقایسه با ورزشکارانی که سطح پایینی از استرس را دریافت می‌کنند تلاش‌شان بیشتر است و سعی می‌کنند مسائل را حل کرده و از حمایت اجتماعی به‌عنوان منبع مقابله استفاده می‌کنند(آنشل،2008). اورسین و همکاران(1993) دریافتند، افرادی که احساس خودکنترلی بالا و بازده مثبتی در اجرای عملکرد خود داشته باشند، بیشتر از روش مقابله مسأله‌مدار استفاده می‌کنند(گان و آنشل،2009). کروهن،هیندل (1998)وروث ،کوهن(1986) دریافتند زمانی‌که تنیس‌بازان نخبه از روش مقابله اجتناب‌مدار استفاده می‌کنند؛ به‌طور قابل‌توجهی اضطراب‌شان کاهش و اجرایشان بهتر می‌شود. و روش مقابله اجتناب‌مدار زمانی که مهارت حرکتی باز (اجرا در یک محیط غیرقابل‌پیش‌بینی) است؛ بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش مقابله مسألهمدار یک روش گیج‌کننده است؛ زیرا اجراکننده توجه بیشتری به عامل استرس‌زا داشته و حرکت زیبایی و فرم خود را از دست می‌دهد(آنشل،2008). گولد و همکاران(1993) نشان داند که کشتی‌گیران برتر و اسکیت‌بازان با روش‌های شناختی، هیجانی و رفتاری با استرس مقابله می‌کنند. به‌علاوه آن‌ها نشان دادند که اکثر اسکیت‌بازان قهرمان در پاسخ به تقاضا‌های فیزیکی و روان‌شناسی از فکر کردن، آمادگی ذهنی قبل از رقابت و صحبت با خود استفاده می‌کنند درحالی‌که در پاسخ به تقاضاهای محیطی از مدیریت زمان استفاده می‌کنند. همچنین در طول گزارشات آشکار شد که اسکیت‌بازان در پاسخ به پیش‌بینی‌های منبع استرس و فشار، برای انجام کار از کانون مثبت و تشخیص موقعیت، تعلیمات سخت و هوشمندانه، افکار عاقلانه، صحبت با خود، حمایت اجتماعی و آماده‌سازی ذهنی قبل از رقابت استفاده می‌کنند. 2-2-12)تفاوت‌های فرهنگی و فردی در مقابله با استرس مطالعات کمی در مورد تأثیر فرهنگ بر روش مقابله با استرس در ورزش وجود دارد. اما یکی از عواملی که ممکن است در استفاده از یک روش مقابله خاص تأثیر گذارد، تفاوت‌های فرهنگی است. هودایاو آنشل (2003) در تحقیقی که جهت بررسی تفاوت‌های فرهنگی در انتخاب روش‌های مقابله در شرایط پراسترس قبل و در طی بازی در بین ورزشکاران استرالیایی ‌و اندونزیایی انجام دادند؛ پیش‌بینی‌شده است که استفاده ورزشکاران از روش‌های مقابله و تأثیر استفاده از این روش‌ها می‌تواند به‌طور چشمگیری بر اساس نوع فرهنگ، متفاوت باشد. آن‌ها دریافتند که استفاده از روش‌های مقابله با استرس قبل و در طی بازی بین ورزشکاران دو کشور متفاوت است. اندونزیایی‌ها در پاسخ به عوامل استرس‌زای قبل از بازی، به‌طور مشخصی از حمایت اجتماعی هیجان‌انگیز، مقابله فعال و انکار استفاده می‌کنند. اما پس از بازی در پاسخ به عوامل استرس‌زا، از رفتارهایی مثل نگاه کردن معنی‌دار به دیگران، نادیده گرفتن اعضای تیم و کیفیت بازی حریف، اهمیت یک بازی خاص، تردید داشتن به عملکرد و توانایی خود و فکر کردن به مشکلات خانوادگی نسبت به همتایان استرالیایی خود استفاده می‌کردند. تأثیر تفاوت‌های فرهنگی در مقابله با استرس قبل از بازی نیز مشخص شده است(هودایا؛آنشل،2003). فاکتور‌های فرهنگی در درک فردی و عکس‌العمل به رویدادهای استرس‌زا مؤثر است. 2-3)تحقیقات داخلی و خارجی 2-3-1)تحقیقات داخلی نتایج تحقیق رادی و همکاران(1392) با عنوان بررسی رابطه خوشبینی اسلامی، افسردگی وسبکهای مقابله با استرس در دانشجویان نشان داد بین روش مقابله با استرس مسئله مدار و خوش‌بینی اسلامی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. نتیجه این تحقیق نشان داد که افراد خوش‌بین از سبکی استفاده می‌کنند که به آن‌ها امکان می‌دهد بر مشکلات غلبه کنند. دلایل گوناگونی وجود دارد که موجب می‌شود افراد خوش‌بین از سبک‌های مقابله مسئله مدار استفاده کنند. توجه افراد خوش‌بین به استعدادها و توانایی‌های خود، این زمینه را در آنان فراهم می‌سازد که هنگام مواجهه با مشکلات دنبال راه‌حل باشند، تلاش می‌کنند از نیروها و توانایی‌هاي خود به‌صورت مطلوب بهره ببرند. توجه به امکانات، داشته‌ها و نعمت‌های زندگی این روحیه را تقویت می‌کند که فرد به دنبال حل مشکلات زندگی باشد و از امکانات موجود در جهت مقابله با موقعیت‌ها و رویدادهای تنش‌زا بهره گیرد. نتایج تحقیق طاعتی و همکاران(1392) در رابطه با نقش واسطه‌ای خوش‌بینی در رابطه با واکنش به تجارب استرس‌زای تحصیلی نشان داد که بین تجارب تحصیلی استرس‌زا و واکنش‌ها به این تجارب رابطه مثبت و معنادار، بین استرس تحصیلی ادراك شده با خوش‌بینی و بین خوش‌بینی و واکنش‌ها به عوامل استرس‌زاي تحصیلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر با تأکید بر مدل اثرات واسطه‌ای خوش‌بینی در رابطه بین استرس تحصیلی و واکنش‌ها به عوامل تحصیلی استرس‌زا نشان می‌دهد که خوش‌بینی به‌مثابه یک منبع مقابله‌ای انطباقی بخشی از تمایز و پراکندگی در پاسخ ترجیحی به عوامل استرس‌زاي تحصیلی را تبیین می‌کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که در بین دانشجویان دختر و پسر بخشی از تمایز در چگونگی پاسخ به عوامل استرس‌زاي تحصیلی در مواجهه با تجارب تحصیلی استرس‌زا، از طریق کیفیت روان‌شناختی خوش‌بینی قابل تبیین است. نتایج تحقیق باقری و غرایی(1391) با عنوان مقايسه سرسختي ذهني ميان کشتيگيران مبتدي و ماهر و همبستگي آن با برخي متغيرهاي فردي و تمريني نشان داد ميانگين نمرات سرسختي ذهني و خرده مقياسهاي آن در کشتي گيران ماهر به طور معنيداري نسبت به کشتي گيران مبتدي بيشتر بود و ارتباط معنيداري بين متغير هاي سن و سطح تحصيلات با سرسختي ذهني وجود نداشت اما رابطه بين متغيرهاي تجربه، افتخارات کسب شده و ميزان تمرين با سرسختي ذهني معنيدار بود. یافته‌های تحقیق نصیر(1390) با عنوان رابطهی راهبردهای مقابله با استرس و تاب آوری با خوش بینی در دانشآموزان دختر مقطع متوسطه نشان داد بین راهبردهای مقابله با استرس با خوش‌بینی دانش آموزان رابطه وجود دارد. بین راهبرد مقابله‌ای مسئله مدار با خوش‌بینی دانش آموزان رابطه‌ی مثبت و معنادار وجود دارد، یعنی با افزایش راهبرد مقابله مسئله مدار در دانش آموزان، خوش‌بینی آنان افزایش می‌یابد. به‌علاوه بین راهبردهای مقابله‌ای هیجان مدار با خوش‌بینی دانش آموزان رابطه‌ی منفی معناداری وجود دارد، یعنی با کاهش راهبرد مقابله‌ی هیجان مدار در دانش آموزان، خوش‌بینی آنان افزایش می‌یابد. هم‌چنین بین راهبردهای مقابله غیر مؤثر با خوش‌بینی دانش آموزان رابطه منفی معنادار وجود دارد، یعنی با کاهش راهبرد مقابله‌ی غیر مؤثر در دانش آموزان، خوش‌بینی آنان افزایش می‌یابد. در واقع افرا خوش‌بین مقابله‌کنندگان فعال و پرتلاشی هستند که دست به برنامه‌ریزی می‌زنند و فعالانه عمل می‌کنند و تلاش می‌کنند به بهترین شکل ممکن موقعیت استرس‌زا را تغییر دهند و از عهده‌ی استرس برآیند. نتایج تحقیق کاشانی(1389) در رابطه با مقایسه سرسختی ذهنی زنان و مردان ورزشکار رشتههای انفرادی تماسی و غیر تماسی نشان داد که سرسختی ذهنی مردان ورزشکار از زنان ورزشکار بالاتر است همچنین ورزشکاران برخوردی میزان سرسختی ذهنی بالاتری را نسبت به ورزشکاران غیر برخوردی داشتند ولی بین سرسختی ذهنی ورزش‌های تیمی و انفرادی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج تحقیق افضلی و همکاران(1386) با عنوان بررسی ارتباط خوش‌بینی با بهزیستی روان‌شناختی و سبک‌های مقابله‌ای در دانشجویان نشان داد خوش‌بینی باعث می‌شود که افراد از شیوه‌ی مقابله با استرس مسئله مدار استفاده کنند که این به کاهش استرس کمک می‌کند. افراد خوش‌بین هنگامی‌که با وقایع استرس‌زای اساسی مواجه می‌شوند کمتر دچار بیماری جسمی و افسردگی می‌شوند. برعکس افراد بدبین به ‌احتمال زیاد دچار افسردگی می‌شوند. به نظر می‌رسد که خوش‌بین‌ها بهتر مقابله می‌کنند، سخت‌تر تلاش می‌کنند و بهتر از خودشان مراقبت می‌کنند. بررسی شواهد نشان می‌دهد که خوش‌بین‌ها نسبت به بدبین‌ها هنگام مواجه با سختی در زندگی‌شان رنج کمتری می‌برند. افرادی که درباره‌ی آینده مطمئن هستند به تلاش‌های مداوم خود ادامه می‌دهند، حتی وقتی‌که با فاجعه‌ای سخت روبرو می‌شوند. افرادی که مردد هستند به احتمال بیشتری سعی در دور شدن از فاجعه می‌کنند، چنانکه گویی با تفکرات آرزومندانه می‌توانند از آن فرار کنند. نتایج تحقیق موسوی نسب و تقوی(1384) در رابطه با تأثیر خوشبینی بر راهبردهای کنار آمدن و سازگاری روانشناختی در نوجوانان نشان داد که افراد خوش‌بین در راهبردهای مقابله‌ای مسئله‌دار با افراد بدبین تفاوت دارند در توجیه این یافته‌ها باید گفت که افراد خوش‌بین در برابر مشکلات و استرس‌های گوناگون، در راستای تغییر یا حذف عامل استرس‌زا کوشش می‌کنند. از آنجا که خوش‌بین‌ها درباره آینده مطمئن هستند، به تلاش ادامه می‌دهند، حتی هنگامی‌که با ناملایمات جدی روبرو می‌شوند. افراد بدبین، مردد هستند و بیشتر می‌کوشند تا خودشان را از ناملایمات کنار بکشند. نتیجه تحلیل رگرسیونی به عمل آمده نشان داد که خوش‌بینی پیش‌بینی کننده راه‌های مقابله با استرس مسئله مدار است. خوش‌بین‌ها بر این باورند که کنترل بیشتری دارند و بر استرس متمرکز می‌شوند. 2-3-2)تحقیقات خارجی نتایج تحقیق مادریگال و همکاران(2013) در رابطه با توسعه مقیاس سرسختی ذهنی نشان داد که مؤلفه‌های سرسختی ذهنی(ثبات و کنترل) با راه‌های مقابله با فشار و استرس ارتباط دارند. نتیجه‌ی این تحقیق راجع به رابطه‌ی مؤلفه‌های سرسختی ذهنی با سایر مؤلفه‌ها نشان از رابطه معنادار سرسختی ذهنی با موفقیت و عملکرد ورزش دارد. نتایج تحقیق نیولند و همکاران(2012) در رابطه با متغیرهای واسطه بین سرسختی ذهنی و عملکرد در بسکتبال نشان داد که متغیرهای واسطه‌ای چون راه‌های مقابله با استرس که باعث کنترل استرس و مواجه موفق با شرایط استرس‌زا می‌شود با سرسختی ذهنی در ارتباط است. افراد با نمرات بالای سرسختی ذهنی از راه‌های مقابله‌ای مؤثرتری(مقابله‌ی مسئله محور) استفاده می‌کنند و درنتیجه موجب عملکرد موفقیت‌آمیز آن‌ها می‌شود. نتایج تحقیق لوی و همکاران(2012) با عنوان نقش مستقیم و واسطهای سرسختی ذهنی نشان داد که درک ورزشکاران از موقعیت‌های استرسزا متفاوت است. ورزشکاران سرسخت موقعیت‌های دشوار را چالش و ورزشکاران با سرسختی ذهنی کمتر موقعیت‌ها را تهدید می‌دانند علاوه بر این ورزشکاران سرسخت استرس کمتری را درک می‌کنند. درک متفاوت ورزشکاران سرسخت ذهنی باعث مواجه با استرس بهتر و رویکرد مقابله‌ای مؤثرتری در این ورزشکاران می‌شود، در مقابل ورزشکاران با سرسختی ذهنی کمتر رویکردهای هیجانی و احساسی در مقابله با استرس اتخاذ می‌کنند. نتایج تحقیق شیرمان و همکاران(2011) با عنوان مقایسه سطوح خوشبینی و استرسهای زندگی در بین ورزشکاران و غیر ورزشکاران نشان داد که خوش‌بینی به‌عنوان مکانیسمی مقابله‌ای برای موقعیت‌های دشوار و چالش‌برانگیز است و بین خوش‌بینی و بدبینی با استرس ارتباط وجود دارد، همچنین نتایج تحقیق از تفاوت استفاده از راه‌های مقابله با استرس در میان افراد خوش‌بین و بدبین خبر می‌دهد. در پژوهشي كه كريپل و كینگ(2010)، با عنوان ارتباط بين استرس، سبک‌های مقابله و خوش‌بینی در دانشجويان دوره‌ی ليسانس انجام دادند، نتايج نشان داد كه بين خوش‌بینی و راهبردهاي مقابله رابطه وجود دارد و به‌علاوه خوش‌بینان از راهبردهاي مقابله‌ی مثبت‌تر استفاده می‌کردند و كمتر احتمال داشت كه تربيت و آموزش را به‌عنوان یک منبع استرس در نظر بگيرند، درحالی‌که دانشجوياني كه از سبک‌های مقابله‌ی منفي و غير متعهدانه استفاده می‌کردند، بيشتر احتمال داشت كه تربيت و آموزش را به‌عنوان منبع استرس و فشار يا به‌عنوان یک گريز در نظر بگيرند. هم‌چنین در پژوهشي كه دنيل ديويد و همكاران(2010)، با عنوان ارتباط بين پاسخ‌های مقابله‌ای و خوش‌بینی –‌ بد‌بيني در پيش‌بيني سطوح رنج و ناراحتي كه بيماران سرطاني متحمل می‌شوند انجام دادند،نتايج اين پژوهش نشان داد كه خوش‌بینی – بدبيني و پاسخ‌های مقابله‌ای با سطوح رنج و ناراحتي كه بيماران سرطاني متحمل می‌شوند رابطه دارد. نتایج پژوهش دبي و همكاران(2010)، با عنوان ارتباط بين كیفيت زندگي، راهبردهاي مقابله، خوش‌بینی، اضطراب و افسردگي در بيماران مبتلا به سرطان نشان داد كه بين راهبردهاي مقابله و خوش‌بینی رابطه وجود دارد و استفاده از سبك مقابله‌ی منفي با سطوح پايين خوش‌بینی و سطوح بالاي اضطراب رابطه دارد. و سطوح پايين خوش‌بینی با سطوح بالاي اضطراب و افسردگي و سطوح بالاي خوش‌بینی با سطوح پايين اضطراب و افسردگي مرتبط است. سگرستروم(2010)، در تحقیقی فراتحلیلی در دانشگاه کنتاکی با عنوان خوي و منش خوش‌بینی و راهبردهاي مقابله نشان داد كه بين خوش‌بینی و راهبردهاي مقابله رابطه‌ی مثبت معناداري وجود دارد كه هدف آن، حذف، كاهش يا مديريت هیجان‌هاست و خوش‌بینی به‌طور منفي با راهبرد مقابله‌ی اجتنابی مرتبط است. نتایج تحقیق کیسلر و همکاران(2009) با عنوان سرسختی ذهنی، استرس و رویکردهای مقابله مؤثر نشان داد که سرسختی ذهنی با راه‌های مقابله با استرس ارتباط معنادار دارد. ورزشکاران با سرسختی ذهنی بالا از راهبردهای مقابله با استرس مسئله محور استفاده می‌کنند و در پی آن هستند که مسئله را بررسی و حل کنند درحالی‌که ورزشکاران با نمره پایین سرسختی ذهنی از راهبرهای هیجان محور در مقابله با استرس استفاده می‌کنند. این بدین معناست که سرسختی ذهنی بالا رابطه‌ی مثبت و معناداری با رویکرد مقابله با استرس مسئله محور دارد و با رویکرد مقابله با استرس هیجان محور رابطه منفی معناداری دارد. از دیگر نتایج این تحقیق می‌توان به درک متوسط و پایین استرس توسط ورزشکاران سرسخت اشاره کرد. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که سرسختی ذهنی باعث مقابله مؤثرتر ورزشکاران با استرس و شرایط استرس‌زا می‌شود. منیكس و مارگارت(2009)، به بررسی خوش‌بینی، کیفيت زندگي و راهبردهاي مقابله در جوانان مبتلا به سرطان پرداختند و آن‌ها دریافتند که خوش‌بینی با سلامت روان‌شناختی و سلامت كاركردهای جسمانی و با كیفيت زندگي بالاتر و بهتر رابطه دارد، به‌علاوه خوش‌بینی با استفاده از سبک‌های مقابله‌ی مثبت ارتباط دارد و سبك مقابله‌ی اجتنابي منفي با سلامت روان‌شناختی ضعیف‌تر و پایین‌تر مرتبط است. نتایج تحقیق نیکولز و همکاران(2009) با عنوان سرسختی ذهنی در ورزش: سطوح موفقیت، جنسیت، سن، تجربه و تفاوت در نوع ورزش نشان داد که ورزشکاران با سرسختی ذهنی بالاتر سعی می‌کنند که از رویکردهای مقابله‌ای مؤثر با استرس استفاده کنند و این ورزشکاران کمتر از رویکردهای مقابله‌ای اجتنابی استفاده می‌کنند. دیگر نتایج این تحقیق در مورد رابطه‌ی بین سرسختی ذهنی و خوش‌بینی نشان داد که بین نمره بالای کلی سرسختی ذهنی و خوش‌بینی رابطه‌ی مثبت و بالایی وجود دارد و همچنین رابطه منفی و معناداری بین سرسختی ذهنی و بدبینی وجود دارد. نتایج این تحقیق نشان داد که خوش‌بینی می‌تواند سرسختی ذهنی را پیش‌بینی کند. نتایج تحقیق نیکولز و همکاران(2008) با عنوان سرسختی ذهنی، خوشبینی و مقابله در ورزشکاران نشان داد که افراد خوش‌بین میزان استرس کمتری را نسبت به افراد بدبین درک کرده و در مقابله با رویدادهای استرس‌زا بهتر عمل می‌کنند. نتایج این تحقیق نشان داد که ورزشکاران خوش‌بین معمولاً از سبک‌های مقابله‌ای مؤثرتری نسبت به ورزشکاران بدبین استفاده می‌کنند همچنین نتایج دیگر این تحقیق نشان داد که بین خوش‌بینی و سرسختی ذهنی رابطه معنادار وجود داشت و افراد خوش‌بین از سرسختی ذهنی بالاتری برخوردار بودند. از دیگر نتایج این تحقیق می‌توان به رابطه‌ی معنادار میان سرسختی ذهنی و راه‌های مقابله با استرس اشاره کرد نتایج نشان داد که افرادی که از سرسختی ذهنی بالاتری برخوردارند از سبک مقابله با استرس مسئله محور استفاده کرد و افراد با سرسختی پایین معمولاً از سبک‌های مقابله با استرس اجتنابی بهره می‌برند پس بین سرسختی ذهنی با انتخاب نوع سبک مقابله‌ای نیز ارتباط معنادار وجود دارد. نتایج تحقیق اسپیلر و همکاران(2007) با عنوان پیشبینی موفقیت ورزشکاران:عوامل و خصوصیات بازیکنان فوتبال دانشگاهی موفق، که بر روی 108 بازیکن فوتبال دانشگاهی مرد انجام شد نشان داد که مقابله با سختی و شرایط پرفشار جزءی از سرسختی روانی است و باهم ارتباط معناداری دارند. مایکل(2006) پژوهشی با عنوان خوش‌بینی، راهبردهای مقابله و کیفیت زندگی در بیماران روانی انجام داد و به این نتیجه رسید که خوش‌بینی با راهبرد مقابله‌ی مسئله مدار،رابطه‌ی مثبت معنادار و با راهبرد مقابله‌ی هیجان مدار رابطه‌ی منفی معناداری دارد. نتایج تحقیق گلد و همکاران(2002) با عنوان ویژگیهای روانی و توسعه آن در رقابتهای المپیک نشان داد که ورزشکارانی که در سطوح بالا رقابت می‌کنند(ورزشکاران المپیکی)، از خوش‌بینی و انتظار نتایج مثبت بیشتری بهره می‌برند و یکی دیگر از ویژگی‌های این ورزشکاران سرسختی ذهنی بالا است.نتایج دیگر این تحقیق نشان داد بین خوش‌بینی و سرسختی ذهنی رابطه مثبت و بالایی وجود دارد، این نشان می‌دهد که احتمالاً با افزایش خوش‌بینی ، سرسختی ذهنی هم می‌تواند افزایش یابد.. نتایج تحقیق (اسچیر و کارور ،1985) با عنوان خوشبینی، مقابله و سلامت نشان داد که افراد خوش‌بین در مواجهه با رویدادهای استرس‌زا مانند عمل جراحی، بیماری و دیگر موارد استرس‌زا بهتر از افراد بدبین عمل می‌کنند. در هنگام مواجه با چالش و سختی‌ها، افراد خوش‌بین در مقابله با آن‌ها با اعتقاد بیشتر به خود، با اطمینان و سماجت بیشتری عمل می‌کنند 2-3-3) نتیجهگیری تحقیقات با توجه به تحقیقات انجام گرفته در داخل و خارج از کشور در مورد سرسختی ذهنی، راههای مقابله با استرس و خوشبینی ، در اکثر تحقیقات بهجز چند تحقیق، خوشبینی روی سرسختی ذهنی و راههای مقابله با استرس و همچنین سرسختی ذهنی روی راههای مقابله با استرس به صورت کلی تأثیرگذار است. منابع ابراهیمی، کاظم‌آباد اعظم.(1389). بررسی رابطه سطوح تحول اخلاق و گرایشات نوع دوستانه با شیوه‌های مقابله با استرس در ابعاد شخصیتی دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران . پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی تهران. اصلانخانی، محمدعلی؛ عبدلی،بهروز؛ زمانی ثانی، سیدحجت؛ فتحی رضایی، زهرا.(1388).هوش هیجانی در ورزشکاران معلول، فصلنامه روانشناسان ایرانی، 21، 24-15. افضلی، اعظم.(1386). بررسی ارتباط خوش‌بینی با بهزیستی روان‌شناختی و سبک‌های مقابله‌ای در دانشجویان. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران. باقری، سلیمان؛ غرایی، اقبال.(1391). مقايسه سرسختي ذهني ميان کشتي گيران مبتدي و ماهر و همبستگي آن با برخي متغيرهاي فردي و تمريني. اولین همایش علم کشتی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران. بشارت، محمدعلی.(1386).بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی مقیاس سبک‌های مقابله با استرس ورزشی، فصلنامه المپیک،شماره 3 ،105-95. بلیغی، ریحانه(1390). بررسي شیوه‌های مدیریت استرس در ورزشكاران تیم‌های مختلف ورزشی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه گیلان. توکلی،مهین.(1377). تأثیر شیوه‌ای مقابله با تنیدگی بر سلامت روانی در دانش آموزان دبیرستان‌های تهران.پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران. حاتمی، فرزانه؛ حاتمی شاه میر، الهام؛ ادیب پور، ناهید؛ طهماسبی، فرشید.(1391)رابطۀ بین سرسختی ذهنی و آمادگی جسمانی در دانشجویان دختر. مطالعات روانشناسی ورزشی، 2، 64-53. حسین زاده مهدوی، معصومه(1387).بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های مثبت اندیشی و خوش‌بینی با رویکرد شناختی رفتاری به شیوه گروهی بر سلامت روان نوجوانان دختر مقطع دبیرستان،پایان‌نامه کارشناسی ارشد،دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تهران. حسینیان، سیمین؛ قاسم‌زاده، سوگند.(1386). اثربخشی آموزش مهارت‌های مقابله با استرس و هیجانات منفی بر اضطراب قهرمانان آمادگی جسمانی، کنگره بین‌المللی روان‌شناسی کاربردی در ورزش قهرمانی، کمیته ملی المپیک،48-41. حسینی، سیده عاصفه.( 1392). ارتباط بین هوش هیجانی و معنوی با راه‌های مقابله با استرس در ورزشکاران والیبالیست،پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات واحد کرج، دانشکده تربیت‌بدنی و علوم ورزشی. خدامرادپور،مژگان؛ یلفانی، علی؛ شعبانی بهار، غلامرضا.(1386). بررسی منابع مورد استفاده ورزشکاران ماهر و غیر ماهر در ارزیابی از خود، کنگره بین‌المللی روانشناسی کاربردی در ورزش قهرمانی، کمیته ملی المپیک.75. خدایاری فرد،محمد و همکاران.(1380).گستره پژوهش‌های روان‌شناختی در حوزه دین، مجله اندیشه و رفتار، سال ششم ، 4 ،47-45. خویشتن‌دار، پرویز.(1385). رابطه بین هوش هیجانی و حمایت اجتماعی با رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی شهرستان بوئین‌زهرا، پایان‌نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی تهران. داوری، رحیم.(1386).رابطه خلاقیت و هوش هیجانی با سبک‌های کنار آمدن با استرس.دومین همایش ملی روان‌شناسی و جامعه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. رادی، حسین؛ مشایخی، سمانه؛ نوری، نجیب الله.(1392). بررسی رابطۀ خوش‌بینی اسلامی، افسردگی و سبک‌های مقابله با استرس در دانشجویان. روان‌شناسی دین،6(1)،44-29. رمضانی نژاد، رحیم؛ پناهی، مهریه؛ ریحانی، محمد.(1390).مقایسه روش‌های مقابله با استرس در ورزشکاران رشته‌های انفرادی تیم‌های ملی ایران. فصلنامه المپیک، شماره 2، 169-155. زمردی، سعیده.(1386). بررسی رابطه بین خوش‌بینی و سطح ترشح کورتیزول در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه علامه طباطبایی تهران. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی ،دانشگاه علامه طباطبایی تهران. طاعتی، فاطمه؛ شکری ،امید؛ شهیدی، شهریار.(1392). نقش واسطه‌ای خوش‌بینی در رابطه بین تجارب تحصیلی استرس‌زا و واکنش به این تجارب. روانشناسی معاصر،8(1)، 90-73. عرب علیدوستی، فاطمه(1385). مقایسه سبک‌های مقابله‌ای و سخت روئی در بیماران مبتلا به سوءهاضمه کنشی و بیماران زخم گوارشی و افراد سالم. پایان‌نامه کارشناسی ارشد.دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی تهران. قربانی، زهره.(1387).بررسی رابطه بین ویژگی‌های شخصیتی و سطح خوش‌بینی والدین با میزان خوش‌بینی فرزندان نوجوان آن‌ها. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی ، دانشگاه علامه طباطبایی تهران. کاشانی ، ولی اله (1389). مقایسه سرسختی ذهنی زنان و مردان ورزشکار رشته‌های انفرادی تماسی و غیر تماسی در سطوح مختلف مهارتی .پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران. کشاورزی، محمدعلی؛ آریاپوران، سعید.(1389).نقش راهبردهاي مقابله‌ای در پیش‌بینی اضطراب شناختی-جسمانی و اعتمادبه‌نفس ورزشکاران انفرادي و تیمی. فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بهبود،شماره 2، 141-133. گیلک، ملیحه، محمدی، علی زاده، باقری، فریبرز.(1392).رابطه تاب‌آوری و خود پنداشت با خودکارآمدی معلولان جسمی دختر: نقش واسطه‌ای خلاقیت، روانشناسی تحول: روانشناسان ایرانی، 39، 315-307. مرادی، اسود.(1390).بررسی و مقایسه‌ی رابطه‌ی بین فرسودگی شغلی و راهبردهای مقابله با استرس در مشاوران زن و مرد مدارس متوسطه و مراکز پیش‌دانشگاهی شهرستان کرمانشاه. پایان‌نامه کارشناسی ارشد.دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی تهران. موسوی نسب،سید محمدحسین؛ تقوی، سید محمدرضا.(1384). خوش‌بینی- بدبینی و راهبردهای کنارآمدن:پیش‌بینی سازگاری روان‌شناختی در نوجوانان. نصری، صادق.(1386). ارزیابی جامع آمادگی‌های روانی ورزشکاران اعزامی به بازی‌های المپیک و پاراالمپیک 2008 پکن و مداخله روان‌شناختی اثربخش. کنگره بین‌المللی روان‌شناسی کاربردی در ورزش قهرمانی، کمیته ملی المپیک،142-137. نصیر، مرضیه.(1390).رابطه‌ی راهبردهاي مقابله با استرس و تاب‌آوری با خوش‌بینی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان دزفول، یافته‌های نو در روانشناسی ،68-55. واعظ موسوي، سيدمحمدكاظم,سمندر، غلام‌رضا.(1380). هنجار مهارت‌های رواني در مردان نخبه شش ورزش (بسكتبال، فوتبال، واليبال، كشتي، بوكس و ورزش‌هاي رزمي). نشریه حرکت، 9، 72-61. يزداني، فضل‌الله .(1382).بررسي رابطه بين نگرش ديني و سبک‌های مقابله‌ای (كارآمد و ناكارآمد) و شادكامي در دختران و پسران دبيرستاني اصفهان در سال(82-1381)، پایان‌نامه دكتري روانشناسي، دانشگاه علامه طباطبايي تهران. Amiot, C.E., Gaudreau, P., & Blanchard, C.M. (2004). Self-determination, coping, and goal attainment in sport. Journal of Sport & Exercise Psychology, 26, 3, 396-411. Anshel, M.H., Brown, M., & Brown, D. (1993). Effectiveness of an acute stress coping program on motor performance, muscular tension, and affect. Australian Journal of Science and Medicine in Sport, 25, 7-16. Anshel, M.H., & Weinberg, R.S. (1996). Coping strategies among American and Australian basketball referees in response to acute stress. Journal of Sport Behavior, 19, 180-203. Anshel, M. H., Williams, L. R. T., & Hodge, K. P. (1997). Cross-cultural and gender differences on coping style in sport. International Journal of Sport Psychology, 28, 141-156. Anshel, M. H., & Kaissidis, A. (1997). Coping style and situational appraisals as predictors of coping strategies following stressful events in sport as a function of Anshel, M.H., & Wells, B. (2000). Sources of acute stress and coping styles in competitive sport. Anxiety, Stress, and Coping: An International Journal, 13, 1-26. Anshel, M. H., Jamieson, J., & Raviv, S. (2001). Cognitive appraisal and coping strategies following acute stress among skilled competitive male and female athletes. Journal of Sport Behavior, 24, 128-145. Anshel, M.H., & Si, G. (2008). Coping styles following acute stress in sport among elite Chinese athletes: A test of trait and transactional coping theories. Journal of Sport Behavior, 31, 3-21. Barra, L. (1986). Social Support and its Influences on health. Applied Social Psychology. VOL 4(7), 68-92. Butt, J., Weinberg, R., Culp, B. (2010). Exploring Mental Toughness in NCAA Athletes. Journal of Intercollegiate Sport, 3, 316-332. Caddick, N. Ryall, E. (2012). The Social Construction of ‘Mental Toughness’ – a Fascistoid Ideology? Journal of the Philosophy of Sport, 1-15. Campbell, E., & Jones, G, (2002). Sources of Stress Experienced by Elite Male Wheelchair Basketball Players, Adapted Physical Activity Quarterly, 19, 82–99. Carver, C. S., Scheier, M. F., & Segerstrom, S. C. (2010). Optimism. Clinical Psychology Review, 30, 879-889. Clough, P., Earle, K., & Sewell, D. (2002). Mental toughness: The concept and its measurement. In I. Cockerill (Ed.), Solutions in sport psychology (pp. 32–45). London: Thomson Publishing Cooper, C.L & Payne, L.R. (1991). Personality and stress individual difference in the stress process. British Library. PP: 8-21, 34-212. Crust, L., & Clough, P. J. (2005). Relationship between mental toughness and physical endurance. Perceptual & Motor Skills, 100, 192–194. Crust, L. (2009). A review and conceptual re-examination of mental toughness: Implications for future researchers. Personality and Individual Differences, 45, 576–583. David, D., and et al. (2010).Relations between coping responses and optimism – pessimism in predicting anticipatory psychological distress in surgical breast cancer patients. Department of psychology ,Babes – Bolyai University ,No. 37Gh.Bilascu street, 3400 cluj –Napoca ,Romania ,pages 203 -213, PubMed central. Debbie, J., and et al. (2010).Association between qualify of life, coping styles, optimism, and anxiety and depression in pretreatment patients with head and cancer. Journal of social and clinical psychology, pages 110 -125. Dewhurst, S.A., Anderson, R.J., Cotter, G., Crust, L., Clough, P., J. (2012). Identifying the cognitive basis of mental toughness: Evidence from the directed forgetting paradigm. Personality and Individual Differences, 53, 587–590. Folkman s, Lazarus RS, Gruen RJ, Delongis A. (1986). Appraisal, Coping, Health Status, and Psychological Symptoms. J Pers Soc Psychol, 50, 571-579. Fourie, S., & Potgieter, J. R. (2001). The nature of mental toughness in sport. South African Journal for Research in Sport, Physical Education and Recreation, 23, 63–72. Frydenberg, E., & Lewis, R. (1993). Adolescent Coping Scale. Melbourne: Australian Council for Educational Research. Gan, Q. (2005). Personal and situational predictors of Chinese college athletes use of coping strategies as a function of gender and skill level, the online by proquest. Gan, Q., & Anshel, M.H. (2009). Sources of acute stress among Chinese college athletes as a function of gender and skill level. Journal of Sport Behavior, 32, 36-52. Giacobbi, P., Weinberg, R. S. (2000). An examination of coping in sport: individual trait anxiety differences and situational consistency. Sport Psychologist, 14(1), 42-62. Giacobbi, P. (2004). The Sources of stress and coping responses of skilled and moderately skilled golfers. Journal of applied sport, 16(5):166-182. Giacobbi, P. R., Lynn, T. K., Wetherington, J. M., Jenkins, J., Bodendorf, M., & Langley, B. (2004). Stress and coping during the transition to university for first-year female athletes. The Sport Psyc1hologist, 18, 1-20. Giacobbi, P., Foore, B., & Weinberg, R. (2009).Broken Clubs and expletives: the sources if stress and coping responses of skilled and moderately skilled golfers. Journal of Applied Sport Psychologist, 16,166-182. Gibbs, A. (1997). Focus groups. Social Research Update, University of Surrey. Retrieved September 9, 2005. Gillham, J.E., Shatte, A.J., Reivich, K.J., & Seligman, M.E.P. (2001). Optimism, pessimism, and explanatory style. In E.C. Chang (Ed.), Optimism and pessimism (pp. 53–75). Washington, DC: American Psychological Association. Golby, J., Sheard, M., & Lavallee, D. (2003). A cognitive-behavioural analysis of mental toughness in national rugby league teams. Perceptual and Motor Skills, 96, 455–462. Golby, J., & Sheard, M. (2004). Mental toughness and hardiness at different levels of rugby league. Personality and Individual Differences, 37, 933–942. Golby, J., Sheard, M., & van Wersch, A. (2007). Evaluating the factor structure of the Psychological Performance Inventory. Perceptual and Motor Skills, 105(1), 309-325. Goldberg, A. S. (1998). Sports slump busting: 10 steps to mental toughness and peak performance. Champaign, IL: Human Kinetics. Gould, D., Hodge, K., Peterson, K., & Petlichkoff, L. (1987). Psychological foundations of coaching: Similarities and differences among intercollegiate wrestling coaches. Sport Psychologist, 1(4), 293-308. Gould, D., Jackson, S. A., & Finch, L. M. (1993). Coping Strategies Used by National Champion Figure Skaters. Research Quarterly for Exercise and Sport, 64, 453-468. Gould, D., Dieffenbach, K., & Moffett, A. (2002). Psychological characteristics and their development in Olympic champions. Journal of Applied Sport Psychology, (14), 172-204. Gucciardi, D., Gordon, S., & Dimmock, J. (2008). Towards an understanding of mental toughness in Australian football. Journal of Applied Sport Psychology, 20, 261–281. Hammermeister, J., Burton, D. (2004). Gender Differences in Coping with Endurance Sport Stress: Are Men From Mars And Women From Venus? Journal of Sport Behavior, 27(2). 148-164. Hobfoll, S.E., Vaux, A. (1993). Social Support, Social Resources and Social Context. Goldberger, Leo (Ed); Breznitz, Shlomo (Ed), (1993). Handbook of stress: Theoretical and clinical aspects (2nd Ed.). , (pp. 685-705). New York: MACM. Hoedaya, D., & Anshel, M.H. (2003). Sources of stress and coping strategies among Australian and Indonesian athletes. Australian Journal of Psychology, 55, 159-165. Hystad, S.W, (2012) Exploring Gender Equivalence and Bias in a Measure of Psychological Hardiness, International Journal of Psychological Studies, 4, 69-79. James, B., & Collins, D. (1997). Self-presentational sources of competitive stress during performance. Journal of Sport & Exercise Psychology, 19, 17-35. Jones, G., Hanton, S., & Connaughton, D. (2002). What is this thing called mental toughness? An investigation of elite sport performers. Journal of Applied Sport Psychology, 14, 205-218. Kaiseler, M. H., Polman, R. C. J., & Nicholls, A. R. (2009). Mental toughness, stress, stress appraisal, coping, and coping effectiveness in sport. Personality and Individual Differences, 47, 728-733. Kelly, G. A. (1955). The psychology of personal constructs. New York: Norton. Kobasa, S. C. (1979). Stressful life events, personality and health: An enquiry into hardiness. Journal of Personality and Social Psychology, 37, 1–11. Kohen, J. & Vailze, B. (1985).Psychological Theories Erikson. University of Carolina. Department of Educational leadership. Kroll, W. (1967). Sixteen personality factor profiles of collegiate wrestlers. Research Quarterly, 38, 49–57. Krypel, MN., King, DH. (2010). Stress, coping style, and optimism: are they related to meaning of education in students’ lives? .Social psychology of Education: An International journal, 13(3), 409. Lazarus, RS., Folkman, S. (1984).Stress, Appraisal, and Coping. 9th Ed: Springer Publishing Company; P: 456. Lazarus RS.; Folkman S. Stress, appraisal and coping: From Spinger Publishing Company. NewYork: USA, 234-44, 1989. Lazarus, RS. (2000). toward better research on stress and coping. American Psychologist, 55(6), 665-673. Lee, K., Shin, D.S., Han, M., & Lee, E. (1994). Developing the norm of Korean table tennis player mental toughness. Korean Journal of Sport Science, 6,103-120. Levy, A., Polman, R., Clough, P., Marchant, D., & Earle, K. (2006). Mental toughness as a determinant of sport injury beliefs, pain and rehabilitation adherence. Journal of Sports Rehabilitation, 15, 246–254. Levy, A., Nicholls, A., Polman, R. (2012). Cognitive Appraisals in Sport: The Direct and Moderating Role of Mental Toughness. International Journal of Applied Psychology, 2(4): 71-76. Loehr, J. E. (1986). Mental toughness training for sports: Achieving athletic excellence. Lexington, MA: Stephen Greene Press. Louvet, B., & et al.(2007). Longitudinal Patterns of Stability and Change in Coping Across Three Competitions: A Latent Class Growth Analysis. Journal of Sport & Exercise Psychology, 29(1), 100-117. Madrigal, L., Hamill, S., Gill, DL. (2013). Mind over Matter: The Development of The Mental Toughness Scale (MTS). The Sport Psychologist, 27, 62-77. Mannix and Margaret. (2009). Optimism, quality of life, and coping style in adolescents with cancer .journal of social and clinical psychology, pages 120-130. Michael, L. (2006). Optimism, coping, and quality of life in individuals with chronic mental illness. Wisconsin school of professional psychology,Inc.75 pages;AAT3239578,ProQuest. Middleton, S. C., Marsh, H. W., Martin, A. J., Richards, G. E., & Perry, C. (2004b). Developing a test for mental toughness: The Mental Toughness Inventory (MTI). Self-Research Centre Biannual Conference, Berlin, Available. Newland, A., Newton, M., Finch, L., Harbke, C.R., Podlog, L. (2013). Moderating variables in the relationship between mental toughness and performance in basketball. Journal of Sport and Health Science, 2, 184-192. Nicholls, A. R., Polman, R. C. J., Levy, A., & Backhouse, S. H. (2008). Mental toughness, optimism, and coping among athletes. Personality and Individual Differences, 44, 1182–1192. Nicholls, AR., Polman, RC.J. Levy, AR., Backhouse, SH. (2009). Mental toughness in sport: Achievement level, gender, age, experience, and sport type differences. Personality and Individual Differences, 47, 73-75. Penna, P. G., Burden, S. A., & Richard, G. E. (2004). Are elite athletes with disabilities mentally tougher than able-bodied competitors? Proceedings of the 3rd International Biennial SELF Research Conference. Pensgaard, A. M., Roberts, GC. (2003). Achievement goal orientations and the use of coping strategies among Winter Olympians. Psychology of Sport and Exercise, 4, 101-116. Puente-Diaz, R., & Anshel, M.H. (2005). Sources of acute stress, cognitive appraisal, and coping strategies among highly skilled Mexican and U.S. competitive tennis players. Journal of Social Psychology, 145, 429-446. Philip, L.R. (1992). Stress & Health. Published in the California by Wadsworth.Second Edition; PP: 181-203,267-281. Powell, J. T & Enright, J.S. (1991).Anxiety and stress management. Published in the USA And CANADA by Routledge.PP 5-21. Scheier, M. F., & Carver, C. S. (1985). Optimism, coping, and health: assessment and implications of generalized outcome expectancies. Health Psychology, 4(3), 219-247. Scheier, M. F., & Carver, C. S. (1993). On the power of positive thinking: The benefits of being optimistic. Current Directions in Psychological Science, 2, 26–30. Segerstrom, SC. (2010). Dispositional optimism and coping: A Meta –Analytic Review. Department of psychology, University of Kentucky, SAGE journal online, page1. Sheard, M. (2010). mental toughness the mindset behind sporting achievement. New York. Routledge. Sheard, M., Golby, J., & van Wersch, A. (2009). Progress toward construct validation of the Sports Mental Toughness Questionnaire (SMTQ). European Journal of Psychological Assessment, 25(3), 186-193. Shearman, E and et al. (2011). A Comparison of Optimism Levels and Life Stress Levels among NCAA Division I Athletes and Non-Athletes. Journal of Issues in Intercollegiate Athletics, 4, 190-206. Solberg Nes, L., & Segerstrom, S. C. (2006). Dispositional optimism and coping: A meta-analytical review. Personality and Social Psychology Review, 10, 235–251. Spieler, M., Czech, D. R., Joyner, A., Munkasy, B., Gentner, N., & Long, J. J. (2007). Predicting athletic success: Factors contributing to the success of NCAA Division I AA Collegiate Football Players. Athletic Insight: The Online Journal of Sport Psychology, 9(2), 22-33. Tasaddoghi, Z. (2013).The Styles of Coping with Stress in Team and Individual Athletes Based on Gender and Championship Level. Annals of Applied Sport Science 1(1), 23-27. Thelwell, R., Weston, N., & Greenlees, I. (2005). Defining and understanding mental toughness within soccer. Journal of Applied Sport Psychology, 17(4), 326-332. Wilson, G.P, et al. (2004).Comparing sources of stress in college student athletes and non-athletes. The Online Journal of Sport Psychology, 5. Yoo, J. (2000). Factorial validity of the coping scale for Korean athletes.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دریافت و ترجمه مقاله دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید