صفحه محصول - تحقیق ماهیت عفو در فقه و حقوق اسلامی و بررسی مستندات و ارکان آن

تحقیق ماهیت عفو در فقه و حقوق اسلامی و بررسی مستندات و ارکان آن (docx) 54 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 54 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2295525-7620000 دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات بندرعباس پژوهشگر: محمدرضا حیدری دلفارد حقوق جزا و جرم شناسی تقدیر و تشکر: فهرست مطالب صفحه 1مبانی و مفاهیم عمومی................................................................................................................مبحث اوّل: ماهیّت عفو...................................................................................................................................گفتار اوّل: عفو در کتب لغت عربی...............................................................................................................گفتار دوّم: عفو در لغت فارسی......................................................................................................................گفتار سوّم: عفو در قرآن کریم.......................................................................................................................گفتار چهارم: جایگاه اخلاقی و دینی عفو....................................................................................................گفتار پنجم: عفو در سخن فقهاء...................................................................................................................گفتار ششم: مفهوم و جایگاه حقوقی عفو (عفو در سخن حقوقدانان)..................................................مبحث دوّم: سابقه تاریخی عفو در حقوق ایران.........................................................................................مبحث سوّم: ارکان عفو....................................................................................................................................گفتار اوّل: صیغه...............................................................................................................................................گفتار دوّم: عفو کننده (عافی)........................................................................................................................گفتار سوّم: عفو شونده (معفو عنه) .............................................................................................................گفتار چهارم: موضوع عفو...............................................................................................................................مبحث چهارم: جایگاه عفو در حقوق اسلامی.............................................................................................گفتار اوّل: مبانی عفو در حقوق اسلام.........................................................................................................گفتار دوّم: مستندات فقهی جواز عفو در حقوق اسلام.............................................................................بند اوّل: آیات.....................................................................................................................................................بند دوّم: روایات................................................................................................................................................بند سوّم: اجماع................................................................................................................................................منابع و مآخذ..................................................................................................................................................... مبحث اوّل: ماهیّت عفو دانشمندان علم لغت در کتب خود معانی مختلف و متنوعی را برای عفو ذکر کردهاند. علاوه بر این، نویسندگان علم حقوق و مفسران و مترجمان قرآن نیز هر کدام، معنای خاصی از عفو را مورد توجّه قرار دادهاند. بنابرابن، به تفکیک، عفو را در کتب لغت عربی، کتب لغت فارسی، قرآن، سخن فقها و سخن حقوقدانان مورد بررسی قرار میدهیم. گفتار اوّل: عفو در کتب لغت عربی در کتابهای لغت معناهایی از این دست برای عفو آوردهاند: 1-الصَّفح: (صَفح عنه و ترک عقوبته) که به معنای گذشتن از مجازات جانی است. 2- دفع سوء او بلاء: (عافی الله فلاناً) یعنی خداوند بدی را از فلانی دفع کند. 3- السّهوله او الیُسر: (یُقال: درک الامر عفواً صَفواً) که مفهوم سهولت و آسانی را میرساند. از دیگر معانی ذکر شده در این کتب میتوان به العطا، الکثره، الطلب، الفضل و ... اشاره کرد. همچنین در کتب لغت عرب به معنای آنچه بر نفقه (حق عیال و فرزندان) زیاد بیاید را نیز گویند. در قرآن کریم آمده است: ای پیامبر از تو میپرسند که چه چیزی را انفاق کنند، به آنان بگو آنچه بر نفقه زیاد میآید را انفاق کنند. و نیز به آنچه از آب بر آشامیدن زیاد بیاید و بدون زحمت و تکلف به دست آید و همچنین به بهترین و نیکوترین نوع یک جنس نیز اطلاق میشود و به معنای شناخته شده هم آمده است. عالی و زمین بایر که در آن آثاری از حیات دیده نشود از دیگر معانی آن است. گفتار دوّم: عفو در لغت فارسی در کتاب لغت فارسی، به طور عموم، عفو به معنای، از گناه کسی درگذشتن، بخشایش، گذشت و در مواردی به معنای مغفرت، ساقط کردنِ عذاب، احسان خواستن، آمده است. عفو در لغت به معنای زیاد شدن، پوسیده شدن، نخواستن چیزی، اسقاط حق، تجاوز از گناه، و درگذشتن است. همچنین به معنای بخشیدن و گذشت کردن از گناه کسی معنی شده است. گفتار سوّم: عفو در قرآن کریم در قرآن کریم در آیات متعددی از ماده عفو استفاده شده است که با توجه به کاربرد، معنی آن نیز متفاوت است. به عنوان مثال، گاهی در معنی از بین بردنِ اثر به کار برده شده است «وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ»، در برخی آیات به معنی سقوط حق، استفاده شده است «وَاعْفُ عَنَّا»، گاهی با استعمال واژه «عفوّ» «إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»، به معنای گذشت از گناه و ترک مجازات آن، به کار رفته، و بالاخره گاهی به معنای گذشتن از طلب، اراده شده است: «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ». آنچه مسلّم است، این است که بیشترین استفاده از این صیغه در قرآن کریم، همان مفهوم رایج و شایع آن، یعنی از گناه کسی گذشتن و بخشودن یا بخشایش است. گفتار چهارم: جایگاه اخلاقی و دینی عفو اینکه عفو از جهت اخلاقی یعنی چه و چه جایگاه و ارزشی دارد یکی از مباحثی میباشد که در این قسمت مورد بحث قرار میگیرد. اصولاً عفو در اخلاق اسلامی دارای ارزش بسیاری میباشد. در این قسمت تعدادی از آیات الهی و روایات ائمه معصومین که در این خصوص وارد شده است ذکر میشود تا معلوم گردد که در اخلاق اسلامی چقدر عفو و بخشش ارزش داشته و مورد توصیه قرار گرفته است: -«وَجَزَاءُ سَیئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ». و انتقام بدی مردم همانند آن بدی است (نه زیادتر) و باز اگر کسی عفو کرده و بین خود و خصم اصلاح نمود پاداش او بر خداست و خدا ستمکاران را دوست نمیدارد. -«وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ». باید مومنان همیشه بلند همت بوده و از بدیها درگذرند. آیا دوست نمیدارید که خداوند هم در حق شما مغفرت و احسان فرماید و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. -رسول اکرم (ص) فرمودهاند: «در روز قیامت از عرش پروردگار ندا میشود که هر کس پاداشی از من طلبکار است برخیزد و مزد خویش را دریافت نماید. تنها کسانی به پا میخیزند که از برادر دینی خود گذشت کردهاند». -از امام صادق (ع) روایت است که پیامبر (ص) در یکی از خطبههای خود فرمودند: میخواهید شما را از بهترین اخلاق در دنیا و آخرت خبر دهم. مردم گفتند بلی. فرمود: گذشت نمودن از کسی که به تو ستم کرده است و پیوند نمودن از کسی که از تو گسیخته باشد. -در حدیث دیگری پیامبر (ص) فرمودند: «بر شما باد به گذشت و عفو که بنده را جز عزت نبخشد. پس از یکدیگر گذشت نمایید تا خداوند شما را عزت بخشد». -امام باقر (ع) فرمودند: «آن پشیمانی که بر اثر عفو بر آدمی دست دهد بهتر و آسانتر است از پشیمانی که بر اثر انتقام پیش آید». -امام صادق (ع) فرمودند: «هرگز دو گروه رو در رو نشوند جز اینکه گروه صاحب گذشت پیروز شود». -پیامبر (ص) میفرمایند: «شایسته ترین کس به گذشت نمودن آن کسی است که از همه به کیفر و عقوبت تواناتر باشد. و هوشیارترین مردم کسی است که خشم خود را بیشتر فرو خورد». -امام موسی بن جعفر (ع) به فرزندان خویش فرموده اند: «ای فرزندانم شما را وصیت میکنم که هر یک از شما بدان مواظبت نمایید و آن وصیت این است: اگر کسی در گوش راستتان به شما ناسزایی گفت و سپس در گوش چپتان از گفته خویش پوزش خواست، عذرش را بپذیرید». -امیر المومنین (ع) فرمودهاند: «عفو و گذشت بهترین خوی است و چشم پوشی از ان کسی سزاوار است که به جرم خویش معترف باشد نه آنکه گناه خود را ادامه دهد». عفو انگیزهای است پنهانی که عقل و دل، در جهت برقراری آرامشِ روانی و جایگزین نمودنِ آن به جای ادامه حالت اضطراب و دلهره ناشی از انتقام گیری، ایجاد مینماید. دکترین حقوقی نسبت به عفو محکومین در طول تاریخ با توجه به فراز و نشیبهای زیاد دچار تحول شده است؛ ولی آنچه همواره ثابت بوده است این است که وقتی انسان با داشتن تمکّن از قصاص و توانایی بر انتقام، فردی را عفو نماید، این عمل وی از باب رحم و عزت و بزرگواری خواهد بود. گفتار پنجم: عفو در سخن فقهاء برخی از فقهای امامیه در کتب فقهی در بحث حدود، موضوع عفو را مورد عنایت قرار داده و معتقدند چنانچه مرتکب به حدی از حدود الهی اقرار و پس از اقرار توبه کند، امام و یا حاکم شرع بین اجرای حد و یا عفو مقر، مخیّر و مختار است. فردی مستحق حقی است سپس آن را ساقط میکند، مانند قصاص و یا جبران خسارت. عفو، ترک مجازات، به سبب انجام گناه است. عفو، اسقاط حق از روی احسان و جود است، در حالی که قدرت بر انتقام نیز دارد. با توجه به مراتب فوقالذکر ملاحظه میشود فقهای عظام در تعریف عفو چندان اختلافی ندارند و آنها عفو را به طور اجمال نوعی اسقاط حق دانستهاند. به طور کلی معنای اختصاصی و اصطلاحی عفو در علم فقه، چندان از معنای لغوی آن که بخشش و درگذشتن از مجازات و کیفر است، دور نمیباشد. کلمه عفو و یا مشتقات آن در قرآن مجید به کرّات به کار برده شده است. آنجا که میفرماید: «... از بدی درگذرید، پس به درستی که خداوند درگذرنده تواناست». و یا اینکه: «... و عفو کنندگان از مردمان نیکوکارند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». بنابراین با دقت نظر در آیات مختلف قرآن کریم و منابع فقهی اسلامی ملاحظه میکنیم که نهاد عفو از آن حیث اهمیت دارد و مورد تأکید قرار گرفته است که نشان دهنده اوج صفات متعالی انسانی است. آنجایی که خداوند متعال میفرماید: «اگر از عقاب زنان و فرزندان، که شما را از طاعت و جهاد در دین باز دارند، پس از توبه ایشان، عفو و آمرزش و چشمپوشی کنید، خدا هم در حق شما بسیار آمرزنده و مهربان است». لذا انسانی که فرد بزهکاری را در اثر عظمت روح خویش مورد عفو قرار میدهد، علاوه بر اصلاحِ خود و دیگران، در عمقِ جانِ بزهکار نیز تأثیر گذاشته و وی را در جهت سیر معرفت الهی و انسانی آماده میکند. گفتار ششم: مفهوم و جایگاه حقوقی عفو (عفو در سخن حقوقدانان) عفو یکی از موارد سقوط مجازات در حقوق کیفری محسوب میشود. عفو بیانگر اندیشه انسانی است که خود را ملزم به نادیده گرفتنِ گناه و خطای دیگران مینماید. عفو به عنوان یکی از تأسیسات حقوقی از ابتدای تدوین قوانین موضوعه با اقتباس از قوانین کشور فرانسه وارد قوانین کیفری کشور ما گردید و نتیجتاً آرای صادره از محاکم و نیز آراء وحدت رویّه و نظریات علمای حقوق بیتأثیر از این قوانین نیست. پس از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، قانونگذار با عنایت به روح الهی و شرعی حاکم بر قوانین، نهاد عفو را با این مقررات منطبق نموده است. اصولاً نهاد عفو از دیدگاه حقوقی آن در خصوص مجازات و پس از اثبات مجرمیت شخص موضوعیت پیدا میکند. البته در بعضی موارد متهمان به ارتکاب جرایم خاص ممکن است مشمول عفو قرار گیرند و تعقیب آنها منتفی شود اعطای عفو بر حسب مرجع اعطا کننده به عفو عمومی یا عام و عفو خصوصی یا خاص قابل تقسیم است. حقوقدانان در این خصوص به دو دسته تقسیم شدهاند: عدهای از آنان با تأسی به فقه اسلامی و برخی نیز متأثر از حقوق عرفی به این مقوله پرداختهاند که به مهمترین آنها اشاره میشود: 1-در عفو، صاحب حق، حق خود را ساقط کرده و مطالبه نمیکند مانند عفو اولیای دم از قاتل، عفو مجروح از جارح و عفو مظلوم از ظالم. 2- عفو عبارتست از: اسقاط بعض یا تمام مجازات مترتب بر جرم. این تعریف هم شامل عفو صادر شده از افراد و هم عفو صادر شده از جامعه است. 3- عفو، سببی خاص از اسباب سقوط برخی از مجازاتهاست، مثل عفو مجنیٌ علیه یا ولی وی نسبت به جانی و یا عفوی که ولی امر اعمال میدارد. 4- عفو، اسقاط حق مجنیٌ علیه است به اینکه از تمام حقش به طور مطلق بگذرد و یا در مقابل عوضی. بعضی دیگر از حقوقدانان با توجه به قوانین موضوعه و مفاهیم حقوقی، عفو را به گونه دیگری تعریف کردهاند: عفو وسیلهای است برای اسقاط دعوای عمومی و یا متوقف نمودنِ اجرای حکم. یا گفتهاند: عفو عبارتست از عدم اجرای مجازات یا قسمتی از آن درباره محکومی که حسب قاعده، میبایست مجازات شود. عفو عبارت از بخشایشی است که دارنده قدرتِ اجتماعی نسبت به مقصری که به حکم قطعی لازم الاجرا محکوم شده، ابراز میدارد. عفو یکی از موارد سقوط مجازات و یک وسیله اعلام گذشت و ابراز رأفت و محبت است که توسط قانونگذار یا رئیس حکومت و دولت به منظور تعدیل شدید احکام کیفری نسبت به مقصری که به حکم قطعی لازم الاجرا محکوم شده است، ابراز میگردد و مجازات وی را ساقط مینماید. عفو از نظر حقوقی، بخششی است که نماینده جامعه یا رئیس دولت در جهت اهداف سیاسی و به منظور برگرداندنِ متهمین و مجرمین به راه صلح، اعطا میکند و چه بسا در آزاد کردن این افراد فرصتی تازه برای تغییر دادن کامل راه زندگی نهفته باشد. عفو در اصطلاح حقوقدانان، در معانی زیر نیز آمده است: اسقاط مجازات به وسیله رئیس یک کشور و یا امام، قدر مشترک ابراء و هبه و نیز در علم اصول به معنای اباحه و برائت است. عفو، اقدامی مبتنی بر اغماض و مصالح جامعه و فرد است، که با تصویب نهادهای حکومتی اعم از نهاد رهبری یا مجلس قانونگذاری، به منظور متوقف ماندنِ تعقیب متهمان و یا بخشودنِ تمام یا قسمتی از مجازات محکومان، صورت میگیرد. به نظر میرسد این تعریف جامعتر و کاملتر از سایر تعاریف باشد. مبحث دوّم: سابقه تاریخی عفو در حقوق ایران با اینکه از چگونگی تحولات حقوق کیفری در دوران ایران باستان اسناد و مدارک کافی در دست نیست اما شواهد تاریخی نشان میدهد که در ایران، پدر یا رئیس خانواده با اقتدار مطلق، متخلّف یا مجرم را تنبیه مینموده است. مجازات محکوم در حضور اعضای خانواده اجرا میشده و انتقام بین قبایل دسته جمعی بوده است. پس از اتحاد قبایل و تشکیل شدن شهرها، طبق آداب و رسوم و حقوق آن زمان، اختیار به پادشاه و یا رئیس حکومت تفویض گردید به طوری که بررسی تاریخ نشان میدهد پادشاهان دارای قدرت مطلق بودند. اختیار سلاطین در حقوق خصوصی حد و حصری نداشت و پادشاهان مخیّر بودند که حقوق مذکو را اصلاح یا لغو نمایند. به طور کلی و از بررسی اسناد تاریخی مشخص میشود که حق تعیین سرنوشت انسانها و مجازات یا عفو انسانها اختصاص به خداوند داشت و پادشاه که خود را نماینده خداوند در زمین و حکومت میدانسته است این حق را برای خود قائل بوده که به نمایندگی از طرف خداوند حق هر گونه دخل و تصرف در سرنوشت انسانها را دارد و با استفاده از این قاعده کلی خود را مجاز به تعیین انواع جرایم و یا عفو از آنها میدانسته است. مبحث سوّم: ارکان عفو به طور کلی و بنا به اعتقاد اکثر فقها، عناصر یا ارکان عفو به چهار رکنِ صیغه، عفو کننده (عافی)، عفو شونده (معفو عنه) و موضوع عفو را در بر میگیرد. گفتار اوّل: صیغه فقها برای عفو، صیغه را شرط دانستهاند. منظور از صیغه، هر وسیلهای است که بر عفو دلالت کند و این که از واژه «وسیله» استفاده شد به این دلیل است که این صیغه منحصر در قول یا لفظ نیست. بلکه اعم از قول، فعل یا قائم مقامِ قول (کتابت و اشاره مفهمه) و یا هر چیز دیگری است که از آن قصد و اراده عفو کننده بر عفو کشف شود. این قصد انشا ممکن است به صورت پیش نویس یا طرح یا لایحهای دالّ بر تقاضا یا موافقت با صدور و یا تصویب فرمان عفو متبلور شود. فقهای مذاهب اربعه، هر کدام در خصوص صیغه عفو مثالهایی را ذکر کردهاند که تمامی آنها منحصر به نوع خاص یعنی گذشت شاکی است. ابوحنیفه نوشته است عفو کننده خطاب به عفو شونده میگوید: تو را عفو کردم، مجازات را ساقط کردم یا تو را بخشیدم. مالکیه معتقدند وقتی کسی به دیگری جرحی وارد آورد، زمانی عفو محقق میشود که مجنیٌ علیه بعد از ورود جرم به جانی بگوید تو را از جرمی که به من وارد آوردهای ابراء کردم. شافعی بر این عقیده است که اگر مجنیٌ علیه در برابر کسی که از روی عمد به وی جنایتی وارد کرده است با جاری کردنِ صیغه عفو، او را مورد عفو قرار دهد، جانی از قصاص رهایی مییابد، هر چند پس از مدتی جانی از قصاص رهایی یابد. منصور بهوتی از علمای برجسته حنابله در این خصوص معتقد است که عفو کننده با جاری کردنِ صیغه، دیگری را مشمول عفو قرار میدهد، مثل آنجا که صاحب حقِ قصاص، به کسی که باید مورد قصاص قرار گیرد بگوید: «عفوت عن جنایتک». با توجه به سخن فقها، صیغه عفو منحصر در لفظ و قول نیست، بلکه هر وسیلهای را که بر قصد عفو دلالت کند شامل میشود. گفتار دوّم: عفو کننده (عافی) شخص عافی باید دارای شرایطی باشد اعم از اینکه زیان دیده شخص باشد و یا جامعه. در هر حال، وجود شرایطی همانند اهلیت و اختیار و صاحب اراده و قاصد بودن ضروری است. عفو کننده باید اهلیت تصرف داشته باشد یعنی عاقل و بالغ بوده و به دلیل سفاهت ممنوع از تصرف در اموالش نباشد. بنابراین عفو و گذشت از جانب صغیر، مجنون و سفیه (در امور مالی) و غافل، صحیح نبوده و هیچ گونه اثر حقوقی بر آن مترتب نمیشود. آنچه ملاک است این است که عافی باید به هنگام عفو دارای شرایط لازم باشد و اگر بعد از عفو، فاقد یکی از آن شرایط شود، عفو صحیح است. به نظر میرسد، لزوم وجود اهلیت برای بالاترین مقام کشور و یا مجلس که اقدام به صدور فرمان عفو یا تصویب قانون مربوط میکند نیز ضروری است. روشن است که اهلیت در این معنا با اهلیت به معنای عقل، بلوغ، قصد، اختیار و رشد که در معنای خاص خود برای هیأت حاکم بر جامعه مفروض است، تفاوت دارد. به عبارت دیگر، بالاترین مقام اجرایی یا قوه مقنّنه برای صدور فرمان عفو و یا تصویب چنین قانونی باید از صلاحیت و اعتبار قانونی لازم برخوردار باشد و این صلاحیت بدون تصویب قانونِ خاص وجود نخواهد داشت و به موجب قانونِ خاص این صلاحیت به مجلس یا رهبر داده میشود. یکی دیگر از شرایط صحتِ عفو، وجود قصد و متعاقب آن اختیار است. به عبارت روشنتر، عافی در هنگام اعطای عفو باید قصد اعطاء و اختیار داشته باشد و این قصد و اختیار وی از سلامت برخوردار باشد. بنابراین، قرار گرفتن عافی در شرایط اکراه، اجبار و اشتباه و به طور کلی هر چیزی که سلامت قصد و اختیار را زایل کند، منجر به بطلان عفو میشود و چنین عفوی فاقد اثر است. حتی گاهی ممکن است عفو کننده در محل یا موضوع عفو دچار اشتباه شده باشد که در این صورت هم عفو باطل است. به عنوان مثال، وقتی پدرِ مقتول به اعتقاد اینکه زید پسر او را کشته است، به عنوان ولی دم او را میبخشد، ولی پس از مدتی مشخص می شود که فرزند او زنده است، در این صورت اگر زید اکنون اقدام به قتل وی کند، نمیتوان به عفو قبلی استناد کرد و زید را عفو کرد؛ زیرا آن عفو باطل و بی ارزش بوده است. گفتار سوّم: عفو شونده (معفو عنه) کسی که مجازات بر عهدهاش مستقر شده است با گذشت زیاندیده اعم از جامعه یا شخص حقیقیِ معین، مجازاتش ساقط میگردد. قبول و رضایت معفو عنه در صحت عفو و گذشتی که از جانب اشخاص صورت میگیرد شرط نیست. زیرا عفو نوعی اسقاط است و اسقاط نوعی ایقاع است و در ایقاع هم قبول شرط نیست. همین موضوع در خصوص عفوی که از سوی مراجع ذیصلاح اعطا میشود نیز صادق است چرا که حق اعمال مجازات جزء حقوق حاکمیت است. با این مقدمه چنین استنباط میشود که معفو عنه نمیتواند از قبول عفو خودداری نماید و اصرار در اجرای مجازات قابل ترتیب اثر نمیباشد، همانطور که اگر عافی بعد از عفو خود رجوع کند این رجوع به دلیل قاعده «الساقط لایعود» فاقد اثر است. گفتار چهارم: موضوع عفو مقصود از موضوعِ عفو، حق یا مجازاتی است که اگر مورد عفو قرار نمیگرفت به مورد اجرا گذاشته میشد. حق در اینجا به معنی اعم کلمه یعنی حق الله یا حق الناس است مانند حد زنا که حق الله است و قصاص یا دیه که از حقوق الناس محسوب میشود. فقها و حقوقدانان در مورد اینکه موضوع عفو در حق الله است یا حق الناس، با یکدیگر اختلاف نظر دارند. برخی بر این عقیدهاند که عفو فقط در حق الناس قابل اجراست و در مقابل عدهای دیگر علاوه بر شمول عفو در حق الناس، آن را به حق الله نیز تسرّی دادهاند، با این تفاوت که مرجع اعطای عفو در این دو مقوله متفاوت است. مشهور اهل تسنن در دیدگاهی کلی معتقدند که عفو فقط در حقوق الناس ممکن است. اما حق الله بعد از رفع الامر الی الحاکم قابل عفو نیست. ابوحنیفه معتقد است حق الله عقوبتی مقدّر از جانب خداوند است و زمانی که حاکم به ارتکاب جرم از سوی مرتکب علم پیدا کرد بر او واجب است که آن را تنفیذ کند و حق عفو ندارد؛ چرا که این حق خداوند است و هیچ حق عفوی در آن وجود ندارد. اما مذاهب دیگر اهل تسنن معتقدند آنچه با عفو ساقط نمیشود، حد زنا و حد سرقت بعد از رجوع به حاکم است، ولی حد قذف با عفو مطلقاً ساقط میشود. اما فقهای امامیه با استناد به آیات و روایات متعدد، معتقدند امام یا نایب او میتواند با حصول شرایطی، مجرم را در حقوق الله و حتی در حدود نیز عفو کند و در حقوق الناس نیز بعد از گذشت صاحب حق، میتواند مرتکب را مورد عفو قرار دهد. مبحث چهارم: جایگاه عفو در حقوق اسلامی اسلام، احکام فرعی عملی خود را با توجه به اصل رأفت، رحمت و تسامح مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی، عقل، فطرت و دقت در رعایت احقاق حق، عدالت، اعتدال و احترام به حقوق مادی و معنوی انسان قرار داده است. اما در اصول اعتقادات بسیار دقیق و جدّی و سختگیر است. قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان در آیات متعدد علاوه بر توبه و شفاعت و پرهیز از گناهان کبیره، عفو الهی را از جمله وسایل آمرزش و مغفرت و بخشودگی از گناه دانسته که شامل کسانی میشود که شایستگی آن را دارند. به عنوان نمونه، در ماجرای جنگ احد که مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصی جنگیدند و در مدت کوتاهی پیروز شدند ولی به علت نافرمانی جمعی از تیراندازان که سنگر خود را رها کردند و مشغول جمع آوری غنایم شدند شکست سختی بر لشکر اسلام وارد آمد. هنگامی که مسلمانان با دادنِ تلفات و خسارتهای سنگین به مدینه بازمیگشتند با یکدیگر میگفتند: مگر خداوند به ما وعده فتح و پیروزی نداده بود؟ پس چرا در جنگ شکست خوردیم؟ این جاست که خداوند در آیه 152 سوره آل عمران علت شکست را توضیح میدهد و میفرماید: وعده خداوند درباره پیروزی شما کاملاً درست بود و به همین دلیل در آغازِ جنگ پیروز شدید و به فرمان خدا دشمنان را به قتل میرساندید و این وعده تا زمانی که دست از استقامت و پیروی از پیامبر برنداشتید، ادامه داشت. شکست از آن زمانی شروع شد که سستی و نافرمانی شما را فرا گرفت. پس از مشاهده آن پیروزی چشمگیری که مورد علاقه شما بود راه عصیان پیش گرفتید و (بر سرِ رها نمودن سنگرها) به نزاع پرداختید در این موقع جمعی از شما خواستار دنیا و جمع آوری غنایم بودید، در حالی که جمعی دیگر ثابت قدم و خواستار آخرت و پاداشهای الهی بودند و در اینجا بود که در جنگ شکست خوردید. و خداوند پیروزی شما را به شکست تبدیل کرد تا شما را بیازماید و متنبه نماید و پرورش دهد. با همه این اوصاف خداوند در پایان این آیه میفرماید: «سپس خداوند همه این نافرمانیها و گناهان شما را عفو کرد (در حالی که سزاوار مجازات بودید)؛ زیرا خداوند نسبت به مومنان از هیچ گونه نعمتی فروگذاری نمیکند». خداوند در ادامه این آیات در آیه 159 همین سوره فرمان عفو عمومی را صادر فرمود؛ زیرا پس از مراجعت مسلمانان از احد کسانی که فرار کرده بودند، اطراف پیامبر (ص) را گرفتند و ضمن ابرازِ ندامت، تقاضای عفو و گذشت کردند. خداوند در این آیه، عفو عمومی آنها را صادر فرمود و پیامبر با آغوش باز، خطاکارانِ توبه کار را پذیرفت. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میفرماید: «وقتی مسلمانان به پیامبر (ص) اعتراض کردند و به او گفتند این تو بودی که ما را به کشتن دادی. در اینجا خداوند از آنان اعراض نمود و روی سخن را به جانب پیامبر (ص) برگرداند و فرمود: «فَبِما رَحمَهٌ مِنَ الله...». در حقیقت این آیه تفرّع بر کلام دیگری است و تقدیر این است: ای پیامبر اکنون که مومنان را مانند کافران میبینی و هالهای از غم و حسرت چهرهاشان را احاطه کرده است رحمت ما ایجاب میکند که حالت نرمش و مدارای خود را از دست ندهی وگرنه از اطرافت پراکنده میشوند. خداوند با نزول این آیات، روش پیامبر خود را امضاء کرده است؛ زیرا قبلاً نیز پیامبر (ص) دارای همین روش بوده است. خداوند به پیامبرش امر فرموده که از آنان بگذرد و آثار معصیت بر اعمال آنان بار نکند و از خدا بخواهد که اعمال آنان را مورد بخشایش قرار دهد. به این ترتیب پیداست که خداوند بخشاینده است...». روشن است که اعطای عفو در این زمان به دلیل حفظ منافع و مصالح مسلمانان و جلوگیری از ضربه خوردن به نهال نوپای اسلام بود؛ چرا که آثار شکست سنگین احد، مشکلات زیادی برای مسلمانان به وجود آورد که گستاخ شدن دشمنان بیرونی (قریش) و درونی (منافقان قبایل یهودی) از آن جمله بود. بنابراین، خداوند که عقل محض است، با درایتِ کامل جهت اتحاد مسلمانان و حفظ جامعه جدید التاسیس آنها در مدینه، مصلحت اندیشی کرد و بدین هدف حتی خطاب به پیامبر (ص) فرمان عفو عمومی آنان را صادر نمود. پیامبر اکرم (ص) خود نیز در بسیاری از موارد از تأسیس عفو عمومی در جهت حفظ منافع و مصالح جامعه اسلامی و مسلمانان بهره جسته است و نمونههای آن هم کم نیست. به عنوان نمونه، مصلحت اندیشی پیامبر (ص) در غزوه بنی المصطلق که به چیره شدنِ سپاه اسلام بر قبیله بنیالمصطلق و اسارت عده زیادی از مردان و زنان و کودکان آنها انجامید جالب توجه است؛ چرا که ایشان با حویریه دختر رئیس این قبیله که در میان اسیران بود ازدواج کرد و در نتیجه مسلمانان به پاس حرمت همسری او با پیامبر اسلام کلیه اسرای خود را آزاد کردند و بدین ترتیب عملاً شورشیان از مزایای عفو عمومی بهرهمند شدند و با این تدبیر حارث بن ابی ضرار، رئیس قبیله و عدهای از نزدیکان او به مدینه آمدند و مسلمان شدند. یا اگر پیامبر (ص) بعد از فتح مکه در سال هشتم هجرت عفو عمومی اعلام نمیکرد، بسیاری از کسانی که در آزار و اذیت مسلمانان و غارت اموالشان دخالت داشتند یا در جنگها مسلمانان را به شهادت رسانده بودند خود را در معرض محاکمه و مجازات میدیدند و دست به مقاومت میزدند و یا به مناطق دیگر پناهنده میشدند و در اولین فرصت در صدد ضربه زدن به نهال نوپای اسلام بر میآمدند. پیامبر (ص) در این روز فرمودند: «شما مردم، هموطنان بسیار نامناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانهام بیرون راندید و در دورترین نقطه که من به آنجا پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید. ولی من با این جرایم، همه شما را بخشودهام و بند بردگی را از پای شما باز میکنم و اعلام میکنم که بروید، همه شما آزاد هستید. روشن است که ایشان با این تمهیدات و درایت و دوراندیشیای که داشتند نه تنها از تهدید فوق جلوگیری کردند، بلکه با نشان دادنِ رحمت و رأفت اسلامی، نور امید را در دلهای مردم، زنده کردند و باعث شدند که مردم دسته دسته به سوی اسلام بیایند. اگر مصلحت جامعه اسلامی و مسلمانان در آن روز اقتضای دیگری داشت، پیامبر (ص) آن را نادیده نمیگرفت و عفو عمومی، آن هم به صورت مطلق اعلام نمیکرد». علاوه بر سیره پیامبر (ص)، سیره سایر ائمه و معصومان نیز میتواند در این زمینه مورد توجه قرار گیرد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد: «علی (ع) چون بر مردم بصره چیره شد، تیغ از آنان بر گرفت و منادی آن حضرت در محل اجتماع مردم بصره ندا میداد که هر کس از میدان کارزار عقب نشسته، تعقیب نمیشود و بر هیچ مجروحی حمله نمیشود و هیچ اسیری کشته نمیشود و هر کس که سلاح خود را بر زمین گذارد در امان است و آن کس که خود را به جمع لشکریان امام برساند، در امان میماند و از جرم آنان چشم پوشی میشود، خانواده آنان اسیر نمیگردد و مال آنان به غنیمت گرفته نمیشود. این در حالی است که اگر علی (ع) میخواست، میتوانست با آنان همه کار کند. اما با عفو و اغماض، دست از تمام این اعمال شست و از تفرقه و گسستگی مسلمانان با این عمل، جلوگیری کرد. روش او مانند روش پیامبر (ص) در روز فتح مکه بود. او گذشت کرد، حال آنکه کینهها و حسادتها، هنوز از بین نرفته و بدیها فراموش نشده بود». در حال حاضر و در دنیای کنونی اگر یک جامعه اسلامی بخواهد عفو عمومی اعلام کند با توجه به شرایط زمانی و مکانی و رعایت مصالح و مفاسد اجتماعی میتواند به موقع اقدام کند و از دستاوردهای آن در جهت حقوق فرد و جامعه بهره ببرد. گفتار اوّل: مبانی عفو در حقوق اسلام بدیهی است که اجرای کیفر، تنها راه مبارزه با جرایم و اصلاح مجرمان نیست؛ چرا که انسانها از لحاظ ساختمان جسمی و روانی و دلایلی که باعث ترغیب آنها به ارتکاب بزه میشود، با یکدیگر متفاوت هستند. گاهی استفاده از بنیاد عفو و اغماض در مقابل بزهکار، آثار تربیتی و اصلاحی فراوانی به دنبال خواهد داشت. البته نباید از نظر دور داشت که بدون شناسایی شخصیتِ افراد، اعطای عفو نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه باعث تجری آنها و آثار سوءِ دیگر نیز میشود. شاید بتوان به این سخن گهربار حضرت علی (ع) در خصوص لحاظ شخصیت آدمیان در اعطای عفو، تمسک جست که فرمودند: «ربّ ذنب مقدار العقوبه علیه اِعلام المُذنب به». یعنی، چه بسا، جرمی که صرف اعلام و گوشزد کردن آن به مرتکب برای مجازات کردن وی کافی است. در این گونه موارد، حفظ شخصیت اجتماعی و عزت و احترام او در جامعه، آثار اصلاحی بهتری دارد و شخص خود را در مقابل مدیریت جامعه و سازمان بدهکار میبیند. برعکس، اجرای مجازات به حیثیت وی لطمه میزند و نه تنها ارتکاب جرم و زشتی اولیهاش را در نظر او از دست میدهد و ننگ مجازات شدن در نظرش کمرنگ میشود، بلکه ممکن است شکسته شدن حیثیت اجتماعی در دل او کینه و نفرتی ایجاد کند که به فکر انتقام برآید و مرتکب مخالفتهای شدیدتری شود. بر همین اساس، در فرهنگ اسلامی بر این نکته تأکید شده است که تا گذشت و اغماض ممکن است، از مجازات و کیفر دادن استفاده نشود. در سنن بیهقی از عبدالله نقل شده است که مردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: من در دورترین نقطه از شهر (مدینه) با زنی برخورد کرده و از او به اندازهای کمتر از حد مجامعت نمودهام. پس هر حکمی که درباره من صلاح میدانید اجرا کنید. عمر به او گفت: اگر خود گناهت را پنهان میداشتی، خداوند نیز گناهت را میپوشاند. عبدالله گفت: پیامبر (ص) به آن مرد چیزی نفرمود و آن مرد برخاست و از محضر پیامبر (ص) رفت. سپس پیامبر (ص) مردی را به دنبال او فرستاد تا این آیه را برایش بخواند: «نماز را در دو طرف روز و پاره ای از شب به پا دار، همانا نیکوییها، بدیها را از بین میبرد و این یادآوریای است برای یادکنندگان». مردی از آن میان برخاست و گفت: آیا این آیه شامل حال اوست؟ پیامبر (ص) فرمود: این آیه شامل حال همه است. از این حدیث میتوان ترجیح عفو را نسبت به کسی که متدین و ملازم نماز بوده است را استنباط کرد. شاید هم منظور کسانی هستند که آبرومند و متشخص بوده و در شمار کسانی اند که اهل فضیلت و دارای سوابق حسنه بودهاند. در تأیید این معنا، کلام حضرت علی (ع) در نهج البلاغه را متذکر میشویم که فرمودند: «اقیموا ذوی المروئات عثراتهم، فیما یعثر منهم عاثر الا و یده بید الله یرفعه». یعنی، از خطا و لغزش جوانمردان (اشخاص با آبرو و حیثیت) بگذرید؛ که از آنان کسی نمیلغزد مگر آن که دست (لطف) خدا به دست اوست که او را از آن لغزش بلند میکند و او را موفق میسازد تا از لغزش دوری کند و از خطا و زشتی باز گردد. خلاصه این که خداوند نیکوکاران را توفیق میبخشد تا بر اصلاح خطای خویش بکوشند. به هر حال، مسلّم است که مصالح مدّ نظر در اعطای عفو در حقوق اسلام به یک یا چند مصلحت خلاصه نمیشود و با مراجعه به سیره و روش بزرگانِ دین اسلام میتوان در این زمینه درسهای بزرگی آموخت که همگی حاکی از آن است که مبانی عفو خصوصی در حقوق اسلام دارای جهاتِ تربیتی و اصلاحی و یا حفظ مصالح فردی یا اجتماعی است. برای بیان نمونهای دیگر میتوان به عفو ابوسفیان از سوی پیامبر (ص) در زمان فتح مکه اشاره کرد. بدین ترتیب که در روز فتح مکه ابوسفیان را نزد پیامبر (ص) حاضر کردند و این در حالی بود که انصار و مهاجران از اطراف پیامبر (ص) را احاطه کرده بودند. وقتی چشم ایشان به ابوسفیان افتاد فرمود: آیا وقت آن نشده که بدانی جز خدای یگانه، خدایی نیست؟ ابوسفیان گفت: پدر و مادرم فدای تو باد. چقدر بردبار و کریم و با بستگان خود مهربانی؟ من اکنون فهمیدم اگر خدایی جز او بود تا کنون به سود ما کاری انجام میداد. به هر حال، اقرار ابوسفیان به یگانگی خدا و رسالت پیامبر (ص) هر چند که ظاهری بیش نبود، اما برای پیامبر (ص) و افراد دیگری که تحت سیطره او قرار گرفته و رابطه خویشاوندی با او داشتند بسیار سودمند و مفید بود و به رغم این که پیامبر (ص) ابتدا دستور آزادی وی را صادر نکرد اما بنا به توصیه برخی از اصحاب، با این که ابوسفیان در طول بیست سال بزرگترین ضربهها را به اسلام و مسلمانان وارد آورده بود، پیامبر (ص) بنا بر مصالحی، او را مورد عفو قرار داد و جمله تاریخی خود را به این صورت بیان کردند: «ابوسفیان میتواند به مردم اطمینان دهد که هر کس به محیط مسجد الحرام پناهنده شود و یا سلاح به زمین گذارد و بیطرفی خود را اعلام کند و یا درِ خانهاش را ببندد و یا به خانه ابوسفیان پناه ببرد از تعرّض اسلام محفوظ خواهد ماند». از طرف دیگر، تماثیل قانونگذار اسلامی به تمسّک مجرم به توبه و دفع کیفر از خود به نحوی گسترده در مدارک و منابع اسلامی منعکس شده است. پیراستن از زشتی و بزهکاری اگر چه ممکن است در پی اجرای کیفر نیز حاصل شود، اما هیچ طهارتی برتر از توبه نخواهد بود که در بسیاری از موارد عفو را به دنبال خواهد داشت و پیشوایان مذهب نیز به آن توصیه کردهاند. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «مردی نزد پیامبر (ص) آمد و اقرار به زنا کرد. تا آنجا که حضرت (ص) فرمود اگر گناه خودش را مخفی میکرد و سپس توبه میکرد برایش بهتر بود». همچنین، روایات زیادی مبنی بر استحباب اختیار توبه پس از اقرار نزد امام (ع) و امکان سقوط حد در این زمینه بیان شده است. بدون شک، پیشوایان و ائمه مسلمانان به هیچ وجه عفو و گذشت صِرف، بدون جهتگیری اخلاقی توصیه نکردهاند. برای حسن ختام این قسمت، توصیهای از امام علی (ع) خطاب به امام حسن (ع) را متذکر میشویم که میفرمایند: «اگر یکی از شما خطایی مرتکب شد، عفو همراه با عدالت، ضربهاش موثرتر از مجازات است. البته، نسبت به کسانی که دارای عقل هستند». امام علی (ع) در این توصیه دو قید آورده است: اول: عدالت؛ زیرا عفو زمانی شایسته است که موجب تضییع حقوق دیگران نباشد و دوم؛ درک ارزش عفو است. کسی که نمیتواند ضربه عفو را درک کند باید ضربه مجازات او را به خود آورد. گفتار دوّم: مستندات فقهی جواز عفو در حقوق اسلام آیات و روایات زیادی بر جواز و حتی استحباب عفو دلالت دارند که در این قسمت به برخی از آنها اشاره میشود: بند اوّل: آیات از جمله آیاتی که در قرآن کریم، دلالت بر جواز عفو می کنند میتوان به موراد ذیل اشاره کرد: الف- آیه 85 سوره حجر: «و ما آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست به جز برای مقصودی صحیح و حکمتی بزرگ خلق نکردهایم و البته قیامت حقیقت است و خواهد آمد. اکنون تو ای رسول ما از این منکران، نیکو در گذر (با روی خوش آنها را به حق دعوت کن و اگر نپذیرفتند دلتنگ نباش)». از آنجا که گرفتاری همیشگی انسان به سبب نداشتن یک عقیده صحیح و خالص و پایبند نبودن به مبدأ و معاد است، خداوند متعال پس از شرح احوال اقوامی همچون لوط و قوم شعیب و صالح که گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله توحید و معاد بازمیگردد و در این آیه به هر دو مورد اشاره میکند، به این نحو که: «ما آسمانها و زمین و آنچه میان آن دوست جز به حق نیافریدیم». همچنین در مورد توحید و سپس درباره معاد میفرماید: «ساعت موعود به طور قطع فرا خواهد رسید و جزای هر کس به او میرسد». به دنبال آن به پیامبرش دستور میدهد که در برابر لجاجتها، تعصبها، مخالفتها و کارشکنیهای آنها، ملایمت و محبت نشان بدهد و از گناهان آنها صرفنظر و آنها را مورد محبت قرار دهد. آیه 86 این سوره بنا بر عقیده جمعی از مفسران در واقع به منزله دلیلی بر لزوم گذشت و عفو و صفح جمیل است و میفرماید: «پروردگار تو، آفریننده و آگاه است». خداوند میداند که همه مردم یکسان نیستند و او از اسرار درون و طبایع و میزان رشد فکری و احساسات مختلف آنها باخبر است. نباید از همه آنها انتظار داشته باشی که یکسان باشند. بلکه باید با روحیه عفو و گذشت با آنها برخورد کنی تا به تدریج تربیت شوند و به راه حق درآیند. ب-آیه 199 سوره اعراف: «ای رسول ما، طریق عفو و بخشش پیش گیر و به نیکوکاری امر کن و از مردم نادان روی بگردان که بر تو جز دعوت و اتمام حجت نیست». این آیه، شرایط تبلیغ و رهبری و پیشوایی مردم را به صورتی جالب و فشرده بیان میکند و با آیات گذشته که به مسأله تبلیغ مشرکان اشاره میکند نیز تناسب دارد. نخست به سه قسمت از وظایف رهبران و مبلغان به صورت خطاب به پیامبر (ص) اشاره میکند و در آغاز میگوید: در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش، عذرشان را بپذیر و بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال نسبت به آنها طریق عفو و اغماض و مدارا پیشه کن. سپس دومین دستور «امر به معروف» و در مرحله سوم، دستور «تحمل و بردباری در برابر جاهلان» صادر میکند. ج-آیه 13 سوره مائده: «پس چون (بنی اسرائیل) پیمان شکستند، آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گرداندیم (که موعظه در آنها اثر نکند). کلمات خدا را از جای خود تغییر میدادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد (در تورات) نصیب بزرگی را از دست دادند و دائم بر خیانتکاری و نادرستی آن قوم مطلع میشوی جز قلیلی از آنان که نیکوکار هستند. تو از آنان درگذر و کار بدشان را عفو کن که خدا نیکوکاران را دوست دارد». در تعقیب بحثی که در آیه 12 این سوره راجع به پیمان خداوند با قوم بنی اسرائیل و چگونگی انعقاد آن پیمان ذکر شده در آیه 13 به پیمان شکنی این قوم و عواقب این پیمانشکنی اشاره میشود و خداوند میفرمایند: چون آنها پیمان خود را نقض کردند، ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین کردیم. در حقیقت آنها به جرم پیمانشکنی با این دو مجازات کیفر دیدند؛ یعنی هم از رحمت خدا دور شدند و هم افکار و دلهایشان متحجر و غیرقابل انعطاف شد. سپس آثار این قساوت را چنین شرح میدهد: آنها کلمات را تحریف میکنند و از محل و مسیر آن بیرون میبرند و نیز قسمتهای قابل ملاحظهای از آنچه به آنها گفته شده بود، به دست فراموشی میسپارند. آن گاه میافزاید: هر روز به خیانت تازهای از آنها پی میبری، مگر دستهای از آنها که از این جنایتها برکنارند و این افراد در اقلیتند. در پایان به پیامبر (ص) دستور میدهد که از خطای آنها صرفنظر کن و چشم بپوش؛ زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. به طور مسلّم، این عفو در مورد آزارهایی است که به شخص پیامبر رسانیدند، نه در مسائل اصولی اسلام که گذشت در آنها معنا ندارد. د-آیات 33 و 34 سوره شوری: «اگر خدا بخواهد باد را سکون و آرامش میدهد، تا کشتیها بر پشت آب از جنبش بایستد. در این کار برای مردم صبور و شکرگزار، ادله قدرت خدا نمودار است یا اگر بخواهد کشتیهایتان را به جرم بدکاری در دریا غرق میکند، در حالی که بسیاری از جرایم شما را میبخشد». در این آیه خداوند به بیان برخی از معجزات خویش میپردازد و میفرماید وزش بادهای منظم و حرکت کشتیها از آیات اوست. سپس برای تأکید بیشتر میافزاید: اگر خداوند اراده کند باد را ساکن میسازد تا کشتیها بر پشت دریا ساکن و متوقف شوند. در آیه 34 این سوره، خداوند برای مجسّم ساختنِ عظمتِ این نعمت الهی میافزاید: یا اگر بخواهد این کشتیها را به سبب اعمالی که مسافران و سرنشینان آنها مرتکب شدهاند، نابود میسازد. ولی با این حال، لطف خداوند شامل حال انسان است و بسیاری از جرایم و بدیها را میبخشاید که اگر عفو نکند، هیچ کس جز معصومان و خاصان و پاکان از مجازات الهی مصون و برکنار نخواهند بود. ه-آیه 134 سوره آل عمران: «آنان از مال خود به فقرا در وسعت و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خود را فرو مینشانند و از خطای مردم میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». خداوند در این آیه پرهیزکاران را معرفی و چند صفت از اوصاف عالی و انسانی آنها را ذکر میکند. یکی از این اوصاف عفو و اغماض نسبت به دیگران و رأفت در مقابل بدی آنهاست. جالب آنکه در این آیه خداوند به مرحله عالی عفو اشاره دارد و آن نیکی بعد از عفو به طرف دیگر (معفو عنه) است. در واقع اگر با رعایت مقتضیات و شایستگی معفو عنه، مقام اعطا کننده عفو، بدیها و اعمال ناشایست او را به نیکی جبران کند و زمینه مادی و معنوی بازگشت شخص به مسیر خیر را فراهم آورد، این عفو و گذشت، ارزش بسیار والایی خواهد داشت و زمینه دشمنی و عداوت، زدوده و مهربانی و عطوفت جایگزین آن خواهد شد. بند دوّم: روایات در مورد جواز عفو، روایات زیادی وارد شده است که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد؟ 1-روایت صحیحه ضریس کناسی؛ ضریس کناسی نقل میکند امام باقر (ع) فرمود: به جز شخص امام، کسی نمیتواند از اجرای حدود مربوط به حق الله گذشت کند. اما اگر اجرای حدود مربوط به نقض حق الناس باشد، کسان دیگری غیر از امام نیز میتوانند از اقامه آن چشم پوشی کنند. 2-روایت مرسل برقی: در مرسل برقی از امام صادق (ع) نقل گردیده است که حضرت فرمودند: مردی نزد علی (ع) آمد و به سرقت اقرار کرد. حضرت به او فرمودند: آیا چیزی از قرآن آموختهای؟ عرض کرد آری، سوره بقره را خواندهام حضرت فرمود پس دست تو را به خاطر سوره بقره به تو بخشیدم. اشعث در این میان به پا خاست و گفت آیا اجرای حدی از حدود الهی را تعطیل میکنی؟ علی (ع) به او فرمود تو چه میدانی؟ اگر بینه ای اقامه میشد امام نمیتوانست از اقامه حد بگذرد اما اگر مجرم خود به خطای خویش اعتراف کرد، حکم او در اختیار امام است؛ اگر بخواهد او را عفو میکند و اگر هم بخواهد میتواند دست او را قطع کند. 3-روایت حسن بن علی بن شعبه: حسن بن علی بن شعبه در تحف العقول از امام هادی (ع) روایت کرده که ضمن حدیثی فرمودند: «و اما مردی که خود و بدون آن که بینهای بر ضدش اقامه شود به لواط اقرار کند، امامی که از سوی خدا تعیین شده، وقتی میتواند از جانب خداوند به مجازات این مرد اقدام کند، به همان نسبت میتواند از طرف خداوند او را عفو کند. آیا نشنیدهای که خداوند در قران (سوره ص، آیه 39) میفرماید: این بخشش و تحفه ماست، پس ببخشا یا امساک کن بدون حساب». 4-روایت مالک بن عطیه: این روایت را مالک بن عطیه از امام صادق (ع) نقل کرده است و بر اساس آن مردی نزد امیر المومنین (ع) آمد و چهار بار به لواط اقرار کرد. حضرت او را در گزینش نوع کیفرهای سه گانه (کشته شدن با شمشیر، پرتاب از بلندی با دست و پای بسته، و در آتش سوختن) مخیّر گذاشت. او سوختن در آتش را به عنوان شدیدترین مجازات اختیار کرد. پس از این که مقدمات اجرای حکم فراهم شد و گودالی پر از آتش مهیّا گشت، آن شخص برخاست و با حالتی گریان در حالی که زبانههای آتش را مشاهده میکرد به سوی گودال رفت، به گونهای که امیرالمومنین (ع) و همه اصحاب که حاضر بودند گریستند. سپس امیرالمومنین (ع) فرمود: برخیز ای مرد، تو فرشتگان آسمان و زمین را به گریه انداختی. خداوند توبهات را پذیرفت. برخیز و از این پس هرگز آنچه انجام دادهای تکرار نکن. 5-روایت حمران از امام باقر (ع): از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمودند: پشیمانی از گذشت (عفو) بهتر و آسانتر است تا پشیمانی از کیفر. در شرح این روایت باید گفت که اگر در عفو اشتباهی رخ دهد و بعد مشخص شود که این عفو مورد نداشته است، این پشیمانی و عفو آسانتر است از موردی که ستمگر مجازات شود و آن گاه مشخص شود که اگر او مورد عفو قرار میگرفت، بهتر بود. عبدالقادر عوده در این زمینه مینویسد: «از جمله مبادی عام که در شریعت اسلام مقرر گردیده این است که خطای در عفو، بهتر از خطای در مجازات است. مبنای این اصل، سخن رسول خدا (ص) است که فرمودند: «امام اگر در عفو اشتباه کند، بهتر است از اینکه در مجازات خطا کند». معنای این اصل آن است که حکم به مجازات صحیح نیست مگر در صورتی که ارتکاب جرم از سوی مجرم ثابت شود و نیز ثابت شود که نص تحریم کننده بر جرم منطبق است. پس هر گاه در ارتکاب جرم توسط شخص و یا در انتخاب نص تحریم کننده بر فعلی که به متهم نسبت داده میشود، شک وجود داشته باشد، عفو آن شخص یعنی حکم به برائت او واجب است؛ چون برائتِ متهم در حالت شک از مجازات برای اجتماع بهتر است و به تحقق عدالت دعوت مینماید. مبدأ خطا در عفو، بر تمام جرایم منطبق میشود، لذا بر جرایم مستوجب حدود، قصاص، دیه و جرایم تعزیری منطبق میشود». بند سوّم: اجماع فقهای امامیه، نسبت به اصل جواز عفو از طرف امام نسبت به کسی که مرتکب جرم مستوجب حد شده است اتفاق نظر دارند. صاحب شرایع مینویسد: «اگر شخصی به کار مستوجب حدی اقرار و سپس توبه کند، امام در اجرای حد مخیّر است، چه حد سنگسار باشد و چه شلاق». صاحب جواهر نیز با تأیید این مطلب در ذیل این عبارت مینویسد: «در مورد رجم مخالفتی ندیدم. حتی ابن ادریس در سرائر بر آن ادعای اجماع کرده است. شاید حکم نسبت به دومی (شلاق) نیز این گونه باشد، اگر چه ابن ادریس در این زمینه مخالفت کرده است». روشن است که این ادعای اجماع تنها بر اصل جواز عفو در حدود دلالت دارد. اما فقهای عظام در مورد شرایط این جواز و چگونگی و وسعتِ آن با یکدیگر اختلاف دارند. ذکر این نکته در این قسمت ضروری است که ماهیت حق الناسی قصاص و دیه اقتضا دارد که حق گذشت و یا اجرای مجازات به نحو اختصاری در اختیار ولی دم یا مجنیٌ علیه باشد. با این حال برخی از فقها معتقدند که در حقوق الناس نیز پیامبر (ص) و امام معصوم حق عفو دارد. دلایل آنها در این زمینه عبارتست از: الف آیه 6 از سوره احزاب که میفرماید: «اَلنَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ». همچنین واقعه غدیر خم که در آن رسول خدا (ص) پس از بازگشت از حجه الوداع در روز غدیر، خطاب به جمعیت انبوه مسلمانان که اطراف منبرش در بیابان سوزان حجاز گرد هم آمده بودند فرمودند: «اَلَستُ اَولی بِکُم مِن اَنفُسِکُم، قالو: بَلی. قال: مَن کُنتُ مَولاه فَعَلّیُ مَولاه». ب- عقل: با این استدلال که پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) ولی نعمت بشر هستند و از آنجا که ولی نعمت هستند، شکر این نعمت واجب و کفران آن حرام است. ج- اجماع: که از سوی مرحوم شیخ انصاری نقل شده است. ایشان میفرماید: «ولایت تصرف برای پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) به طور مطلق مورد اتفاق عموم علماست». به نظر میرسد حتی اگر در دیگر مجازاتهای حق الناسی جواز عفو از سوی امام معصوم را بپذیریم، در مورد عفو از قصاص و دیه به علت وجود دلیل خاص، قول به جواز عفو مثل اجتهاد در مقابل نص است. بند چهارم: عقل در برخی از مواقع عفو، گذشت و تسامح، به حکم عقل کارسازتر از انتقام و مجازات است. زیرا در مواردی که مصلحت اقتضا میکند عفو صورت بگیرد، اعطای عفو، کینه توزی، عداوت و دشمنی را در افرادِ بشر از بین میبرد و آثار تربیتی و اصلاحی فراوانی را نیز به دنبال دارد. در بسیاری از موارد برای حفظ شخصیت اجتماعی و عزت و احترام افراد، عفو نتیجه اصلاحی بیشتری دارد و محکومان در پس آن در مقام انتقام از فرد و جامعه نیستند. گفتنی است اگر حاکم اسلامی مصلحت جامعه را در اجرای مجازاتها بداند حتی اگر لازمه اجرای آن ایجاد کینه و نفرت و انتقام برای محکومان باشد باید مجازاتها بدون کم و کاست اعمال گردد تا جامعه از وجود افراد آلوده پاک شود. منابع و مآخذ: الف-کتب: 1-آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، جلد اول، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372. 2- آخوندي، محمود، آيين دادرسي كيفري، جلد 3، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381. 3- آشوری، محمد، آیین دادرسی کیفری، جلد اول، تهران، انتشارات سمت، 1375. 4- آقایی، بهمن، فرهنگ حقوقی بهمن (انگلیسی- فارسی)، تهران، چاپ اول، کتابخانه گنج دانش، 1378. 5- ابن عبدالکریم، زید، العفو عن العقوبه فی الفقه الاسلامی، جلد 3، الریاض، دارالعاصمه، النشر الاولی، 1410 ه.ق. 6- ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، جلد 4، بیروت، دارصادر، الطبعه الاولی، 1997 میلادی. 7- اردبیلی، محمد علی، حقوق جزای عمومی، جلد دوم، تهران، چاپ بیستم، نشر میزان، 1388. 8- اسرافیلیان، رحیم، جرایم قابل گذشت، تهران، نشر میزان، چاپ اول، 1380. 9- افراسیابی، محمد اسماعیل، حقوق جزای عمومی، جلد 2، تهران، انتتشارات فردوسی، 1377. 10- افرام البستانی، فواد، منجد الطلاب، بیروت، دارالمشرق، 1956 میلادی. 11- انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، الجزء الاول، قاهره، بی نا، 1392 ه.ق. 12- انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، الجزء الثانی، قاهره، بی نا، 1392 میلادی. 13- باهری، محمد، نگرشی بر حقوق جزای عمومی، تهران، انتشارات مجد، چاپ اول 1380. 14- بحرالعلوم، محمد بن محمد، بلغه الفقیه، جلد 3، تهران، منشورات مکتبه الصادق، چاپ چهارم، 1362. 15- بروجردی، سید محمد حسین، البدر الزاهر فی صلوه الجمعه و المسافر، انتشارات وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1367. 16- بکاریا، سزار، رساله جرایم و مجازاتها، ترجمه محمد علی اردبیلی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1379. 17- بوشهری، جعفر، مسائل قانون اساسی به انضمام ترجمه قوانین اساسی فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا و شوروی، چاپ اول، تهران، دادگستر، 1376 18- تنکابنی، فروغ، با مجازاتهای اسلامی آشنا شویم، تهران، نشر جهاد، بی تا. 19- جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، جلد پنجم، بیروت، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه، 1988 میلادی. 20- جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج 4، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378. 21- جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، چاپ بیست و دوم، 1388. 22- جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، قم، چاپ دوم، مرکز نشر اسراء، 1379. 23- حائری یزدی، مهدی، حکومت و حکمت، بی جا، انتشارات شادی، 1995 میلادی. 24- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه الی التحصیل المسائل الشرعیه، جلد 18، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 25- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه الی التحصیل المسائل الشرعیه، جلد 6، بیروت، دارالاحیاء الراث العربی، بی تا. 26- حسینی دستی، سید مصطفی، معارف و معاریف، جلد هفتم، تهران، موسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379. 27- حسینی الشیرازی، سید محمد، الفقه، جلد 99، بیروت، چاپ دوم، دارالعلوم، 1409 ه.ق. 28- حموی، یاقوت، معجم البلدان، جلد چهارم، بیروت، دار صادر، 1376 ه.ق. 29- خالقی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، چاپ پنجم، 1389. 30- خلیلی، محمد علی، زندگانی حضرت محمد (ص)، تهران، انتشارات اقبال، 1348. 31- دشتی، محمد، نهج البلاغه، خطبه 110، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1379. 32- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377. 33- راغب اصفهانی، حسين بن محمد بن مفضل‏، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه. 34- روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، انتشارات گنجینه، چاپ چهارم، 1369. 35- زاکی صافی، طه، المبادی الاساسیه لقانون العقوبات البنانی، القسم العام، طرابلس لبنان، الموسسه الحدیثه للکتاب، الطبعه الاولی، 1993 میلادی. 36- زبیدی، مرتضی، تاج العروس، بیروت، دار صادر، بی تا. 37- زراعت، عباس، قانون مجازات اسلامي در نظم حقوقي كنوني، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول 1388. 38- زراعت، عباس، شرح قانون مجارات اسلامی، تهران، انتشارات ققنوس، 1380. 39- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، جلد 2، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ 14، 1377. 40- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، جلد 2، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ 14، 1377. 41- سمیعی، حسن، حقوق جزا، تهران، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1348. 42- شكري، رضا و قادر سیروس، قانون مجازات اسلامي در نظم حقوق کنونی، تهران، نشر مهاجر، چاپ اول، 1384. 43- شهری، غلامرضا و سروش ستوده جهرمی، نظریههای اداره حقوقی قوه قضائیه در زمینه مسائل کیفری از سال 58 تا 71، جلد 1، انتشارات روزنامه رسمی کشور، تهران، چاپ دوم، 1377. 44- شهید اول، محمد بن جمال الدین مکی العاملی، الدروس الشرعیه، جزء ثانی، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1414 ه.ق. 45- شهید اول، محمد بن جمال الدین مکی العاملی، اللمعه الدمشقیه، تهران، انتشارات یلدا، 1411 ه.ق. 46- شهید ثانی، زین الدین الجبعی العاملی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1372. 47- شهید ثانی، زین الدین جبعی العاملی، مسالک الافهام، جلد 2، قم، مکتبه بصیرتی بی تا. 48- شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، چاپ سیزدهم، مرکز نشر دانشگاهی، 1371. 49- شیخ انصاری، مرتضی، مکاسب، جلد 9، قم، موسسه دارالکتاب، 1410 ه.ق. 50- شیخ انصاری، مرتضی، قضا و شهادات، چاپ اول، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ انصاری (شماره 22)، 1415 ه.ق. 51- شیخ صدوق، ابی جعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، جلد 2، قم، انتشارات نشر اسلامی، بی تا. 52- شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، جلد 10، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1365. 53- شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی الفقه الامامیه، جلد 8، قم، انتشارات مرتضویه، 1393 میلادی. 54- شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایه فی المجرد الفقه و الفتاوی، ترجمه محمد تقی دانش، تهران، 1343. 55- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، قم، انتشارات اسلامی، 1410 ه.ق. 56- شیری، عباس، سقوط مجازات در حقوق کیفری اسلام و ایران، تهران، مرکز انتشارات جهاد دانشگاهی شهید بهشتی، 1372. 57- صادقی، محمد هادی، گرایش کیفری سیاست جنایی اسلام، رساله دکتری حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه تربیت مدرس، 1373. 58- صافی گلپایگانی، علی، الدلاله الی من له الولایه، مکتب المعارف الاسلامی، قم، 1417 ه.ق. 59- صانعی، پرویز، حقوق جزای عمومی، جلد دوم، تهران، گنج دانش، 1371. 60- صانعی، یوسف، ولایت فقیه، (دفتر دوم)، تهران، بنیاد قرآن، 1375. 58- صدر، محمد باقر، اقتصادنا فی معالمه الرئیسیه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1402 ه.ق. 61- صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، جلدهای 1 و 2 و 4، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، چاپ اول 1364. 62- صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی، جلد 2، انتشارات اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی (اداره تبلیغات و انتشارات)، تیر ماه 1369. 63- طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، جلد 5، تهران، موسسه انتشارات فراهانی، 1351. 64- عبدالملک، جندی، الموسوعه الجنائیه، جلد 4، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 65- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، جلد دوم، تهران، امیرکبیر، بی تا. 66- عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی فقهی کلیات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، جهاد دانشگاهی، بی تا. 67- علامه حلی، جعفر بن حسن بن یوسف، شرایع الاسلام فی الحلال و الحرام، تهران، انتشارات استقلال تهران، 1415 ه.ق. 68- علامه حلی، شرایع الاسلام (کتاب حدود و تعزیرات)، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی. 69- علامه حلی، جعفر بن حسن بن یوسف، قواعد الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ مصر، افست قم، 1405 ه.ق. 70- علامه طباطبایی، سید محمد حسین، فرازهایی از اسلام، جمع آوری و تنظیم سید مهدی آیت اللهی، قم، انتشارات جهان آرا، 1378. 71- علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه باقر موسوی همدانی، جلد 4، تهران، کانون انتشارات محمدی، 1363. 72- علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، جلد 4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا. 73- علامه حلی، جعفر بن حسن بن یوسف، رجال العلامه الحلی، قم، مکتبه الرضی، 1381 ه.ق. 74- علامه حلی، جعفر بن حسن بن یوسف، شرایع الاسلام، بیروت، دارالاضواء، بی تا. 75- علی آبادی، عبدالحسین، حقوق جنایی، جلد 2، چاپخانه بانک ملی، 1352. 76- عوده، عبدالقادر، حقوق جزای اسلامی (التشریع الجنایی الاسلامی)، جلد اول، تهران، معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی، 1372. 77- عوده، عبدالقادر، حقوق جزای اسلامی (التشریع الجنایی الاسلامی)، جلد دوم، تهران، معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی، 1372. 78- عوده، عبدالقادر، التشریع الجنایی الاسلامی، ترجمه ناصر قربان نیا، سید مهدی منصوری و نعمت الله الفت، تهران، نشر میزان، چاپ اول، 1373. 79- غسان، رباح، نظریه العفو فی التشریعات العربیه، بروت، چاپ عویدات، 1984 میلادی. 80- فضیلات، جبر محمود، سقوط العقوبات فی الفقه الاسلامی، بیروت، دار عمار، الطبعه الاولی، 1408 ه.ق. 81- فوده، عبدالحکم، انقضاء الدعوی الجنائیه و سقوط عقوبتها، بیروت، منشاه المعارف بالاسکندریه، 1994 میلادی. 82- فیروز آبادی، القاموس المحیط، موسسه الرساله، بیروت، 1407 ه.ق. 83- فیض، علیرضا، مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام، جلد اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374. 84- فیض، علیرضا، مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام، جلد دوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374. 85- فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، انتشارات فیض الاسلام، چاپ پنجم، 1375 ه.ق. 86- قاسمی، ناصر، اقدامات تأمینی و تربیتی در حقوق کیفری ایران، تهران، نشر میزان، چاپ اول، 1374. 87- قنوات، عبدالرحیم، تاریخ اسلام، انتشارات جهاد دانشگاهی، چاپ اول، 1374. 88- قوجی، علی عبدالقادر، شرح قانون اصول المحاکمات الجزائیه، بیروت، منشورات الحلبی الحقوقیه، 2002 میلادی. 89- کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء، اصفهان، انتشارات مهدوی (چاپ سنگی)، بی تا. 90-کدیور، محسن، نظریههای دولت در فقه شیعه، تهران، نشر نی، چاپ دوم، 1378. 91- کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع الکافی، دارالکتب الاسلامیه، جزء پنجم، تهران، 1362. 92- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، جلد 1، دارالکتب الاسلامیه، جزء پنجم، تهران، 1362. 93- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، جلد 2، چاپ اول، بیروت، دارالاضواء، 1413 ه.ق،. 94- کمانگر، احمد، مجموعه قوانین جزایی، تهران، انتشارات جاوید، 1357. 95-- کواکبیان، مصطفی، دموکراسی در نظام ولایت فقیه، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1370. 96- گارو، رنه، مطالعات نظري و عملي در حقوق جزا، ترجمه و تطبيق سيد ضياءالدين نقابت، جلد دوم، تهران، چاپ اول، انتشارات ابن سینا، بی تا. 97- گارو، رنه، حقوق جزا، ترجمه سید ضیاء الدین نقابت، جلد دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1344. 98- گلپایگانی، سید محمد رضا، مجمع المسائل، جلد 3، قم، دارالفکر قران کریم، بی تا. 99- گلدوزیان، ایرج، بایستههای حقوق جزای عمومی (3-2-1)، تهران، چاپ دهم، نشر میزان، 1384. 100- لواسور، استفانی، و همکاران، حقوق جزای عمومی، جلد اول، ترجمه: حسن دادبان، تهران، چاپ اول، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1377. 101- لیثی الواسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، دارالحدیث، 1376. 102- مارتین، الیزابت، دیکشنری حقوقی آکسفورد، موسسه انتشارات آگاه، چاپ اول، 1377. 103- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 1، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ه.ق. 104- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 27، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ه.ق. 105- مجموعه قوانین اولین دوره قانونگذاری مجلس شورای اسلامی، از 7/3/1359 تا 6/3/1363، چاپخانه مجلس شورای اسلامی، اسفند 63. 106- محقق داماد، سید مصطفی، قواعد فقه، جلد 3، (بخش قضایی)، تهران، چاپ اول، مرکز نشر علوم اسلامی، 1377. 107- محقق کرکی، علی بن الحسین، رسائل المحقق کرکی، جلد 1، قم، مکتبه آیه العظمی المرعشی النجفی، 1409 ه.ق. 108- محمدی گیلانی، محمد، حقوق کیفری در اسلام، تهران، انتشارات المهدی، 1361. 109- محمودی، عباسعلی، پیشگیری و ریشه یابی جرم در اسلام، تهران، انتشارات بعثت، 1361. 110- مشیری، مهشید، فرهنگ زبان فارسی، تهران، انتشارات سروش، 1369. 111- مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا بر نظریه ولایت فقیه، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1381. 112- مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، جلد اول، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378. 113-مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها «ولایت فقیه 2»، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. 114- مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، جلد 2، تهران، انتشارات صدرا، 1372. 115- معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، چاپ اول قم موسسه فرهنگی انتشاراتی «التمهید»، 1377. 116- معلوف، لوئیس، المنجد فی اللغه و الاعلام، بیروت، دارالمشرق، الطبعه الحادی و العشرون، بی تا. 117- معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1353. 118- معین، محمد، فرهنگ فارسی، جلد 1، تهران، امیرکبیر، 1360. 119- معین، محمد، فرهنگ فارسی، جلد 2، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1353. 120- مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، جلد 12، قم، انتشارات اسلامی، 1406 ه.ق. 121- مکارم شیرازی، انوارالفقاهه، کتاب الحدود و التعزیرات، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب، الطبعه الولی، 1418 ه.ق. 122- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368. 123- ملک اسماعیلی، عزیز الله، حقوق جزای عمومی، تهران، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1355. 124- منتظری، حسنعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، جلد 2، ترجمه محمد صلواتی، تهران، انتشارات دارالفکر، 1370. 125- منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، جلد 3، چاپ هاشمیان، چاپ سوم، بی تا. 126- منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایت الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، ج 1، قم، المرکز العالمی للدراسلات الاسلامیه، 1408 ه.ق. 127- منتظری، حسینعلی، دراسات فی الولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، جلد 2، قم، چاپ دوم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1409 ه.ق. 128- موسوی خلخالی، سید محمد مهدی، حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1380. 129- موسوی الخمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج 1، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا. 130- موسوی الخمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا. 131- موسوی الخمینی، روح الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1360. 132- موسوی الخمینی، روح الله، شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه از کتاب البیع، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1365. 133- موسوی الخمینی، روح الله، کتاب البیع، جلد 2، قم، انتشارات مهر، بی تا. 134- موسوی الخمینی، روح الله، شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مباحث ولایت فقیه از کتاب البیع، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1365. 135- موسوی الخمینی، روح الله، صحیفه نور، جلد 10، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1361. 136- موسوی الخمینی، روح الله، صحیفه نور، جلد 11، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1361. 137- موسوی الخمینی، روح الله، صحیفه نور، جلد 15، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1361. 138- موسوی الخمینی، روح الله، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی)، جلد 20، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت ارشاد، 1369. 139- موسوی الخمینی، روح الله، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی)، جلد 21، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت ارشاد، 1369. 140- موسوی الخمینی، روح الله، الرسائل، ج 1، قم، نشر اسماعیلیان، بی تا. 141- موسوی الخمینی، روح الله، الرسائل، ج 2، قم، نشر اسماعیلیان، بی تا. 142- موسوی الخمینی، روح الله، کتاب البیع، جلد 2، قم، انتشارات مهر، بی تا. 143- موسوی الخمینی، مصطفی، ثلاث رسائل (ولایت فقیه)، بی جا، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376. 144- موسوی خویی، ابوالقاسم، مبانی تکمله المنهاج، جلد یک، نجف، مطبعه الاداب النجف، 1976 میلادی. 145- نائینی، محمد حسین، منیه الطالب (تقریرات مرحوم نائینی)، جلد 2، به کوشش حاج شیخ موسی نجفی خوانساری، نجف، بی نا، 1357. 146- نائینی، محمد حسین، تنبیه الامه و تنزیه المله، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1358. 147- نبراوی، نبیل عبدالصبور، سقوط الحق فی العقاب، قاهره، دارالفکر العربی، 1416 ه.ق. 148- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، جلد 16، بیروت، انتشارات دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 149- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، جلد 21، بیروت، انتشارات دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 150- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، جلد 40، بیروت، انتشارات دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 151- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، جلد 41، بیروت، انتشارات دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 152- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، جلد 43، بیروت، انتشارات دارالاحیاء التراث العربی، بی تا. 153- نراقی، احمد، عواید الایام، قم، چاپ بصیرتی، 1408 ه.ق. 154- نوربها، رضا، زمینه حقوق جزای عمومی، تهران، چاپ هشتم، نشر دادآفرین، 1386. 155- نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، جلد 13، بیروت، موسسه آل البیت (ع)، بی تا. 156- هادوی تهرانی، مهدی، ولایت فقیه (مبانی، ادلّه و اختیارات)، تهران، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، 1377. 157- هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی، جلد 2 (حاكميت و نهادهاي سياسي)، تهران، نشر میزان، تهران، چاپ نوزدهم، نشر میزان، 1387. 158- هاشمی شاهرودی، سید محمود، بایستههای فقه جزا، تهران، انتشارات میزان، 1378. 159- یزدی، محمد، قانون اساسی برای همه، تهران، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، 1375. ب- مقالات، پایان نامه ها و سایر منابع: 1-احتشامی، هادی، عفو در حقوق جزایی، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی، دانشگاه تربیت مدرس. 2- ارسطا، محمد جواد، «ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی»، اندیشه حکومت، شماره 3، شهریور و مهر 1378. 3- بلوری، اکبر، «عفو و بخشودگی»، مجله علمی- حقوقی- انتقادی کانون وکلا، شماره 2، سال دهم، خرداد و تیر 1337. 4- بلوري، اكبر«عفو و بخشودگي»، مجله كانون وكلاي دادگستري، ش 2، سال 1380 5- جوادی آملی، عبدالله، «سیری در مبانی ولایت فقیه»، مجله حکومت اسلامی، سال اول، شماره اول، پاییز 1375. 6- رفیعی، عطاء الله، «بررسی جایگاه عفو در تنبیه»، روزنامه رسالت، شماره 1914، مورخه 5/6/1371. 7- سازگارا، محمد محسن، «روحانیون و نقش تاریخی روشنفکران دینی»، روزنامه ایران، سال سوم، شماره 746، مورخ 10/6/1376. 8- صالح پور، جهانگیر (سعید حجاریان)، «فرایند عرفی شدن فقه شیعه»، مجله کیان، سال پنجم، فروردین و اردیبهشت سال 1374. 9- شاهکار، محمد، «محکومیت مشروط، عفو قضایی، آزادی مشروط»، مجله کانون وکلا، شماره 26، 1342. 10- شریف، علی اصغر، «تأثیر عفو در تکرار جرم»، مجله علمی-حقوقی و انتقادی کانون وکلا، چاپ بانک ملی ایران، سال نهم، شماره 2، خرداد و تیر ماه 1336. 11- عمید زنجانی، عباسعلی، «پاسخ به سئوالات دانشجویان پیرامون قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه»، روزنامه رسالت، سال هفتم، شماره 1850، 20/3/1371. 12- فراز، رجبعلی، عفو عمومی در حقوق جزایی ایران و اسلام، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه تهران، سال 62-1361. 13- قاسمی، عباسعلی، برسی و تحلیل فقهی، حقوقی عفو مجرم و آثار آن از دیدگاه سیاست جنایی، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی، دانشگاه تهران، سال 1381. 14- قدسی، سید ابراهیم و سید رضا سجودی، «عفو در حقوق کیفری ایران و بررسی فقهی آن»، فصلنامه مطالعات اسلامی، شماره 75، سال 1385. 15- کدیور، محسن، «قلمرو حکومت دینی از دیدگاه امام خمینی»، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، جلد اول، چاپ اول، ایران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1376. 16- مزینانی، محمد صادق، «ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی (ره) و قرائتهای گوناگون»، مجله حوزه، شماره 86-85، سال 1377. 17- مهرپور، حسین، سرگذشت تعزیرات، مجله کانون وکلا، ش 149-148، سال 1368. 18- میری، سیّد عباس، «گزارشی از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی»، مجله حوزه، شماره 86-85، سال 1377. 19- نشریه مأوی (نشریه داخلی قوه قضائیه)، سه شنبه 23 بهمن 1380، شماره اول. 20- وحدت، مهدی، مجموعه حقوقی، سال یکم، ش 13، اداره فنی وزارت عدلیه، 1316.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دریافت و ترجمه مقاله دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید