صفحه محصول - مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات روانی 44 صفحه

مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات روانی 44 صفحه (docx) 44 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 44 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

فصل دوم : اختلالات روانی23 مبحث اول : انواع اختلالات روانی23 گفتار اول : اختلالات شخصیت23 بند اول : اختلالات خوشه A26 بند دوم : اختلالات خوشه B29 بند سوم : اختلالات خوشه C34 گفتار دوم : سایر اختلالات روانی37 بند اول : اختلالات دوران شیرخواری و کودکی37 بند دوم : اختلالات شناختی40 بند سوم : اختلالات روانی ناشی از یک اختلال طبی41 بند چهارم : اختلالات روانی ناشی از مواد42 بند پنجم : اختلال اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک44 بند ششم : اختلالات خلقی49 بند هفتم : اختلالات اضطرابی52 بند هشتم : اختلالات شبه جسمی54 بند نهم : اختلالات ساختگی55 بند دهم : اختلالات تجزیه ای56 بند یازدهم : اختلالات جنسی57 بند دوازدهم : اختلالات غذا خوردن59 بند سیزدهم : اختلالات خواب59 بند چهاردهم: اختلالات کنترل تکانه59 بند پانزدهم : اختلالات انطباق یا سازگاری61 گفتار سوم : سایر حالات روانی 61 بند اول : عملکرد هوش مرزی61 بند دوم : رفتار ضداجتماعی کودکی یا نوجوانی61 فصل دوم : اختلالات روانی مبحث اول : انواع اختلالات روانی در این پژوهش سعی شده که مباحث براساس میزان جرمزایی انواع اختلالات روانی در افراد طبقهبندی شوند؛ بدین جهت ابتدا انواع اختلالات شخصیتی که عمومآ تآثیر مستقیم در ارتکاب جرم دارند در گفتار اول مورد بررسی قرار میگیرند و سپس در گفتار دوم براساس طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا (DSM-IV-TR)، ابتدا اختلالات روانی دوران کودکی و سپس سایر اختلالات روانی مورد بحث قرار میگیرد و در نهایت در گفتار سوم سایر حالاتی که ممکن است در جرمزایی مؤثر واقع شوند بیان میشود. گفتار اول : اختلالات شخصیت «اختلال شخصیت عبارت است از یک شیوه پایدار از رفتارها و تجربههای زیستی افراد که به طور قابل ملاحظهای از آنچه مورد انتظار محیط فرهنگی است فاصله داشته باشد» (رستگارینیا، 1388، ص 30-33). افراد مبتلا به اختلالات شخصیت الگوها یا ویژگیهای پایدار، انعطاف ناپذیر و ناسازگارانهای دارند که میتواند تفکر، واکنشهای هیجانی، روابط بین شخصی و کنترل تکانهای آنان را تحت تآثیر قرار دهد. نظریه شخصیت آیزنگ بیان میدارد: «رفتارهای بزهکارانه از ویژگیهای شخصیتی خاصی ناشی میشوند». آیزنگ معتقد است: «تمام ویژگیهای شخصیتی موجود بین افراد را میتوان به صورت دو بعد شخصیتی روان رنجوری و برون گرایی تقسیم نمود و با استفاده از آزمونها روانسنجی به دریافت این متغیرها پرداخت» مثلآ بعد روان رنجوری بالا افراد را مستعد خلق متغیر، افسردگی و اضطراب میکند و برعکس بعد روان رنجوری پایین باعث ایجاد عواطف ثابت در افراد میشود. بعد برونگرایی با مقدار محرکی که فرد نیازمند دریافت آن از محیط میباشد قابل تشخیص است». همچنین بیان میدارد که : «ویژگیهای برونگرایی و روانرنجوری به خواص کلی سیستم عصبی مرکزی انسان مرتبط است. میزان برونگرایی وابسته به سطح کلی برانگیختگی با تحریک پذیری کورتکس و سیستم عصبی خودمختار انسان است در نتیجه هرچه سطح این تحریکپذیری کمتر باشد شخص نیاز به محرک بیشتری از محیط اطراف خود خواهد داشت، بنابراین یک فرد برونگرا به دلیل اینکه میزان برانگیختگی سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی خودمختار خود از کم تحرکی شدیدی برخوردار است نیاز به تحرک بیشتری از محیط اطراف خود دارد و همچنین بعد روان رنجوری وابسته به ثبات سیستم عصبی مرکزی شخص است و نمره بالا در روانرنجوری نشانه این است که سیستم عصبی فرد به محرکهای ناخوشایند با شدت بالایی واکنش نشان میدهد». بدین ترتیب، افرادی با نمره روانرنجوری بالا به سختی میتوانند خود را با جامعه سازگار سازند و برای آنها بسیار مشکل است که بتوانند انواع رفتارهای معقول اجتماعی (مثلا با آرامش برخورد کردن با مسائل) را به سادگی و به وسیله تشویق یا تنبیه بیاموزند. در نتیجه احتمال ارتکاب انواع رفتارهای بزهکارانه و جرم در افرادی با بعد برونگرایی و روانرنجوری بالا بسیار بیشتر از افراد عادی است و ترکیب این دو بعد روانی به این نتیجه منجر خواهد شد که فرد به طور مرتب به دنبال هیجان و تحریکپذیری مفرط باشد و همچنین سعی نمیکند که از اشتباهات خود درس بگیرد؛ بنابراین روند طبیعی اجتماعی شدن در این افراد به ندرت صورت گرفته و در نتیجه احتمال ارتکاب جرم در آنها بیشتر از افراد عادی است (پوت واین و سامونز، 1386، ص 59-60). بعدها آیزنگ به تعریف بعد سوم شخصیتی به نام روانپریشی پرداخت، بدین صورت که بعد روانپریشی در افراد باعث ایجاد ویژگیهایی همچون سرد یا بیروح بودن، بیتوجهی مفرط، انزوا و پرخاشگری شده که همچون دو بعد دیگر ریشه ژنتیکی دارد و نمره بالا در روانپریشی، همچون دو بعد دیگر (روانرنجوری و برونگرایی) احتمال ارتکاب اعمال بزهکارانه را در این افراد افزایش میدهد (همان، 1386، ص 59-60). لازم به ذکر است که طبق فرضیه قدیمی در مورد شخصیت که تشکیل شخصیت و منش را از زمان تولد میداند و رشد آن، بنابر نیروهای غریزی کودک و محیط در جهتی خاص صورت میگیرد. ولی عواطف کودک که در قضاوت تآثیر میگذارد دائمآ در حال تغییر است و ارزیابیها و در نهایت واکنشهای او برحسب احساساتش تغییر یافته و کودک دارای منشی متغیر میباشد، ولی وقتی بالغ میشود روش اصلی کردار و احساسات او ثابت شده و منش او نیز در حالت معین و ثابتی باقی خواهد ماند (صانعی، 1371، ص 118-119). از این جهت میگویند تا زمانی که فرد به بزرگسالی نرسد شخصیت او به طور کامل شکل نمیگیرد. این فرضیه مورد تآیید مؤلفان انجمن روانپزشکان آمریکا نیز میباشد. در نتیجه یکی از ویژگیهای اختلال شخصیت این است که معمولآ تا زمان بزرگسالی تشخیص داده نمیشود و باید برای انجام چنین تشخیصی بیمار حداقل 18 سال سن و یا بیشتر داشته باشد. «هرچند که گاهی کودکان را نیز میتوان به عنوان مبتلایان به اختلال شخصیت تشخیص داد ولی فقط در صورتی که آنها همه معیارهای مربوط به یک اختلال را داشته و علاوه بر این، یک معیار دیگر هم وجود دارد که این علائم رفتاری حداقل به مدت یکسال دوام داشته باشند، علاوه بر این نوجوانانی که معیارهای تشخیصی برای اختلال شخصیت را برآورده میکنند با احتمال فراوان در سنین ابتدای جوانی نیز، معیارهای مربوط به اختلالات دیگر را نیز برآورده میکنند؛ بنابراین وجود اختلال شخصیت در سن نوجوانی میتواند شاخصی برای احتمال خطر یک دوره مزمن از مشکلات روانشناختی در آینده آنها محسوب شود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 18-19). بر حسب طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا سه طبقه کلی از اختلالات شخصیت وجود دارد که شامل: بند اول : اختلالات خوشه A، که شامل انواعی از ایدهها و رفتارهای عجیب و نامتعارف است و عبارتند از: 1 - اختلال شخصیت اسکیزوتایپی. 2 - اختلال شخصیت اسکیزوئیدی. 3 - اختلال شخصیت پارانوئیدی. بند دوم : اختلالات خوشه B، شامل رفتارهای نمایشی، هیجانی یا نامنظم هستند که عبارتند از: 1 - اختلال شخصیت ضداجتماعی. 2 - اختلال شخصیت نمایشی. 3 - اختلال شخصیت خودشیفته. 4 - اختلال شخصیت مرزی. بند سوم : اختلالات خوشه ، که در زمینه گرایشات رفتاری پراضطراب یا ترسآور اشتراک دارند و عبارتند از: 1 - اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی. 2 - اختلال شخصیت وابسته. 3 - اختلال شخصیت وسواسی – جبری. 4 - منفعل – پرخاشگر (کاپلان وسادوک، 2010، ص 362). این اختلالات هریک در مباحث بعد به تفصیل بیان خواهند شد. بند اول . اختلالات خوشه A 1 - اختلال شخصیت اسکیزوتایپی: در میان تمام انواع اختلالات شخصیت، حجم تحقیقات آزمایشگاهی صورت گرفته روی اختلال شخصیت اسکیزوتایپی بعد از اختلالات شخصیت ضداجتماعی در جایگاه دوم قرار دارد. افراد دارای این اختلال شخصیت حدود 3درصد از جمعیت عمومی را دربرگرفته و تآثیر عوامل ژنتیکی در این نوع اختلال پذیرفته شده است. این نوع اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده میشود. این اختلال شامل یک الگوی نافذ از نقایص اجتماعی و بین شخصی که ویژگی آن احساس ناراحتی شدید و کاهش قابلیت در برقراری روابط، اختلال طولانی مدت در تفکر، ادراک، ارتباطات و رفتار نامتعارف میباشد که در ابتدای بزرگسالی آغاز میشود. در یک نگاه کلی ویژگیهای این اختلال براساس سوالات برگزیده از پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی بدین شرح میباشد: «عقاید انتساب : آیا تاکنون با یک رویداد یا شی معمولی برخورد کردهای که حس کنی علامت خاصی برای تو به شمار میآید؟ اضطراب اجتماعی شدید : من گاهی اوقات از رفتن به مکانهای شلوغ اجتناب میکنم زیرا در آنجا مضطرب خواهم شد. باورهای عجیب یا تفکر سحرآمیز : آیا تاکنون تجاربی در ارتباط با طالع بینی، مشاهده آینده، بشقاب پرنده، درک فراحسی و یا حس ششم داشتهای؟ تجربیات ادراکی غیرمعمول : آیا تاکنون چیزهایی را دیدهای که برای دیگران غیرقابل رؤیت باشند؟ رفتار عجیب یا نامتعارف : مردم گاهی اوقات درمورد عادتهای نامعمول من اظهار نظر میکنند. فقدان دوستان نزدیک : علاقه اندکی به آشنایی با دیگران دارم. گفتار عجیب : آیا اغلب در هنگام گفتگو با شخص دیگر، از موضوع منحرف میشوی؟ عواطف محدود : من از طریق گفتار و ظاهر به خوبی نمیتوانم احساسات واقعیام را بیان کنم. بدگمانی : من مطمئنم که دیگران پشت سر من حرف میزنند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 20). این نکته نیز حائز اهمیت است که افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپ تماس با واقعیت را از دست نداده و از هویت و جایگاه خود آگاه هستند؛ درواقع بسیاری از آشفتگیهایی که در افراد اسکیزوتایپ به صورت خفیف دیده میشوند مشابه علائم افراد اسکیزوفرنیک مزمن میباشد و همچنین افرادی که دارای معیارهای تشخیصی اسکیزوتایپ هستند بسیاری از نابهنجاریهای جسمی و رفتاری بیماران اسکیزوفرنیک را نیز نشان میدهند که در مباحث بعدی بیان میشوند (همان، 1389، ص 22). 2 - اختلال شخصیت اسکیزوئید : این نوع اختلال شخصیت شباهتهای زیادی با اختلال شخصیت اسکیزوتایپ دارد و در مردان بیش از زنان یافت میشود. این اختلال در اوایل بزرگسالی شروع شده و در طیف وسیعی از موقعیتها ظاهر میشود. نشانه اصلی این اختلال نقص و عدم تمایل برای برقراری روابط اجتماعی است که با رفتارهایی همچون بیتفاوتی نسبت به تمجید و انتقاد، بیتوجهی نسبت به احساسات دیگران و فقدان مهارتهای اجتماعی خود را نشان میدهند. «این افراد یا با هیچکس رابطه ندارند و یا دوستان او بسیار اندک هستند، این افراد عمومآ افرادی تودار، منزوی، گوشه گیر و شدیدآ درونگرا میباشند» (دی وی، 1389، ص 88). 3 - اختلال شخصیت پارانوئید : در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در چهارچوب فعالیتهای بالینی در فرانسه بیمارانی با ویژگیهای متفاوت از دیگران پدید آمدند که مشخصه اصلی آنها حالتی هذیانی است که مستقل از توهمات میباشد و از شخصیتی برمیآید که سایر خصوصیات وی عادی و بهنجار میباشد و این حالت هذیانی به تدریج گسترش مییابد. امروزه اصطلاح " پارانویایی " که نوعی روانگسستگی است را بر این نوع اختلال نهاده که اندکی با تصویر فرد حساس متفاوت است (کراز، 1386، 90). شخصیت این افراد در ویژگیهایی همچون بیاعتمادی، غلط بودن ارزیابی و قضاوت و همچنین سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه میشود. «طبق نظر انجمن روانپزشکان آمریکا وجود یک شخصیت پارانویاگونه با حساسیت مفرط، انعطاف ناپذیری، سوءظن نابجا به گونهای که بیدلیل نسبت به وفاداری همسر خویش بدگمان است، حسادت، ازخود راضی بودن مفرط، تمایل به سرزنش دیگران و انتساب نقشههای شوم به دیگران قابل قبول است. این بیماران نسبت به دیگران بیاعتماد و شکاک هستند و ممکن است تصور کنند دیگران عملآ کاری میکنند که آنها را ناراحت کنند یا به آنها صدمه بزنند» (همان، 1386، ص 92). افراد مبتلا به این اختلال بیش از حد حساس بوده و تمایل به یافتن نشانههایی مبنی بر بدرفتاری اطرافیان که عمومآ دلیل انزوا و تنهایی آنهاست دارند و عمومآ افرادی اهل مشاجره، عصبی و خشک هستند. نکته مهم این است که این افراد همیشه دلایلی برای توجیه شک و بدبینی خود داشته و اغلب در اظهارات دیگران تهدیدها یا تحقیرهایی پنهان را کشف میکنند. «این افراد معمولا وقتی وارد یک رابطه میشوند در مورد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان و همکاران احساس نگرانی میکنند و اغلب مایل به اعتماد به دیگران نیستند زیرا معتقدند وقتی مطلبی خصوصی را با کسی درمیان میگذارند برایشان گران تمام خواهند شد. همچنین شخصیت این افراد دچار تنش است و در ناامنی بسر میبرند و اضطراب خود را در فعالیت افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازند و اغلب مرموز و منزوی هستند» (همان، 1386، ص 93). علاوه بر این در این افراد نوعی اعتقاد راسخ نسبت به برتری خود بر دیگران دیده میشود و به تحقیر دیگران از راههای گوناگون میپردازند. «شواهد نشان میدهد که مردان بیشتر از زنان از این نوع اختلال شخصیت رنج میبرند و نکته حائز اهمیت این است که هیچ علاقه و رغبتی برای جستجوی درمان در مراکز رواندرمانی نداشته و علائم این اختلال در آنها نیز با بالا رفتن سن شروع میشود» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 25). بند دوم . اختلالات خوشه B 1 – اختلال شخصیت ضداجتماعی : در گذشته اصطلاحات " سوسیوپاتی " و " سایکوپاتی " گاهی اوقات به طور مترادف برای اشاره به اختلال شخصیت ضداجتماعی به کار میرفت و در قرن نوزدهم این عقیده گسترش یافت که برخی از افراد به اختلالی ذهنی مبتلا هستند که آنها را از هماهنگی با انتظارات جامعه باز میدارد و " پیچارد " این افراد را مبتلا به " جنون اخلاقی " مینامید، حالتی که امروزه جای خود را به " اختلال شخصیت ضداجتماعی " داده است. علامت و مشخصه این اختلال بینظمی و بیقاعدگی در روابط اجتماعی، بیتوجهی و بیتفاوتی مزمن نسبت به حقوق دیگران میباشد که از سن 15 سالگی آغاز شده و به شکل رفتارهایی همچون دروغگویی، دزدی، تقلب، فریبکاری از طریق استفاده از نامهای مستعار، کلاهبرداری، تحریکپذیری مفرط و پرخاشگری با دعواهای فیزیکی و تهاجم مکرر، فقدان احساس پشیمانی و حتی بدتر از اینها خود را نشان میدهد (آکیسکال و همکاران، 2005، ص 55). در رفتار این افراد تجربه اثری نداشته و ما شاهد تکرار در رفتارهای آنان هستیم و زندگی این افراد حاکی از شکستهای مکرر در سازش یافتن با همه گروهها شامل مدرسه، محیط کار، خانواده و ... میباشد. در زندگی این افراد جنبههای عاطفی ناچیز و ضعیف بوده و به همین دلیل تماس با آنها میتواند خطرناک باشد و به سبب فراگیری این اختلال در جمعیت، باعث ایجاد یک مشکل اجتماعی، حقوقی و همچنین روانشناختی میشود (سلیگمن، روزنهان ووالکر، 1389، ص 27). اختلال شخصیت ضداجتماعی ریشه در اختلال سلوک در دوران کودکی دارد که با ویژگیهایی همچون مدرسهگریزی، دروغگویی، دزدی و خرابکاری قابل تشخیص است و این رفتارها در بزرگسالی نیز به شکل رفتارهایی همچون تعدی به اشخاص و داراییهای آنان، بدهیهای کلان به بار آوردن و شانه خالی کردن از مسئولیتهای مالی تداوم یافته و خود را نشان میدهند. این اختلال در بین مردان نسبت به زنان شایعتر و همچنین در خانوادههای فقیر و بیثبات بیشتر دیده میشود. اولین نکته در این بحث این موضوع میباشد که با بالا رفتن سن و از حدود سن سیسالگی، شدت رفتارهای ضداجتماعی به طور چشمگیری کاهش مییابد؛ هرچند دلیل این قطعی امر موضوع کاملآ مشخص نیست اما به احتمال زیاد به عوامل متعددی همچون یادگیری اجتماعی؛ بدین معنا که فرد هر چقدر تجارب بیشتری در رابطه با عواقب منفی رفتارهای خود کسب میکند از فراوانی وقوع این رفتارها کاسته میشود و همچنین عوامل زیستی، بدین معنا که در طول زندگی فرد، ویژگیهای مغز، وضعیت هورمونها و تواناییهای جسمی تغییر یافته و احتمالآ بلوغ لوبهای فرونتال در افزایش توانایی برنامهریزی از قبل و بازداری رفتارهای نامناسب نقش اساسی دارد (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 31-39). نکته دیگر این است که «وجود رفتار ضداجتماعی به تنهایی برای تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی کافی نیست، برای اینکه رفتار ضداجتماعی اختلال شخصیت تلقی شود باید دو معیار مهم محقق گردد: اولآ رفتار باید دارای سابقه باشد، ثانیآ رفتار ضداجتماعی کنونی باید حداقل در سه طبقه از رفتارها بروز کند؛ ازجمله: پرخاشگری مکرر، بیملاحظگی به طوری که دیگران را به مخاطره بیندازد، فریبکاری، فقدان پشیمانی و بیمسئولیتی مداوم که در رفتارهایی مانند نادیده گرفتن تعهدات مالی آشکار میشود» (همان، 1389، ص 28). در نهایت اختلال شخصیت ضداجتماعی به عنوان یک رفتار ضداجتماعی پایدار تعریف میشود که در نوجوانی آغاز شده و در بزرگسالی نیز در زمینههای مختلف تداوم مییابد. نکته دیگر این است که «جرایم افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی غالبآ بیهدف، تصادفی و تکانشی به نظر میرسند. همچنین بسیاری از محققان معتقدند که اختلال شخصیت بیش از روانگسستگی (از جمله اسکیزوفرنیا) افراد را در معرض ارتکاب اعمال خشونت آمیز قرار میدهد؛ در تحقیقاتی که روی زندانیان آزاد شدهای که تشخیص اختلال شخصیت در مورد آنها عنوان شده بود صورت گرفته به این نتیجه رسیدند که میزان تکرار جرایم خشونتآمیز در این افراد بیش از افراد مبتلا به دیگر اختلالات روانی حاد از جمله اسکیزوفرنیا میباشد. همچنین در پژوهشی دیگر که روی یک نمونه 1195 نفری که همگی متهم به ارتکاب انواع جرایم بودند صورت گرفته به این نتیجه رسیدند که تشخیص اختلال شخصیت با بیشترین فراوانی به میزان 40درصد میباشد که حدود دو سوم این افراد در زیر گروه اختلال شخصیت ضداجتماعی قرار داشتند» (دادستان، 1382، 151-152). علتهای متعددی برای اختلال شخصیت ضداجتماعی ذکر شدهاست از جمله: ژنتیک، آسیب اولیه به سیستم عصبی در حال رشد، نابهنجاری در فعالیت مغزی، بافت خانواده، جامعه و نقایص یادگیری. اما آنچه اهمیت دارد این است که هم ژنتیک و هم محیط هر دو در شکلگیری این اختلال شخصیت تآثیرگذارند؛ ممکن است خانواده و بافت جامعه نقایصی را در زمینه کنترل تکانهها در فرد ایجاد کنند، اما این عامل در کنار یک استعداد ژنتیکی به سبب اختلال کارکرد در نواحی فرونتال مغز ممکن است روی دهد، میتواند منجر به مشکلات یادگیری و کنترل تکانهها گردد و نتیجه نهایی این دوعامل اختلال سلوک در دوران کودکی و سرانجام تداوم آنبه شکل اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالی است (شوتز، 1998، ص 81). نکته پایانی در این بحث این مورد است که «امکان درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی بسیار اندک میباشد دلیل آن نیز این امر تلقی میشود که نشانههای این اختلالات به عنوان منشهای ذاتی تلقی میشوند و در نتیجه غیرقابل تغییر و پایدار هستند» (سلیگمن، والکر و روزنهان، 1389، ص 40). همچنین فردی که معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت ضداجتماعی را داراست به عنوان یک اختلال روانی نمیتواند از حق دفاع بر مبنای جنون در دادگاه استفاده کند به عبارت دیگر ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی رافع مسئولیت کیفری متهم نیست (صابری و محمدی، 1384، ص 44). 2 – اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک : این اختلال شخصیت شامل مشخصههایی همچون هیجانپذیری شدید و مهارنشده در واکنش به رویدادهای کم اهمیت که غالبا خشونتآمیز نیز میباشد، وابستگی شدید به روابط اجتماعی، تمایل به برآورده کردن انتظارات محیط که در اصطلاح موجب بروز واکنشهای مارمولکوار میشود (کراز، 1386، ص 54) میباشد که عمومآ در ابتدای بزرگسالی شروع میشود. تلقینپذیری و تغییر شدید و سطحی در ابراز عواطف نیز از دیگر ویژگیهای این افراد میباشد. این اختلال در زنان به نسبت مردان شایعتر است. افراد مبتلا به این اختلال بسیار خودشیفته هستند و همواره در صدد جلب حداکثر توجه دیگران به خود هستند و برای رسیدن به آن از تمام حرکات ساختگی از جمله لباس و صحبت و ... استفاده میکنند. بدین منظور تمام رفتار خود را به صورت نمایشی و غالبآ باه صورت دروغپردازیهای حیرتآور سازماندهی میکنند. «اختلال شخصیت نمایشی همواره همپوشانی قابل توجهی با سایر اختلالات از جمله اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد؛ بیتوجهی نسبت به دیگران و دل مشغولی بیش از حد به تمایلات شخصی از جمله این اشتراکات میباشند ولی به طور کلی چنانچه این گرایشات در زنان روی دهد به صورت اختلال شخصیت نمایشی و اگر در مردان روی دهد به صورت خصوصیات ضداجتماعی بروز میکند» (سلیگمن، والکر و روزنهان، 1389، ص 43). لازم به ذکر میباشد که به «اعتقاد روانشناسان ویژگی اصلی این اختلال یک نیاز به وابستگی شدید میباشد؛ بدین مفهوم که نیاز شخص به تغذیه عاطفی در دوران کودکی برآورده نشدهاست و این امر میتواند در بزرگسالی منجر به دلمشغولی شدید به توجه طلبی و همچنین دریافت توجه دیگران گردد» (همان، 1389، ص43). 3 - اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیستیک : این اختلال شامل علایمی همچون خودبزرگبینی (در خیالپردازی و یا در رفتار)، نیاز به تحسین توسط دیگران و همچنین فقدان همحسی میباشد که از اوایل بزرگسالی شروع شده و در موقعیتهای مختلف خود را نشان میدهند. ویژگی اصلی این اختلال یک احساس کاذب از اهمیت شخصی و تکبر در موقعیتها و تواناییها است که نسبت به آن مبالغه کرده و انتظار دارد همگان صرفنظر از موقعیتهایش او را از همه بالاتر بدانند؛ شخص بیمار همیشه در خیالپردازیهایش خود را در موفقیتهای بیپایان، از نظر قدرت و یا زیبایی میبیند و شدیدآ درگیر خودبزرگ پنداری میباشد و پیوسته به تحسین دیگران نیازمند است و هرگونه انتقاد، بیاعتنایی و تهدید عزت نفس خود را با واکنشهایی مانند خشم و تحقیر پاسخ میدهد؛ به عبارت دیگر معیارهای افراد خودشیفته برای ارزیابی خود سهل انگارانهتر از استانداردهایی است که برای قضاوت در مورد دیگران دارند (همان، 1389، ص 44). از دیگر ویژگیهای این افراد احساسی اغراق آمیزی از حق به جانبی است بدین مفهوم که احساس میکنند دیگران بی چون و چرا به آنها بدهکار میباشند و در روابط خود نیز به دنبال بهره کشی از دیگران هستند و بیش از توان دیگران از آنها انتظار دارند. روانشناسان معتقدند که ریشههای پنهان خودشیفتگی در افراد مبتلا را میتوان در عزت نفس ضعیف و ترس شدید آنان از شکست جستجو کرد (ایبراهمسن، 1960، ص 123) و همچنین تجارب دوران کودکی در بروز این اختلال بسیار تآثیرگذار میباشد. «نکته حائز اهمیت تشابه واکنشها و افکار در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی و شخصیت نمایشی میباشد که هر دو در داشتن احساس خود بزرگبینی مشترک میباشند و پیوسته به دنبال تحسین دیگران میباشند؛ اما با این وجود تفاوتهایی نیز بین این دو وجود دارد. در افراد دارای شخصیت نمایشی وابستگی شدیدی به جلب تآیید دیگران دیده میشود اما افراد خودشیفته این وابستگی را خطرناک میدانند و عمدتآ بر ارزیابی خود تکیه دارند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 45). در اینگونه افراد حس همدلی و درک احساسات دیگران دیده نمیشود و همواره یا به دیگران حسادت کرده و یا فکر میکنند که دیگران به آنها حسادت میکنند. 4 – اختلال شخصیت مرزی : ویژگی اصلی این نوع اختلال بیثباتی در بسیاری از عملکردهای روزمره از جمله روابط، رفتار و خلق میباشد. این افراد بین احساس افسردگی، اضطراب و خشم با کمترین تحریک در نوسان میباشند و بسیار مستعد انجام اعمالی همچون خودکشی، مصرف مواد، روابط جنسی، جرح خویشتن و روابط افراطی اما بیثبات هستند. «جرح خویشتن به عنوان یک آسیب عمدی و رنجآور که فرد بر جسم خود وارد میکند تعریف شده و شامل اعمالی مانند بریدن مچ دست، سوزاندن با سیگار، شکستن استخوان و ... میباشد، ولی جالب اینجاست که در این موارد همواره مرگ هدف این رفتارها در بیمار نیست» (همان، 1389، ص46). این افراد ترکیبی از هیجانات منفی مانند افسردگی، اضطراب، خشم، پوچی و مسخ شخصیت است را تجربه مینمایند و در طول این احساس اقدام به جرح خویشتن مینمایند و در این حین احساس بیحسی و جدا بودن از اعضای بدن خود و در برخی دیگر نیز احساس آرامش و روشن شدن افکارشان را ذکر میکنند. بیثباتی هیجانی که چندساعت تا چندروز ادامه مییابد، احساس پوچی مزمن، فقدان کنترل بر خشم و افکار پارانوئیدی مرتبط با استرس از دیگر ویژگیهای این افراد میباشد. این اختلال حدود 1 تا 3درصد جمعیت عمومی را شامل شده و در میان مردان بیشتر از زنان این اختلال دیده میشود (دلیویسون، 1385، ص 60) . لازم به ذکر است که با بالا رفتن سن از شدت علایم این اختلال کاسته شده و رفتارهای نامنظم و روابط بین فردی هم بهبود مییابد. محققان درصدد یافتن علت این بیثباتی و غیرقابل پیشبینی بودن در این افراد هستند و برخی روانشناسان معتقدند که مبتلایان به این بیماری تمایل شدید به این دارند که جهان را به دو قطب خوب و بد تقسیم کنند و گرایش به این مطلب باعث بروز اعمالی نامنظم و افراطی میشود؛ برخی دیگر نیز تجربیات دوران کودکی این افراد از جمله آزار و اذیت و صدمات روحی وارده به آنها را علت این اختلال میدانند. "مارشا لینهان " مدل «زیستی–اجتماعی» را بیان میکند و معتقد است که این اختلال هم ناشی از خصوصیات ژنتیکی و هم در تجربیات روانشناختی است، آنها فرض مینمایند کودکانی که در زندگی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی میشوند از یک آسیب پذیری بیولوژیکی رنج برده که آنان را به لحاظ هیجانی به برخی رویدادهای منفی حساس میسازد؛ چنین افرادی واکنشهای شدیدتری به وقایع روزمره نشان داده و بهبودی آنان نیز مدت زمان بیشتری طول خواهد کشید و هنگامی که این گونه کودکان در محیطی متشنج قرار میگیرند؛ محیطی که در آن استرس بیشتر و حمایت کمتری وجود دارد آنان شروع به نشان دادن علایم اختلال شخصیت مرزی میکنند (همان، 1385، ص61). بند سوم . اختلالات خوشه c «ویژگی اصلی اختلالات خوشه C در طبقهبندی اختلالات انجمن روانپزشکان آمریکا، سطح بالای نگرانی، اضطراب و گرایش به عدم بروز احساسات میباشد. اینها اختلالات اضطراب توام با ترس هستند و برخلاف کسانی که در اختلالات خوشه B قرار دارند و تمایل به ابراز شدید هیجانات از ویژگیهای آنهاست، افراد مبتلا در خوشه C بسیار آرام هستند؛ همچنین اختلالات خوشه B و C از جنبه نگرش نسبت به دیگران هم باهم متفاوتند و اختلالات خوشه B معمولآ با فقدان توجه به آداب و رسوم جامعه همراه هستند در حالی که اختلالات خوشه C مستلزم دغدغه شدید نسبت به توصیههای اخلاقی میباشند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 51). 1 – اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی : اختلال شخصیت اجتنابی دارای علایمی همچون بازدارندگی اجتماعی، احساس بیکفایتی، حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی میباشد که از اوایل بزرگسالی شروع میشود. در وجود این افراد یک گرایش به دوری از جامعه، افراد و تجربیات جدید و همچنین قدیم وجود دارد. این افراد عمومآ از مشاغلی که مستلزم تماس بین شخصی است دوری میکنند و علت آن ترس از انتقاد و یا تآیید نشدن میباشد و به همین علت در روابط صمیمانه نیز خویشتنداری نشان داده و از ریسک کردن یا شروع فعالیت جدید اجتناب میکنند مگر آنکه مطمئن باشند که منجر به پذیرش دیگران میشود. همچنین این افراد بسیار خجالتی و دارای عزت نفس ضعیفی میباشند (همان، 1389، ص 52). لازم به ذکر میباشد که اختلال شخصیت اجتنابی با اختلال فوبی اجتماعی، که در مباحث بعدی بیان میشود تشابهات زیادی دارد با این تفاوت که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولآ در موقعیتهایی که باید عملکرد اجتماعی خوبی داشته باشند مضطرب میشوند (مثل سخنرانی در مقابل دیگران) اما در اختلال شخصیت اجتنابی به طور کلی تعاملات اجتماعی و ترس از انتقاد و عدم پذیرش احتمالی از سوی دیگران، باعث اختلال در عملکرد این افراد میشود (دی وی، 1389، ص 95). 2 – اختلال شخصیت وابسته : این نوع اختلال شخصیت از تمام اختلالات شخصیتی شایعتر میباشد و حدود 7درصد از کل جمعیت را شامل شده و در زنان بیش از مردان دیده میشود. ویژگی بارز این نوع اختلال نیاز شدید به مراقبت و وابستگی به دیگران است که منجر به رفتار سلطهپذیر و ترس آنان از جدایی میشود. «این نیاز شدید به مراقبت و سلطه پذیری همه ابعاد زندگی روزمره این افراد را تحت تآثیر قرار میدهد و در این راه برای کسب کمک و حمایت دیگران دست به هرکاری، حتی ناخوشایند میزنند و علت این سلطهپذیری، عدم اعتماد به نفس در تصمیم گیری و یا توانایی میباشد که ریشه در کودکی این افراد و در رفتار والدینی بسیار حمایت کننده و در عین حال مستبدانه وجود دارد» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 53). 3 – اختلال شخصیت وسواسی - جبری : شیوع این اختلال شخصیت حدود 1درصد از کل جمعیت را در برمیگیرد که در آقایان شایعتر میباشد و نکته حائز اهمیت این است که مبتلایان به این نوع اختلال بیش از سایر اختلالات به دنبال درمان هستند به این دلیل میزان این اختلال در نمونههای بالینی بیشتر یافت میشود (همان، 1389، ص 55). ویژگی این اختلال یک الگوی نافذ از دلمشغولی در مورد نظم و کمالگرایی مفرط میباشد که از استانداردهای بسیار بالا نشآت میگیرد. موفقیتهای هرچند عالی، برای این بیماران عمومآ خوشنودکننده نیست و به سبب اینکه این افراد تصور میکنند که نمیتوانند استانداردهای قابلقبول خود را برآورده سازند اغلب کارهای خود را تعویق انداخته و در نهایت نمیتوانند استفاده درستی از زمانشان به عمل آورند. این افراد شدیدآ در تصمیمگیری و همچنین در ابراز هیجانات مشکل دارند و اغلب مردم آنها را افرادی رسمی، خشک و اخلاقگرا میدانند (کاپلان و سادوک، 2010، ص 382). از دیگر ویژگیهای این افراد خسیس بودن، انعطاف ناپذیری و لجاجت میباشد. محققان معتقدند که ریشه این اختلال در کودکی این افراد و در واکنشهای تنبیهی والدین نسبت به دردسر آفرینی روزمره دوران کودکی آنها میباشد؛ خانوادهای که از لحاظ عاطفی از فرزند خود فاصله داشته و در عین حال بسیار سختگیر و پرتوقع میباشند و کودک در پاسخ تنبیه مکرر والدین در مورد پیروی از قوانین و حفظ نظم دچار دلمشغولی میشود و به همین دلیل در انجام دادن کارها آنقدر دقت میکند که عمومآ هدف اولیه او فراموش میشود (دی وی، 1389، ص 96). 4 – اختلال شخصیت پرخاشگر– منفعل : «این نوع بیماران از راههای انفعالی مثل مانع تراشی، مسامحهکاری، یکدندگی و ناکارآمدی پرخاشگری خود را بروز میدهند» (کاپلان و سادوک، 2010، ص 382). این بیماران افرادی عبوس هستند که در انجام مسئولیتها مسامحه کرده و در برابر اجبارها مقاومت نشان میدهند و در برابر افرادی که خوشبختتر از آنان هستند هم حسادت ورزیده و هم ابراز تنفر میکنند. این افراد عمومآ بین مخالفتهای شدید با دیگران و احساس گناه و عذاب وجدان سرگردانند (همان، 2010، ص 384). از دیگر اختلالات شخصیت میتوان به اختلال شخصیت خود–دیگرآزار (سادومازوخیستی) که شامل وجود دو عنصر سادیسم (دیگر آزاری) و مازوخیسم (آزارطلبی) میباشد، اختلال شخصیت خودشکن و اختلال شخصیت ناشی از بیماری طبی عمومی اشاره نمود. در انتهای این گفتار ذکر این موضوع ضروری است که طبق قانون مجازات اسلامی مصوب 92، تمام مبتلایان به انواع اختلالات شخصیتی به دلیل داشتن آگاهی از واقعیت و علم و اراده، مجنون محسوب نشده و دارای مسئولیت کیفری کامل میباشند و در صورت ارتکاب جرم توسط آنها همچون بقیه افراد عادی مورد محاکمه قرار میگیرند (گودرزی و کیانی، 1387، ص 320). گفتار دوم . سایر اختلالات روانی بند اول . اختلالات دوران شیرخواری و کودکی 1 ) عقب ماندگی ذهنی : در طبقهبندی اختلالات روانی در انجمن روانپزشکان آمریکا، عمومآ اختلالات بر اساس زمان بروز نشانهها طبقهبندی شده و ابتدا به اختلالاتی اشاره میشود که معمولآ اولینبار در دوران شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی فرد ظاهر میشوند و در اکثر موارد تا مراحل بعدی زندگی فرد ادامه مییابند. «اولین پزشکی که به عقب ماندگی ذهنی توجه کرد بقراط بود او افرادی را توصیف مینماید که دچار "بی مغزی " بوده و منطبق با افراد عقب مانده ذهنی امروزی میباشد» (صابری و محمدی، 1384، ص 117). تشخیص عقب ماندگی ذهنی بیماران بر اساس آزمون هوش انفرادی و کسب نمره پایینتر از حد متوسط (کمتر از 70) انجام میشود و میزان نمرات در این آزمون به این ترتیب میباشد: 1 - عقب ماندگی ذهنی خفیف با بهره هوشی حدود 55 تا 70. 2 – عقب ماندگی ذهنی متوسط با بهره هوشی حدود 40 تا 55. 3 – عقب ماندگی ذهنی شدید با بهره هوشی حدود 25 تا 40. 4 – عقب ماندگی ذهنی عمیق با بهره هوشی زیر 25. لازم به ذکر میباشد که میزان مسئولیت کیفری از نظر قانون در گروههای عقب مانده ذهنی متفاوت میباشد و هر چه از نظر ضرایب هوشی به حد مرزی نزدیکتر باشند مسئولیت قانونی بیشتری خواهند داشت، بدیهی است که میتوان عقب ماندگان ذهنی عمیق و شدید که قادر به تشخیص و تمیز نیستند را در زمره مجانین تلقی نمود و فاقد مسئولیت کیفری دانست (همان، 1384، ص 118-119)، همچنین عقب ماندگان متوسط ذهنی عمومآ تربیتپذیر محسوب شده و بسته به جرم ارتکابی مورد تآدیب توسط قاضی قرار میگیرند و در نهایت عقب ماندگان خفیف ذهنی آموزشپذیر محسوب شده و در موارد ارتکاب جرایمی که به تشخیص حسن از قبح مربوط میشود مسئولیت دارند؛ به عبارت دیگر این افراد سفیه محسوب شده و فقط در امور مالی توانایی تشخیص ندارند (گودرزی و کیانی، 1387، ص 317). 2 ) اختلالات یادگیری : شامل اختلال در خواندن، اختلال در ریاضیات و اختلال در بیان کتبی میباشد که این نوع اختلالات هیچ ارتباطی با ارتکاب جرم نداشته به همین دلیل از بیان تفصیلی آنها خودداری میکنیم. 3 ) اختلالات فراگیر رشد : این بیماری مجموعهای از اختلالات شدیدآ ناتوانکننده میباشد. این اختلالات معمولآ هنگام تولد مشهود بوده و یا هنگامی که کودک شروع به رشد میکند آشکار میشوند و شامل: الف ) اختلال اوتیستیک : یکی از شایعترین و ناتوان کنندهترین اختلالات رشد فراگیر میباشد که اغلب با نام « اوتیسم کودکی » شناخته میشود. اوتیسم نوعی اختلال رشدی است که شروع آن اغلب قبل از سن سه سالگی میباشد و دامنه وسیعی از رفتارها از جمله نارسایی در رشد زبان، ادراکات، حرکت، واقعیت آزمایی معیوب و ناتوانی در عملکردهای اجتماعی را شامل میشود (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 335). «امروزه روانشناسان متفق القول هستند که اختلال طیف اوتیسم عبارتند از نقصهای مهم و قابل مشاهده در سه زمینه تعاملات اجتماعی متقابل، برقراری ارتباط، تجسم و انعطافپذیری ذهنی که این سه زمینه نقص به عنوان "مثلث نواقص" شناخته میشوند» (دی وی، 1389، ص 291). کودکان مبتلا حتی در مراحل اولیه زندگی از دیگران کنارهگیرند و همچنین ناتوان از برقراری تعاملات اجتماعی با همسالان خود میباشند و یا اغلب هیچگونه نیازی به محبت یا تماس با کسی نشان نمیدهند. این بیماران اغلب الگوهای علاقه و رفتاری محدود و کلیشهای دارند مثلآ در کودکی به تعداد محدودی از اسباببازیهایشان علاقه نشان داده و نیاز به یکنواخت بودن در همه اعمال آنها دیده میشود و در صورتی که کسی مانع این یکنواختی شود به شدت ناراحت شده و پرخاشگری میکنند. لازم به ذکر میباشد که حدود 80% مبتلایان به اوتیسم، به عقب ماندگی ذهنی هم مبتلا بوده و بهره هوشی آنها کمتر از 70 میباشد (همان، 1389، ص292). ب ) اختلال اسپرگر : اختلالی شدید و مستمر در تعامل اجتماعی که رفتار کلیشهای تکراری و چسبیدن انعطاف ناپذیر به کارهای تکراری را شامل میشود و معمولآ بعد از اختلالهای دیگر رشد فراگیر مانند اوتیسم ظاهر میشود (باچر، مینکا و هولی، 1388، ص 513-514). اختلال رت، اختلال فروپاشنده کودکی و دیگر اختلالات رشد فراگیر غالبآ سبب میشوند که بیمار هیچگاه به سن رشد عقلانی نرسد، لذا این افراد عمومآ مجرم محسوب نمیشوند. 4 ) اختلالات رفتار مخرب و کمبود توجه همراه با بیشفعالی : این اختلال همواره با نشانههایی همچون بیقراری و پرجنب و جوشی قابل تشخیص است. کودک مبتلا تحمل انتظار و نوبت را نداشته و به صورت افراطی حرف میزند، اینگونه بیماران اغلب بدون اندیشه سخن گفته و سرزده وارد مکان دیگر میشوند، ناگهانی چیزی را به سمت کسی پرت کرده و اغلب با حوادث گوناگونی مواجه میشوند. در افراد بالغ هم ممکن است این اختلال ظاهر شود. طبق مطالعات ثابت شده که «رفتار تکانهای در بالغین مبتلا بیشتر است و همچنین گرایش بیشتری به مواد مخدر و الکل دارند و اکثر آنها با قوانین و مقررات مشکل داشته و از یک اختلال شخصیتی نیز رنج میبرند. بدیهی است که متهمی با تشخیص اختلال بیشفعالی دارای مسئولیت کیفری کامل میباشد» (صابری و محمدی، 1384، ص 26). اختلالات رفتار مخرب شامل اختلال بیاعتنایی مقابلهای و همچنین اختلال سلوک میباشد. اختلال بیاعتنایی مقابلهای شامل الگوی رفتاری منفیکارانه و بیاعتنایی به مدت حداقل شش ماه که اغلب شامل رفتارهایی است که موجب مزاحمت برای دیگران میشود، همچنین این افراد خشمگین، انتقامجو، حساس و زودرنج نیز میباشند (کاپلان و سادوک، 2010، ص 432). اختلال سلوک نیز شامل رفتارهایی است که باعث زیر پا گذاشتن حقوق دیگران یا قانونشکنی میشود و باید به مدت حداقل 1سال وجود داشته باشند؛ این رفتارها شامل پرخاشگری، تخریب اموال دیگران، دزدی و نقض جدی مقررات میباشد. لازم به ذکر است که «اختلال سلوک در سن زیر 18سال قابل تشخیص است و اگر سن بیمار از 18سال بیشتر باشد تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی بر وی صدق میکند و همانطور که در بخش اختلال شخصیت ضداجتماعی بیان شد نوجوانانی که مبتلا به اختلال سلوک هستند در بزرگسالی ویژگیهای شخصیت ضداجتماعی را از خود بروز میدهند» (صابری و محمدی، 1384، ص 27). 5 ) دیگر اختلالات دوران شیرخوارگی و کودکی و نوجوانی : شامل اختلالات تیک، اختلال دفعی، اضطراب جدایی، اختلال گنگی انتخابی، اختلال دلبستگی واکنشی و... میباشد که هیچکدام جرم زا نبوده و ما در این پژوهش به بیان آنها نمی پردازیم. بند دوم . اختلالات شناختی 1 ) دلیریوم : این اختلال بسیار شایع میباشد و بیمار در حالت بیماری قادر به تشخیص واقعیت از خیال نیست و معمولآ دچار توهم یا افکار هذیانی شده و رفتارهای خشونتآمیز ممکن است از او سر بزند و در وضعیت بهبودی یا روشن، هوشیاری وی بهبود یافته و بر واقعیت آگاهی نسبی یا کامل پیدا میکند. این اختلال بسته به علت بروز آن که میتواند هم ناشی از فیزیولوژیک مستقیم یک بیماری طبی، ناشی از مسمومیت با مواد، ناشی از ترک مواد و یا دیگر علل باشد تقسیمبندی میشود (صابری و محمدی، 1384، ص 30). 2 ) دمانس : این عارضه پیشرونده منجر به بروز اختلال در حافظه بیمار میشود. انواعی از دمانس برگشتپذیر میباشد از جمله دمانس ناشی از ضربه، ناشی از کم کاری تیروئید و... همچنین دمانس ممکن است سیر نوسانی داشته باشد و با دورههای بهبودی نسبی همراه باشد (همان، 1384، ص31). «در این بیماری به دلایل زیر ارتکاب اعمال مجرمانه افزایش مییابد: 1 – اختلال در قوه قضاوت بیمار منجر به تکانههای منحرفانه میشود. 2 – توانایی فرد برای ارزیابی و رعایت مقررات و رفع نیازهای اجتماعی دچار اختلال میشود. 3 – تحریکپذیری بیمار منجر به حملات خشم و عصبانیت میشود. 4 – اضطراب، بدبینی و عدم اطمینان به دیگران منجر به اشتباه و قضاوت نادرست از اعمال دیگران شده و زمینه را برای رفتارهای خشونتآمیز فراهم میآورد» (کاوه، 1391، ص 292). 3 ) اختلالات فراموشی : اختلالات فراموشی معمولآ ناشی از ضربه، استرس و هیجان شدید و یا بدنبال مصرف دارو یا نوعی ماده شیمیایی و یا ناشی از کهولت سن میباشد و به سبب آن حافظه و توانایی تشخیص در فرد بیمار مختل میشود (صابری و محمدی، 1384، ص 31). نکته لازم به ذکر پیرامون این بحث این موضوع میباشد که «اختلال دماغی از نظر حقوقی مترادف با اختلال مشاعر است که معمولآ مزمن بوده و با ضعف و سستی مشاعر و اراده همراه میباشد، بدین ترتیب اختلالات شدید شناختی از جمله دلیریوم و دمانس در صورت شدت اختلال در کنترل مشاعر و حافظه در بیماران، منجر به رفع مسئولیت کیفری از مجرم بیمار خواهد شد» (گودرزی و کیانی، 1387، ص 339). بند سوم . اختلالات روانی ناشی از یک اختلال طبی کلی این اختلالات شامل اختلال کاتاتونیک ناشی از یک اختلال طبی (کاتاتونی به معنی بیحرکتی و یا برعکس تحرک فوق العاده و بیهدف میباشد که مستقیمآ نتیجه تآثیر یک اختلال طبی است) و تغییر شخصیت ناشی از یک اختلال طبی به معنی آشفتگی شخصیتی مستمر است که نشان دهنده تغییر از الگوی شخصیتی قبلی شخص میباشد (اختلال سایکوز ناشی از ضربه در این پژوهش، یکی از زیرمجموعههای این اختلال میباشد). از نظر حقوقی زوال عقل به علتهای متعددی از جمله ضربه، مصرف مواد و ... میتواند ایجاد شود که باعث ایجاد حالت ضعف و از دست دادن نیروهای شعوری و ادراکی است، بدین ترتیب تمام اختلالات روانی که ناشی از یک بیماری طبی عمومی از جمله ضربه و یا تصلب شرائین و... باشند در صورتی که باعث ارتکاب جرم شوند باعث رفع مسئولیت کیفری از بیمار خواهند شد (گودرزی و کیانی، 1387، 342). بند چهارم : اختلالات روانی ناشی از مواد یا الکل در طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا ترکیباتی که باعث ایجاد تغییرات در فعالیت مغزی میشوند به عنوان " مواد " بیان میشوند. شیوع سوءمصرف مواد و الکل در اغلب نقاط دنیا بالاست و هزینههای زیادی را برای درمان و بازتوانی افراد و همچنین اختلال در عملکرد اجتماعی-اقتصادی بر جوامع مختلف تحمیل میکند. توام شدن سوء مصرف داروهای غیرقانونی با اختلالات روانشناختی روند درمانی را نیز پیچیدهتر نموده و همچنین هزینههای گزافی را به سیستم بهداشتی جوامع وارد میسازد. «آمارها نشان میدهند که 35 تا 60درصد سوء مصرف کنندگان مواد واجد ملاکهای تشخیصی اختلال شخصیت ضداجتماعی و رفتارهای سایکوپات هستند و نزدیک 40% این افراد ملاک های افسردگی اساسی را نیز دارا میباشند» (بیگدلی، رضاعی و رحیمیان بوگر، 1391، ص 94-95). اختلالات ناشی از مواد (که عمومآ به سایکوز ناشی از مواد شناخته میشوند و در این پژوهش نیز به این عنوان مورد بررسی قرار گرفتهاند) شیوع بسیار بالایی دارند و عوارض زیادی نیز ایجاد میکند که در جرمزایی بسیار مؤثر میباشد؛ «طبق تحقیقات در آمریکا حدود 50درصد موارد ارتکاب قتل که به طور متوسط حدود 25000مورد در سال میباشد به مواد مخدر رابطه پیدا میکند» (کاپلان و سادوک، 2010، ص 124). سوءمصرف مواد یکی از عوامل تسهیل کننده جرم محسوب میشود، یک فرد معتاد تحت تآثیر مواد مخدر یا الکل با سهولت بیشتری قوانین اجتماعی را زیر پا میگذارد و در زمان مواجهه با تآثیرات ناشی از مواد ممکن است برای ارتکاب هر جرمی آمادگی داشته باشد. دکتر دوگریف معتقد است: «استعمال مواد مخدر به تدریج سبب ایجاد نوعی شخصیت ثانوی و مصنوعی ولی محکم در فرد معتاد شده که به مرور جایگزین شخصیت قبلی وی میشود، اعتیاد اراده و درک بیمار را تضعیف میکند به نحوی که در زمان نیاز به ماده مخدر جان خود و دیگران را به خطر میاندازد و تحت تآثیر این نیاز، خود را تسلیم هر نوع عملی میسازد (همان، 2010، ص 130)» و در نوجوانان نیز نیاز به تهیه پول برای خرید مواد آنها را به دزدی از خانه و سپس به رفتارهای بزهکارانه جدیتر سرقت و خودفروشی وادار میسازد. مواد رایج برای ایجاد اختلالات : الف ) مواد افیونی: این مواد شامل ترکیبات تریام و داروهای مصنوعی دیگر نظیر مورفین، هروئین، متادون، کدئین و ... میباشد. ب ) آمفتامینها: این گروه از داروها برای درمان اختلالات توجه، افسردگیهای شدید و ... بکار میروند، اما در سالهای اخیر با دستکاری فرمول این ماده ترکیباتی را ساختند که اثرات افزایش اعتماد بنفس، فعالیت و انرژی مفرط همراه با اثرات توهمزایی داشته و با نام قرص " اکس " شهرت دارد. ج ) کوکائین: یکی از اعتیادآورترین مواد میباشد، این ماده یک داروی کمک بیهوشی، محرک و نئشهآور بوده و با یکبار مصرف امکان وابستگی شدید را به دنبال دارد. این ماده و سایر محرکها باعث اثراتی همچون ایجاد سرخوشی، پرتحرکی، بیشفعالی و همچنین موجب ایجاد پندارهای کجروانه و توهمات بینایی و شنوایی نیز میشود (ضرغامی، 1381، ص 173). د ) حشیش: به دنبال مصرف این ماده سوءظن مفرط، انزواطلبی، اختلال در قضاوت و ارزیابی و در برخی موارد توهم و افکار هذیانی ایجاد میشود (صابری و محمدی، 1384، ص 202-200). انواع اختلالات مربوط به مواد مخدر و الکل شامل: الف) اختلالات اختصاصی مربوط به مواد و الکل: شامل اختلالات مربوط به اثرات مستقیم بر مغز (شامل مسمومیت با الکل یا مواد، ترک، دلیریوم ناشی از ترک و توهمزدگی)، اختلالات مربوط به رفتارهای وابسته (سوءمصرف و وابستگی) و یا اختلالات دارای تآثیر مستمر (شامل اختلالات فراموشی و دمانس) میباشد (کاپلان و سادوک، 2010، ص 140). ب) اختلالات مربوط به وابستگی و سوءمصرف مواد: وابستگی به معنای یک الگوی اجباری مصرف میباشد که عبارت است از وجود آشفتگی در حداقل سه زمینه عمده مرتبط با مواد که طی مدت 12ماه رخ میدهد؛ این زمینهها شامل تحمل (به دو صورت نیاز به افزایش مقدار ماده برای رسیدن به مسمومیت یا تآثیر دلخواه و یا کاهش قابل ملاحظه اثرات ماده با مصرف مداوم مقادیر یکسان از آن تعریف میشود) یا ترک آن، صرف مقدار زیادی وقت برای مصرف آن، ادامه مصرف علیرغم پیآمدهای سوء جسمی و روانی و ... میباشد. «سوءمصرف الکل و مواد زمانی مطرح میشود که الکل و مواد در وضعیتهای فیزیکی خطرناک (مثلآ حین رانندگی) مصرف شده باشد و عبارت است از بروز عواقب منفی ناشی از مصرف مکرر مواد و الکل» (صابری و محمدی، 1384، ص 32). در قانون مجازات اسلامی در کشور ما نوشیدن الکل جرم محسوب شده و کیفر حد در موردش اجرا میشود. همچنین طبق ماده 153 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392: "مستی و بیارادگی حاصل از مصرف اختیاری مسکرات، مواد مخدر، روانگردان و نظایر آنها مانع مجازات نیست، مگر آنکه ثابت شود مرتکب حین ارتکاب جرم به طور کلی مسلوب الاختیار بوده است لیکن چنانچه ثابت شود مصرف این مواد به منظور ارتکاب جرم یا با علم به تحقق آن بوده است و جرم مورد نظر واقع شود به مجازات هر دو جرم محکوم میشود ". نکته قابل ذکر در این بحث این است که «غالبآ اختلالات مرتبط با مصرف مواد، همپوشانی نسبتآ بالایی با سایر اختلالات روانی دارند؛ تحقیقات نشان میدهند که حدود نیمی (47%) از کسانی که تشخیص میبارگی یا مصرف مواد برایشان صادر شده از اختلال شخصیت ضداجتماعی بیش از همه اختلالات روانی و پس از آن از اختلالات افسردگی، اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی نیز رنج میبرند» (ضرغامی، 1381، ص 174). بند پنجم . اختلال اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک اختلال روانی اسکیزوفرنیا یکی از بیماریهای شدید و عمیق روانشناختی میباشد که بر فکر، ادراک و خلق تآثیر میگذارد و حدود 1درصد از جمعیت جهان به این بیماری مبتلا هستند. در این بیماران فعالیت ذهنی و روانی دستخوش تغییر شده و در موارد حاد بیماری فعالیتهای هیجانی، رفتاری و فکری عملکرد طبیعی خود را از دست میدهند. عوامل ادراکی که ممکن است شامل دیدن یا شنیدن باشد دیگر وجود خارجی نداشته و در موارد حاد بیماری، قادر به درک واقعیات که از دید انسانهای سالم جزء بدیهیات میباشد نیستند (ملکوتی، متقی پور و فرزادی، 1388، ص 44-46). اختلال روانی اسکیزوفرنی در صورتی که به صورت دائم و مستمر وجود داشته باشد نمونه بارز جنون در قانون محسوب شده که در صورت ارتکاب جرم توسط بیمار باعث سلب مسئولیت کیفری از او میشود (حکمت، 1370، ص76 ). این اختلال برای نخستین بار توسط بلولر با " اصطلاح روانگسیختگی یا اسکیزوفرنیا " که از ریشه (اسکیزو = شکافت و دونیمه شدن) + (فرن = ذهن) میباشد ابداع شد، زیرا او معتقد بود که این اختلال عمدتآ با فقدان انسجام و شکافت فرآیندهای فکر، هیجان و گرایش درونی به دور از واقعیت مشخص میشود (باچر، مینکا و هولی، 1388، ص 369). امکان ابتلا به این اختلال در تمام طول عمر وجود دارد اما عمومآ در آغاز نوجوانی و حداکثر تا حدود سن 30سالگی شروع میشود و در برخی گونه نادر آن که بصورت دیررس ظهور میکند بین سنین 50 تا 60 سال بعنوان " روان گسیختگی دیررس " و " روان گسیختگی کهولت " که بین 70 تا 80 سالگی ظاهر میشود (کراز، 1386، ص 97). تشخیص اختلال اسکیزوفرنی به دلیل تنوع در گونهها، شمار علائم و مشکلات تشخیصی اندکی زمانبر و دشوار میباشد ولی نشانههای آن باید حداقل شش ماه دوام داشته و سطح کارکرد قبلی فرد در محیط کار، روابط اجتماعی و مراقبت از خود به طور قابل توجهی مختل شده باشد. متاسفانه تاکنون علت دقیق این بیماری روشن نشده و در توجیه و تفسیر علل این تغییرات دلایل مختلفی ابراز شده است. اما آنچه که مورد توافق عمومی است این است که اسکیزوفرنی یک اختلال مغزی است که شامل برخی نابهنجاریها در ساختار مغز و یا عملکرد آن میباشد به عبارت دیگر؛ برخی از مناطق و یا سیستمهای ناقل عصبی در اسکیزوفرنی نابهنجار هستند، همچنین «احتمال آسیبپذیری نسبت به این بیماری در بسیاری از بیماران از زمان تولد وجود دارد و سه شاهد برای حمایت از این فرضیه وجود دارد: اولآ آسیبپذیری ممکن است ارثی باشد بدین معنا که همزمان با تولد بیمار این آسیب میتواند با او همراه باشد، ثانیآ عوارض پیش از تولد به آسیبپذیری کمک کند، ثالثآ پژوهشهای رشدی نشان میدهد بسیاری از بیماران از همان دوره طفولیت نابهنجاری را نشان میدهند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 112). لازم به ذکر است که درمان و توانبخشی این بیماران نیز با دشواریهایی همراه است و شامل دو دسته درمان دارویی و غیردارویی (شامل انواع رواندرمانیهای فردی و خانوادگی از جمله تفریح درمانی) میباشد (فلاحتی خشکناب، 1386، ص 233). پنج معیار و نشانه در اسکیزوفرنی وجود دارد که شامل: 1 - هذیان: از مهمترین نشانههای اسکیزوفرنی میباشد و به معنی باورها و اعتقادات غلطی میباشد که در مقابل تمام مدارک و استدلالها مقاومت کرده و در برابر شواهدی که معمولآ برای برطرف نمودن آنها کافی هستند استمرار مییابند و پنج نوع میباشند: هذیان خود بزرگبینی (شامل باورهایی مبنی بر مهم بودن فرد)، هذیان کنترل (شامل اعتقاد بر اینکه رفتار وی از بیرون کنترل میشود)، هذیان گزند و آسیب (شامل ترسهایی که فرد احساس میکند گروه یا افرادی مقاصد بدخواهانه نسبت به او دارند)، هذیان انتساب (شامل باورهایی مبنی بر اینکه حوادث یا افراد خاصی مشخصآ به آنها اشاره دارند و درباره آنها حرف میزنند) و هذیان جسمی (شامل اینکه فرد معتقد است یک مشکل از درون دارد در صورتی که طبق شواهد هیچ مشکل داخلی ندارد). 2 - توهم: شامل ادراکات نادرستی میباشد که حتی در غیاب محرکهای خارجی که به طور معمول چنین ادراکاتی را تحریک میکنند واقعیتی الزامآور دارند و در این بیماری معمولآ شنیداری است و دو حالت دارند؛ یا صدایی است که راجع به اعمال جاری او صحبت میکنند، یا دو یا چند صداست که با یکدیگر درمورد بیمار صحبت میکنند. 3 - گفتار آشفته: به معنای گفتاری میباشد که بدون ارتباط واضحی از موضوعی به موضوع دیگر میپرد. در نتیجه پاسخ به سوال دیگران هم ممکن است بیربط باشد. گاهی آنقدر آشفته میشود که گسسته شده و برای شنونده بیمعناست. مثلآ میگوید: «وقتی دیگران وارد میشوند من مجبور میشوم بیرون بروم و شکی نیست که باید از قایق خارج شوم ... » (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 68). 4 - رفتار آشفته یا کاتاتونیک: رفتار آشفته این بیماران میتواند از سرگیجه عجیب و غریب و هیجان تا تحریکپذیری شدید و بیقراری را در بر بگیرد. رفتار کاتاتونیک عجیبترین ویژگی رفتاری بیماران اسکیزوفرنیک میباشد که در آن حرکت فرد بسیار کاهش یافته تا حدی که بسیاری مواقع احساس میشود بیمار خشکش زده است. 5 - علایم منفی: به علایمی اشاره دارد که باعث کاهش رفتار بهنجار میشود و معمولآ قبل از رفتار مثبت بروز میکند. یکی از این علائم شامل کندی یا سطحی شدن عواطف و هیجانات است که همواره با کاهش گفتار نیز همراه میشود. برخی بینش مختل را نیز یکی از شاخصهای اسکیزوفرنی به شمار میآورند؛ بدین معنا که برخی از بیماران ابتلا به علائم یا رفتارهای نابهنجار را حتی زمانی که در یک مرکز روانپزشکی بستری هستند رد میکنند و علت بیماری خود را بدشانسی یا کینهتوزی بقیه عنوان میکنند. همچنین ابتلا به افسردگی در زنان اسکیزوفرنیک نیز بسیار شایع است (همان، 1389، ص 69-64). اسکیزوفرنی و انواع چهارگانه شناخته شده آن شامل: الف ) اسکیزوفرنی فرم: شامل دارا بودن تمام علائم اسکیزوفرنی با تداوم بیش از یک ماه و کمتر از شش ماه. ب ) اسکیزوافکتیو: شامل وجود همزمان علائم مهم اسکیزوفرنی همراه با علائم اختلال افسردگی اساسی یا اختلال مانیک در برههای از زمان به شرط آنکه حداقل به مدت دوهفته و در غیاب علایم خلقی، نشانههای اسکیزوفرنی تداوم یابد. برخی روانپزشکان این نوع اسکیزوفرنی را جنون دائمی یا ادواری مینامند. ج ) اختلال هذیانی: ویژگی عمده این اختلال اعتقاد راسخ و هذیانی بیمار به یک ایده غلط است که به صورت واقعی نیز میتواند رخ دهد؛ این موضوع برعکس عقاید بیماران اسکیزوفرنیک میباشد اینگونه که عقاید و باورهای بیمار آنچنان غیرواقعی و عجیب است که شکی در نادرست بودن عقاید وجود ندارد. د ) اختلال سایکوتیک گذرا: این اختلال شامل هذیانها، توهمات، تکلم آشفته و بیربط و ... میباشد که به مدت حداقل یک روز و حداکثر یک ماه و سپس برگشت کامل به سطح عملکرد قبل از شروع بیماری میباشد. از دیگر اختلالات اسکیزوفرنی میتوان به اختلال سایکوتیک ناشی از یک اختلال طبی، اختلال سایکوتیک ناشی از مواد و دیگر اختلالات سایکوتیک که به نوعی دیگر مشخص نشدهاند اشاره کرد (صابری و محمدی، 1384، ص 38-34). تصور غلطی که در مورد اسکیزوفرنی وجود دارد این است که چنانچه فردی به این بیماری دچار شد همیشه به آن مبتلا خواهد ماند اما در حقیقت در مورد تمام بیماران این بیماری دائمی نیست و اغلب موارد با دورههای بهبودی همراه میباشد. اما برخی روانشناسان از جمله بلولر معتقدند که در اغلب موارد علیرغم اقدامات درمانی صورت گرفته روی آنها، به فساد و از هم گسیختگی شخصیتی منتهی شده و بهبودی کامل هیچوقت محقق نمیشود (کراز، 1386، ص 97). در طبقهبندی انجمن روانپزشکان آمریکا پنج تیپ فرعی اسکیزوفرنی نیز مشاهده میشود که شامل: اسکیزوفرنی پارانوئید (دارای علامت و مشخصه هذیان یا توهمات شنیداری فاحش و حسادت هذیانی–باور عمیق به خیانت همسر و ... میباشد)، اسکیزوفرنی آشفته (بارزترین نشانه آن عدم انسجام و حساسیت شدید به حالات درونی و عدم حساسیت به محیط بیرونی است)، اسکیزوفرنی کاتاتونیک (که بارزترین مشخصه آن رفتار حرکتی بسیار هیجانزده یا بسیار خشک میباشد)، اسکیزوفرنی نامتمایز (که زمانی تشخیص آن صورت میگیرد که فرد معیارهای سایر تیپهای اسکیزوفرنی را برآورده نمیکند اما بازهم علائم روانپریشی را بروز میدهد)، اسکیزوفرنی باقیمانده (که ویژگی آن فقدان علائم مشهود از قبیل هذیان و ... میباشد؛ به عبارت دیگر ملاک وجود دو یا چند علامت نسبتآ کوچک و در عین حال پریشان کننده شامل انزوا یا گوشهگیری فاحش، رفتار بسیار عجیب، آسیب شدید در کارکرد نقش و ... میباشد) (صابری و محمدی، 1384، ص 34). تحقیقات نشان میدهد که «بسیاری از افرادی که در دوره بزرگسالی علائم اختلال اسکیزوفرنی را از خود بروز میدهند علائم اولیه رفتاری نیز داشتهاند که عبارتند از: انزوای اجتماعی، افکار غیرمعمول و نابهنجاریهای فکری که این ترکیب رفتاری شباهت بسیاری با معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت اسکیزوتایپ دارد؛ به عبارت دیگر نسبت قابل توجهی از افرادی که نهایتآ به اسکیزوفرنی مبتلا میشوند سندرمی را نشان میدهند که در سنین پایینتر معادل اختلال شخصیت اسکیزوتایپی میباشد» (وارنر، 1388، ص 98). از عوامل زیستی ژنتیک، اختلالات ساختاری مغز، عفونت‌ها، سوء تغذیه، بیماری‌های دوران بارداری مادر، صدمات زایمانی، حوادث و ضربههای مغزی را میتوان به عنوان علل وقوع بیماری اسکیزوفرنی نام برد. نکته مهم در این بحث ارتباط عوامل جمعیت شناختی با این بیماری میباشد، طبق تحقیقات شیوع این بیماری در افراد فقیر و مجرد بیشتر از افراد مرفه و متآهل میباشد اما آنچه قابل توجه میباشد این است که «تحقیقات نشان میدهد تجارب و محیطهای پراسترس به تنهایی نمیتواند باعث اسکیزوفرنی شود؛ با این وجود پژوهشها نشان داده که احتمال عود بیماری اسکیزوفرنی پس از مواجهه با وقایع استرسزا بیشتر است و بیماران اسکیزوفرنیک استرسی بالاتر از افراد سالم را تجربه میکنند؛ به عبارت دیگر عوامل استرسزا زندگی، تآثیر بیشتری بر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارد» (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 86). همچنین این بیماری در کسانی بیشتر مشاهده می‌شود که در بستگان درجه یک آنها یعنی برادر، خواهر، پدر و مادر بیماری مشابه وجود داشته باشد. اما این به معنی ابتلا قطعی کسی که با فرد مبتلا رابطه نسبی (خونی) دارد، نیست. صدمات زایمانی ، طولانی شدن مدت زایمان، تولد با پا و پیچیدن بند ناف به دور گردن نوزاد، کمخونی مغز نوزاد و اختلال تنفسی بعد از زایمان که مغز نوزاد را با کمبود اکسیژن مواجه می‌سازد نیز از عوامل مهم آسیب ‌پذیری است. ابتلا مادر باردار به برخی از عفونت‌های ویروسی و همچنین قرار گرفتن مادر در موقعیتهای پراسترس مانند جنگ و ... نیز می‌تواند جنین وی را مستعد به این بیماری کند. نکته حائز اهمیت دیگر این است که برآورد میشود که وقتی والدین هر دو به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا هستند، هرکدام از فرزندان آنان به احتمال 46درصد به این بیماری مبتلا خواهند شد؛ اما این نکته قابل توجه است که اکثریت مطلق بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی اقوام درجه یک (شامل والدین، خواهر و برادر) مبتلا ندارند (سلیگمن، روزنهان و والکر، 1389، ص 84-85). همچنین قابل توجه میباشد که شیوع اختلالات روانی از جمله اسکیزوفرنی و اختلالات خلقی در همه فرزندان خانوادهها یکسان نیست و در فرزندان اول و آخر خانواده این آمار بیشتر است. بند ششم . اختلالات خلقی 1 ) افسردگی اساسی : شامل وجود حداقل پنج علامت از علائم زیر که حداقل یک هفته دوام داشته و باعث تغییر در عملکرد قبلی فرد شود: «اول: وجود خلق افسرده تقریبآ هر روز و اکثر مواقع روز. دوم: کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت تقریبآ هر روز. سوم: کاهش قابل ملاحظه وزن بدون رژیم غذایی. چهارم: بیخوابی یا پرخوابی تقریبآ هر روز. پنجم: تحریک یا کندی روانی حرکتی تقریبآ هر روز. ششم: خستگی یا فقدان انرژی تقریبآ هر روز. هفتم: احساس بیارزشی یا گناه بیدلیل تقریبآ هر روز. هشتم: کاهش توانایی تفکر یا تمرکز یا بلاتصمیمی تقریبآ هر روز. نهم: افکار تکرار شونده مرگ، افکار انتحاری یا اقدام به خودکشی» (صابری و محمدی، 1384، ص 40-39). این اختلال در زنان شایعتر از مردان میباشد و همچنین در این اختلال ممکن است فرد به طرق مختلف از قبیل خودکشی و دیگرکشی برای پایان دادن به مشکلات روانی خویش؛ با مراجع قانونی مواجه شود و در این مواقع در صورتی که ادامه کیفر سبب تشدید بیماری وی شود قانون اجازه میدهد که بیمار به تشخیص روانپزشک برای مدت مناسبی در بیمارستان روانی بستری شده و تحت درمان قرار بگیرد و بعد از حصول بهبودی به زندان بازگشت داده شود. نکته قابل توجه این موضوع میباشد که افسردگی اساسی در صورتی که با علائم اضطرابی شدید همراه باشد و همچنین علائم جنون ادواری را نیز احراز کرده باشد، در صورت ارتکاب جرم مرتبط با اختلال روانی، از مسئولیت کیفری مبری خواهد بود (اشرافیان بناب، 1380، ص 142). همچنین شیوع این بیماری طبق آمارها اینگونه است که «در سال 1990 افسردگی چهارمین بیماری شایع در جهان بوده اما انتظار میرود که تا سال 2020 به دومین بیماری شایع بعد از ناراحتیهای قلبی تبدیل شود» (کاوه، 1391، ص 278). 2 ) اختلالات دوقطبی نوع 1 و 2 : در طبقهبندی انجمن روانپزشکان آمریکا مجموعهای از اختلالات که همراه با علائم مشخص خلقی و دورههای مانیا و هیپومانیا باشد به عنوان اختلالات دوقطبی (اختلال دوقطبی نوع 1 همراه با برهه مانیا و اختلال دوقطبی نوع 2 همراه با برهه هیپومانیا) بیان شده است. بدیهی است که اختلال دوقطبی نوع 1 هرگاه با علائم روانپریشی همراه باشد بعنوان جنون ادواری شناخته میشود. اختلال دوقطبی نوع1 با وجود علایم یک دوره مانیا یا به عبارت دیگر؛ تغییر حالت بیمار از شادی و شیدایی شدید به حالت افسردگی و ناامیدی و سپس بازگشت به حالت اولیه قابل تشخیص میباشد؛ دوره شیدایی شامل شیدایی خفیف و شیدایی شدید که با علائم جنونآمیز نظیر توهم و یا کاتاتونیا(بیحرکتی و سکوت کامل) همراه است میباشد. در دوره شیدایی یا مانیک شاهد افزایش انرژی و فعالیت، تحریکپذیری مفرط، کاهش خواب، افزایش میل جنسی، افزایش احساس قدرت غیرواقعی، رفتار تحریکپذیر، استفاده از مواد مخدر و ... هستیم؛ همچنین پس از یک دوره مانیا شدید افسردگی بر بیمار غالب میشود که در این دوره شاهد احساس ناامیدی و بدبینی، کاهش انرژِی و خستگی، غم و اندوه پایدار، عدم تمرکز و پرخاشگری و... هستیم، همچنین اگر بیمار در دوره شیدایی–افسردگی با مخالفت روبرو شود به سرعت خشمگین شده و احتمال ضرب و جرح، قتل و همچنین خودکشی برای وی بسیار بالاست (همان، 1391، ص 283). مرحله ملایم و خفیفتر از مانیا، هیپومانیا یا جنون خفیف نامیده میشود که در اختلال دوقطبی نوع2 شاهد آن هستیم بدین نحو که تمام علائم مانیا به صورت خفیفتر به مدت حداقل 4روز در فرد به وجود میآید ولی به حدی نیست که تخریب بارزی در عملکرد شغلی و اجتماعی بیمار ایجاد کند. لازم به ذکر است که میزان شیوع اختلال دوقطبی نوع1 در هر دو جنس مرد و زن مساوی میباشد، در صورتی که حملات شیدایی در زنان شایعتر و حملات افسردگی در مردان از شیوع بیشتری برخوردار است. نکته مهم در این بحث این است که یکی از علایم اختلال دوقطبی از دست رفتن قوه قضاوت و بینش میباشد و در صورتی که بیمار به دلیل خلق بالا یا خلق تحریک پذیر، اعمال مجرمانهای مرتکب شود و با احراز نداشتن بینش به نتایج حاصله از آن، میتواند سالب مسئولیت کیفری از وی شود (صابری و محمدی، 1384، ص 41). 3 ) اختلال افسرده خویی (دیس تایمی): این نوع اختلال در گذشته روان نژندی افسردگی نامیده شده و شدت آن از افسردگی اساسی کمتر است و در میان بستگان درجه اول مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی شایعتر میباشد. این نوع اختلال در زنان شایعتر از مردان بوده و سیر مزمنتری دارد و اغلب در افرادی رخ میدهد که سابقه فشارهای روانی و استرس طولانی مدت داشتهاند و غالبآ به صورت همزمان با سایر اختلالات روانشناختی بروز میکند و در اکثر روزها به مدت حداقل دوساعت با علایمی همچون بیخوابی یا پرخوابی، کاهش اعتماد بنفس، کمبود انرژی یا خستگی و ... ظاهر میشود و معمولآ در اواخر روز شدت مییابد. (پورافکاری، 1380، ص 144). 4 ) اختلال خلق ادواری (سیکلوتایمی): این اختلال شامل ایجاد دورههای متعدد با علایم هیپومانیا (شیدایی خفیف) و دورههای متعدد با علایم افسردگی که باید حداقل به مدت دوسال و در کودکان به مدت یک سال تداوم یابد. همچنین این اختلال مزمن و غیرروان پریشانه میباشد و در اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی رخ میدهد (همان، 1380، ص 145). از دیگر اختلالات خلقی میتوان به اختلال خلقی ناشی از یک اختلال طبی، اختلال خلقی ناشی از مواد و اختلال خلقی که به گونهای دیگر مشخص نشده نیز اشاره کرد. بند هفتم . اختلالات اضطرابی 1 ) اختلال پانیک (هراس) با گذرهراسی: پانیک یا هراس به معنی یک دوره مشخص و شدید ترس یا ناراحتی است که در آن حداقل چهار مشخصه و علامت همچون تپش قلب، تعریق، لرزش، احساس تنگی نفس، خفگی و ... ظاهر شود. «وجه افتراق میان ترس و اضطراب به اعتقاد روانشناسان اینگونه میباشد که ترس پاسخ متناسبی یک تهدید شناخته شده است در صورتی که اضطراب پاسخ به تهدیدی است که ناشناخته، مبهم یا متعارض میباشد» (کاپلان و سادوک، 2010، ص236) و اختلال پانیک با گذرهراسی به معنی اضطراب در مورد حضور در مکانها یا موقعیتهایی است که فرار از آنها ممکن است مشکل باشد و یا در صورت عود بیماری، کمک قابل وصول نباشد. 2 ) اختلال پانیک بدون گذرهراسی: اختلال پانیک بدون گذرهراسی با ظاهر شدن حملات پانیک به صورت غیرمنتظره و مکرر و همچنین فقدان گذرهراسی شناخته میشود. 3 ) اختلال گذرهراسی بدون سابقه پانیک: این اختلال به معنی اضطراب نسبت به حضور در مکانها یا موقعیتهای شلوغ و جاهایی که بیمار بترسد و فرار یا خروج از آنجا غیر ممکن باشد است. بیمار از این مکانها اجتناب کرده و فقط گاهی با ناراحتیهای شدید و ترس از حمله پانیک به آنجا میرود. اینگونه بیماران معمولآ خانه نشین میشوند و یا فقط همراه یک نفر دیگر از خانه خارج میشوند. 4 ) اختلال فوبی اختصاصی : فوبی به معنی ترس غیرمنتظره از یک موقعیت خاص یا یک شی میباشد (مانند اسب، ارتفاع و ...) و به هنگام برخورد با شی ترسآور شخص اضطراب شدیدی را تجربه کرده و تلاش میکند به هر قیمتی از آن اجتناب کند و همچنین این نوع اختلال در زنان شایعتر از مردان میباشد (همان، 2010، 240). 5 ) اختلال وسواسی جبری: این اختلال شامل وسواسهای فکری و وسواسهای عملی میباشد و عبارتند از عقاید و افکار ذهنی تکراری، مزاحم و مکرر (وسواس فکری) و اقدام به اعمال جبری که برای رفع اضطراب یا تنش ناشی از آن میباشد. لازم به ذکر است که افکار وسواسی معمولآ همراه با مقاومت میباشد و اعمال اجباری برای رفع اضطراب و تنش ناشی از این مقاومت بروز میکند و این اعمال جبری را در مواردی میتوان رفتاری مبتنی بر سلب نسبی اراده شناخت (صابری و محمدی، 1384، ص 42). 6 ) اختلال فشار روانی حاد و پس از سانحه : در این نوع اختلال اضطرابی به علت بروز یک واقعه استرسزا شدید و غیرمعمول ایجاد میشود که شخص آن رویداد را در گذشته تجربه کرده و پاسخی به صورت ترس شدید و درماندگی از خود بروز داده است و پس از آن بیمار مکررآ واقعه مذکور را در رویاها و افکار بیداری خود مجسم مینماید و احساس و رفتار او به گونهای است که انگار حادثه دوباره در حال تکرار شدن میباشد. علائم این اختلال معمولآ بیش از یک ماه به طول میانجامد ولی اگر علائم بیماری کمتر از یک ماه تداوم داشته باشد اختلال فشار روانی حاد مطرح میشود (کاپلان و سادوک، 2010، ص 243). «تحقیقات نشان می دهد که 100% کودکانی که شاهد قتل والدین خود و یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن آنها هستند و 90% کودکانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند دچار این اختلال پس از سانحه میشوند» (کاوه، 1391، ص 268). همچنین لازم به ذکر میباشد که شیوع این اختلال در زنان دو برابر مردان میباشد. از دیگر اختلالات اضطرابی میتوان به اختلال اضطراب منتشر، اضطراب ناشی از یک اختلال طبی، اضطراب ناشی از مواد و همچنین اختلال اضطراب که به گونهای دیگر مشخص نشده است نیز اشاره کرد. در پایان این بحث لازم به تذکر میباشد که تنها اگر اختلالات اضطرابی با علائم اختلالات خلقی شدید همچون افسردگی اساسی و همچنین علائم جنون ادواری (اختلال دوقطبی نوع 1) همراه باشد در صورت تحقق جرم، باعث سلب مسئولیت کیفری از مرتکب میشود (اشرافیان بناب، 1389، ص 142). بند هشتم . اختلالات شبه جسمی در اختلالات شبه جسمی علائم و نشانههای فیزیکی وجود دارند که در وهله اول احتمال یک بیماری طبی را مطرح مینمایند ولی این علائم را نمیتوان به طور کامل با بیماریهای طبی، مصرف مواد و یا سایر اختلالات توجیه کرد. این اختلالات آنقدر شدید هستند که موجب ناراحتی و اختلالات عملکردی قابل ملاحظه در بیمار میشوند ولی با توجه به اینکه در این بیماران سنجش واقعیت دستخوش تغییر نمیشود در صورت ارتکاب جرم توسط آنان، دارای مسئولیت کیفری کامل میباشند (گودرزی و کیانی، 1387، ص 320). 1 ) اختلال جسمانی سازی : این اختلال در زنان نسبت به مردان شایعتر است و شامل سابقه شکایتهای متعدد فیزیکی میباشد که قبل از سن سی سالگی شروع شده و طی یک دوره چند ساله رخ میدهد و سبب میشود که فرد درصدد درمان آنها برآید و یا اختلالات قابل ملاحظهای در عملکردهای اجتماعی و شغلی وی به وجود میآورد. این اختلال با علائمی همچون چهار علامت درد مرتبط با چهار ناحیه از بدن، دو علامت گوارشی به غیر از درد (مثل تهوع و استفراغ)، یک علامت جنسی به غیر از درد همچون بیتفاوتی جنسی و یک علامت نورولوژیک کاذب (به معنی یک علامت یا نقص یادآور اختلال عصبی که محدود به درد نباشد مانند اختلال هماهنگی یا تعادل) در سیر اختلال همراه است (کاپلان و سادوک، 2010، ص 258). 2 ) اختلال تبدیلی : «این اختلال با وجود یک یا چند علامت بالینی یا نقص مربوط به حرکات ارادی یا کارکرد حسی که ناشی از یک عارضه طبی یا عصبی عمومی (مانند مواجهه با نزاع، استرس و کشمکشهای روانی حاد) میباشد ایجاد میشود ولی علامت یا نقص مربوط به عوامل روانی است». توجه به این نکته ضروری است که اختلال تبدیلی از تمارض جداست؛ بدین معنا که ادعای داشتن و بزرگنمایی بیماری جسمی، زمانی که وجود ندارد تمارض میباشد و معمولآ تنها نقشه برای فرار از کار و... میباشد اما مبتلایان به اختلالات تبدیلی درباره عارضههای خود بیاعتنایی تعجب برانگیزی (که فرانسویها به این حالت بیاعتنایی زیبا میگویند) نشان میدهند به ویژه در مواقعی که عارضههای آنها برای مردم خیلی نگران کننده است این بیتفاوتی نشان دهنده نوعی آسودگی خاطر میباشد، زیرا عارضهها سبب میشوند که فرد مجبور نباشد با کشمکشها و استرسهای جاری زندگی خود مقابله کند (دیوی، 1389، ص 130) این نوع اختلال در زنان دو برابر مردان شایع میباشد. 3 ) اختلال هیپوکندری یا خودبیمارانگاری : این اختلال به معنی باور یا ترس بیمارگونه از اینکه فرد به یک بیماری شدید مبتلاست میباشد، در صورتی که هیچ بیماری وجود ندارد و احتمال ابتلا به این اختلال در مردان مساوی زنان میباشد (کاپلان و سادوک، 2010، ص 265). 4 ) اختلال درد : این اختلال شامل اشتغال ذهنی درباره درد در غیاب بیماری فیزیکی میباشد و در زنان شایعتر از مردان است. از دیگر اختلالات شبه جسمی میتوان به اختلال بدریخت انگاری بدن، اختلال درد مربوط به اختلال طبی کلی، اختلال شبه جسمی نامتمایز و اختلال شبه جسمی که به گونهای دیگر مشخص نشده است اشاره نمود. بند نهم . اختلالات ساختگی در این اختلال بیمار عمدآ اقدام به تظاهر نشانههای بیماریهای طبی یا روانی کرده و علائم بیماری خود را برخلاف واقع بیان میکند و تنها هدف در این بیماری ایفای نقش بیمارگونه میباشد تا باعث جلب توجه و محبت اطرافیان و پزشکان شود. این اختلال می تواند با نشانههای فیزیکی همچون ریختن خون در ادرار خود برای تظاهر به بیماری و یا با علائم روانشناختی همچون توهمات و هذیانهای عجیب و غریب ساختگی و یا هر دو علائم فیزیکی و روانشناختی ظاهر شود و در مردان بیشتر از زنان شایع است و همچنین رافع مسئولیت کیفری از مجرم بیمار نخواهد شد (همان، 2010، ص 270). بند دهم . اختلالات تجزیه ای «در این نوع اختلالات اجزاء اصلی عبارتند از گسستگی در عملکرد منسجم، هوشیاری، حافظه، هویت و درک محیط» (همان، 2010، ص 274). 1 ) اختلال فراموشی تجزیه ای: این نوع اختلال شایعترین نوع اختلال تجزیهای میباشد و در آن بیمار قادر نیست در یک یا چند دوره ناگهانی خاطرات مهم مشخصی را که معمولآ استرسزا هستند را به خاطر بیاورد اما مطالب جدید را میتواند بیاموزد (صابری و محمدی، 1384، ص 46). 2 ) اختلال گریز تجزیه ای: مشخصه اصلی در این بیماری مسافرت ناگهانی و غیرمنتظره از محل کار یا زندگی و ناتوانی در بخاطر آوردن جنبههای مهم هویت (شامل اسم، خانواده و شغل) است و غالبآ بیمار یک هویت جدید برای خود در نظر میگیرد. لازم به ذکر میباشد که این نوع اختلال تقریبآ نادر است و میزان شیوع آن 2/0 درصد در جمعیت میباشد (کاپلان و سادوک، 2010، ص 277). 3 ) اختلال هویت تجزیهای ( اختلال شخصیت چندگانه): این نوع اختلال معمولآ نتیجه یک رویداد تروماتیک (اغلب به صورت آزار جنسی یا جسمی در دوران کودکی) میباشد و با وجود دو یا چند شخصیت یا حالات شخصیتی مجزا در یک فرد و تغییر از یک شخصیت به شخصیت دیگر به صورت ناگهانی شناخته میشود در این اختلال فرد معمولآ یک هویت اصلی (میزبان) دارد که معمولآ پیش از آغاز اختلال روانی وجود داشته است و یک یا چند هویت فرعی که پس از ابتلا به اختلال به وجود آمده است و نرخ شیوع این اختلال در نمونههای اجتماعی بیش از 5/1 درصد گزارش شده است (دیوی، 1389، ص 162- 163). 4 ) اختلال مسخ شخصیت : این نوع اختلال در زنان شایع تر از مردان میباشد و مشخصه اصلی آن بیگانه شدن و جدایی از خود میباشد؛ بیمار ممکن است حس کند که در حال مشاهده خود در فیلم میباشد و یا بر هیچ یک از اعمال خود کنترل ندارد (همان، 2010، ص 281). نکته لازم به ذکر در این اختلال این است که مسئولیت کیفری اینگونه بیماران جزء موضوعاتی است که حتمآ باید در قوانین مدون ما مورد توجه قرارگیرد، این اختلالات معادل جنون نیستند و اساسآ در روانپزشکی جزء اختلالات سایکوتیک نیز طبقهبندی نمیشوند اما ماهیت این اختلال به گونهای است که به نظر میرسد اراده و قضاوت فرد تغییر یافته و مشکلاتی که در نتیجه رفتارهای دگرگون شده بیمار بروز میکند اینگونه به ذهن متبادر میشود که فرد در مورد صحت و سقم رفتارهای خود آگاهی نداشته است (صابری و محمدی، 1384، ص 46). بند یازدهم . اختلالات جنسی در طبقه بندی انجمن روانپزشکان آمریکا اختلالات عملکرد جنسی (کژکاری جنسی) عبارت است از اختلال در چرخه پاسخ جنسی یا درد هنگام مقاربت جنسی؛ این اختلالات شامل: 1 ) اختلالات تمایل و تحریک جنسی 2 ) اختلالات ارگاسمی و درد جنسی 3 ) اختلالات جنسی ناشی از یک اختلال طبی کلی 4 ) انحرافات جنسی (پارافیلیاها): ویژگی این نوع اختلالات وجود تکانهها و خیالات، اعمال جنسی غیر معمول و عجیب و غریب میباشد که شیوع آن در مردان بیشتر میباشد و علت آن هم شناخته شده نیست و در شرایط فشار روانی، اضطراب و افسردگی احتمال انجام اینگونه اعمال بیشتر است. این نوع اختلالات شامل نمایشگری (به معنی تخیلات یا رفتارهای جنسی در طول دوره 6ماهه که به نمایش آلت تناسلی فرد مربوط میشود)، یادگار خواهی (شامل تخیلات و رفتارهای جنسی که به استفاده از اشیا بیجان مربوط میشود)، مالش (شامل تخیلات و رفتارهای جنسی که به لمس اندام یا مالش به اندام فرد دیگر بدون رضایت او، مربوط میشود) ، بچه بازی (شامل تخیلات و رفتارهای جنسی که به فعالیت جنسی با کودک زیر سن بلوغ مربوط میشود)، سادیسم جنسی (شامل تخیلات و رفتارهای جنسی که در آن ایجاد رنج جسمی یا روانشناختی برای قربانی، که از نظر شخص تحریک کننده است مربوط میشود)، نظربازی جنسی (شامل تخیلات و رفتارهای جنسی که به عمل مشاهده فرد برهنه یا مشغول عمل جنسی مربوط میشود)، یادگار خواهی یا مبدل پوشی، مرده دوستی و ... میباشد (پورافکاری، 1380، ص 180). 5 ) اختلالات هویت جنسی: هویت جنسی یک اختلال روانشناختی است که نمایانگر احساس فرد از مذکر یا مؤنث بودن خود میباشد که معمولآ هماهنگ با جنس زیستی فرد است. بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی خود را متعلق به گروه جنسی مخالف میدانند و از وضعیت بدنی خود ناراضی هستند. مشخصه اصلی این اختلال تمایل شدید به ایفای نقش جنس مخالف، پوشیدن لباس او و همچنین داشتن این احساس که بیمار با جنسیت اشتباهی به دنیا آمده است میباشد. این نوع بیماران به دنبال درمان زیست شناختی (جراحی و هورمونی) به منظور تغییر جنسیت و کسب ویژگیهای آناتومیک جنس مخالف هستند. نکته ای که در این بحث جلب نظر میکند این است که «برخلاف آمارهای جهانی که اغلب بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی مذکر را بیش از مؤنث بیان میکنند طبق پژوهشهایی که در ایران در سال 1386 انجام شده است آمار دختران مراجعه کننده به سازمان پزشکی قانونی بیش از مراجعین پسر میباشد» (عسگری، صابری، رضائی، دولت شاهی، 1386، ص 184). در خاتمه این اختلال باید متذکر شویم که ابتلا به انواع انحرافات جنسی در افراد هیچگاه رافع مسئولیت کیفری آنها نمیباشد (گودرزی و کیانی، 1380، ص286-304). بند دوازدهم . اختلالات غذا خوردن این نوع اختلال شامل بیاشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی (شامل شکمبارگی شدید همراه با تداخلات اجتماعی و ناراحتیهای جسمانی از قبیل درد شکم و تهوع که باعث توقف آن شده و سپس فرد دچار احساس گناه و تنفر از خود میشود) و... میباشد. بند سیزدهم . اختلالات خواب این نوع اختلالات شامل بیخوابی اولیه، پرخوابی اولیه، نارکولپسی (به معنی خواب آلودگی شدید در طول روز)، اختلال خواب مربوط به تنفس، اختلال خواب ریتم شبانهروزی، اختلال خوابگردی و ... میباشد که در جرمزایی نقشی ندارند. بند چهاردهم . اختلالهای کنترل تکانه تکانه عبارت است از: «تمایل به انجام عملی به منظور کاهش تنش و استرس افزایش یابندهای که در نتیجه اوجگیری وسوسههای غریزی ایجاد میشود؛ به عبارت دیگر زمانی که یک فرد وسوسه انجام عملی را دارد تا به این طریق اضطراب، تنش و استرس خود را کاهش دهد یک تکانه را تجربه کرده است» (کاوه، 1391، ص 290)». این نوع بیماران قادر به مقاومت در برابر تکانهها یا وسوسههای انجام کارهای زیانآور برای خود یا دیگران نیستند. معمولآ پیش از رفتار تکانشی، فرد احساس افزایش تنش و برانگیختگی میکند و گاه احساس لذت پیشاپیش آگاهانهای وی را وسوسه میکند؛ پس از عمل نیز احساس خشنودی و راحتی میکند اما پس از یک فاصله زمانی دچار احساس پشیمانی، گناه و دلهره میشود. این احساس ممکن است ریشه در تعارضهای پنهان ناخودآگاه یا آگاهی از تآثیر منفی رفتارهای آنان بر دیگران داشته باشد (مثل تبعات قانونی خطرناک در اختلالاتی همچون جنون دزدی). علت دقیق این اختلالات مشخص نیست اما دلایلی همچون عزت نفس پایین، اضطراب و نیاز به کاهش استرس در بروز این اختلال نقش دارند. این اختلالات شامل: 1 ) اختلال انفجاری دوره ای یا متناوب: در این اختلال فرد به طور مکرر قادر به مقاومت در مقابل تکانههای پرخاشگری نیست و باعث آزاررساندن به دیگران میشود. این اختلال در مردان شایعتر از زنان میباشد (کاپلان و سادوک، 2010، ص 339). لازم به ذکر میباشد که در این اختلال به دلیل ناتوانی در کنترل رفتار تکانهای پرخاشگرانه در بعضی موارد منجر به ارتکاب جرایم گوناگون میشود و در نهایت ممکن است موضوع " سلب اراده " مطرح شود، اما منسوب نمودن این وضعیت به اختلال انفجاری دورهای منطقی نیست. برای تشخیص این اختلال وجود چندین دوره مشخص ناتوانی برای مقاومت الزامی میباشد، ضمن اینکه شرایط دیگری نیز باید محقق گردد (صابری و محمدی، 1384، ص 50-49). 2 ) جنون دزدی: این اختلال شامل ناتوانی مکرر در مقاومت مقابل تکانههای دزدی اشیایی که فرد به آنها نیاز نداشته و ارزش مالی هم ندارند میباشد و عمومآ بدون طرحریزی و مشارکت دیگری رخ میدهد (محمدی فرود، 1381، ص 18-17). شیوع این اختلال در زنان بیشتر از مردان میباشد. 3 ) جنون آتش افروزی: این اختلال شامل آتش افروزی عمدی و هدفمند فرد به صورت مکرر میباشد، این اختلال که در مردان به نسبت زنان شایعتر است فرد بیمار هنگام آتش افروزی، مشاهده یا مشارکت در پیامدهای آن احساس لذت میکند (کاپلان و سادوک، 2010، ص 340). 4 ) قماربازی مرضی: این اختلال شامل دورههای مکرر قمار بازی که باعث ایجاد مشکلات اجتماعی–اقتصادی، بدهکاری و انجام فعالیتهای غیرقانونی میگردد میباشد و در مردان نیز شایعتر است. 5 ) وسواس کندن مو: این اختلال شامل کشیدن و کندن مکرر موها، به شکلی که سبب از دست دادن مقدار قابل توجه موها میشود است که در زنان شایعتر میباشد لازم به ذکر میباشد که ابتلا به انواع اختلالات کنترل تکانه همچون جنون دزدی و ... هیچگاه باعث رفع مسئولیت کیفری از مرتکب نمیشود. بند پانزدهم . اختلال انطباق یا سازگاری این اختلال شامل علائم هیجانی یا رفتاری در پاسخ به عامل (یا عوامل) مشخص استرسزا که ظرف مدت سه ماه پس از بروز استرس ظاهر شود میباشد. این علائم هیجانی میتواند به صورت ناراحتی شدید فراتر از تصور و یا تخریب قابل ملاحظه در عملکرد اجتماعی فرد ظاهر شود (همان، 2010، ص 344). گفتار سوم : سایر حالات روانی بند اول . عملکرد هوش مرزی مقصود از این اختلال آن است که بیمار از بهره هوشی بین 71 تا 84 برخوردار است و عقب مانده ذهنی محسوب نمیشود اما از قوای عقلانی کافی و در حدود طبیعی نیز برخوردار نیست اینگونه افراد در موقعیتهای استرسزا و دشوار ممکن است تصمیمهای عجولانه و غیرمنطقی اتخاذ کنند و مرتکب جرایمی شوند. اما در قوانین کشور ما هنوز برای این افراد تعریف خاصی وجود ندارد و حدود مسئولیت آنها نیز مشخص نمیباشد (صابری و محمدی، 1384، ص 51). بند دوم . رفتار ضداجتماعی کودکی یا نوجوانی بدین مفهوم که کودک یا نوجوان رفتارهایی را از خود بروز میدهند که ناشی از اختلال روانی نیستند و شامل اعمال ضداجتماعی صرف میباشند که نمیتوان آنها را الگوی رفتاری خاصی تلقی کرد ولی موجب نقض حقوق دیگران میشوند. همچون مدرسه گریزی و دزدی. از دیگر نمونههای این حالات میتوان به رفتار ضداجتماعی بزرگسالی، مسئله هویتی و ... اشاره نمود (همان، 1384، ص 51). منابع و مآخذ منابع فارسی الف) کتب : اس میلر، ن(1381). روانپزشکی اعتیاد و تشخیص و درمانهای جاری. ترجمه: دکتر مهران ضرغامی. ساری: انتشارات معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشت درمانی . اشرافیان بناب، م(1380). ضروریات پزشکی قانونی. تهران: انتشارات تیمورزاده . ال اسپیتزر، ر و گیبون، م(1379). سرگذشت بیماران روانی به روایت انجمن روانپزشکی آمریکا. ترجمه: دکتر محمدرضا نیکخو و هامایاک آوادیس یانس و دکتر قاسم حاتمی. تهران: انتشارات مهارت . انجمن روانپزشکان آمریکا(1380). طبقه بندی اختلالات روانی، ترجمه: دکتر نصرت اله پورافکاری. تهران: انتشارات آزاده . اونز، ان و رونی، ب(1389). روشهای تحقیق در روان شناسی. ترجمه: اسماعیل سعدی پور و فاطمه رسولی. تهران: انتشارات سروش . ایبراهمسن، د(1371). روانشناسی کیفری. ترجمه: پرویز صانعی. تهران: انتشارات گنج دانش . آیزنگ، ه(1379). جرم و شخصیت. ترجمه: حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی زند. تهران: انتشارات سخن. باچر، ج؛ مینکا، س و هولی، ج(1388). آسیب شناسی روانی. ترجمه: یحیی سیدمحمدی. تهران: انتشارات ارسباران. پوت واین، د و سامونز، آ(1386). روانشناسی و جرم. ترجمه: دکتر داوود نجفی توانا. تهران: انتشارات میزان . حافظنیا، م(1387). مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی. تهران: انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت) . حکمت، س(1379). روانپزشکی کیفری. تهران: انتشارات گوتنبرگ . دادستان، پ(1382). روانشناسی جنایی. تهران: انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت). دلیویسون، ج(1385). آسیب شناسی روانی. مهدی دهستانی. تهران: انتشارات ارجمند . دی وی، گ(1389). آسیب شناسی روانی. ترجمه: مهدی گنجی. تهران: انتشارات ساوالان، جلد دوم سادوک، ب و سادوک، و(1933). دستنامه روانپزشکی بالینی. ترجمه: دکتر فرزین رضاعی، دکر محسن ارجمند و دکتر نادیا فغانی جدیدی(2010). تهران: انتشارات ارجمند، ویرایش پنجم . سلیگمن، م ؛ روزنهان، د و والکر، ا(1389). آسیب شناسی روانی. ترجمه: دکتر رضا رستمی ، علی نیلوفری و مینا قبادی. تهران: انتشارات ارجمند، جلد دوم . سیاسی، ع(1384). نظریه شخصیت یا مکاتب روانشناسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران . شولتز، د و الن شولتز، س(1998). نظریه های شخصیت. ترجمه: یحیی سیدمحمدی. تهران: انتشارات شابک. صابری، م و محمدی، م(1384). نگرشی نو به روانپزشکی قانونی. تهران: انتشارات تیمورزاده . فتحی آشتیانی، ع و داستانی، م(1392). آزمونهای روانشناختی. تهران: انتشارات بعثت . فرهنگی، ع و صفرزاده، ح(1385). روشهای تحقیق در علوم انسانی. تهران: انتشارات پیام پویا . کاوه، م(1391). آسیب شناسی بیماریهای اجتماعی. تهران: انتشارات جامعه شناسان، جلد اول . کراز، ژ(1386). بیماریهای روانی. ترجمه: دکتر محمود منصور و دکتر پریدخ دادستان. تهران: انتشارات رشد . کریمی، ی(1389). روان شناسی شخصیت. تهران: انتشارات نشر . کینیا، م(1376). روانشناسی جنایی. تهران: انتشارات رشد ، جلد دوم . گراهام، م(1999). روانپزشکی آکسفورد. ترجمه: دکتر محمود کیان راد و همکاران. تهران: انتشارات نوردانش. گودرزی، ف و کیانی، م(1387). پزشکی قانونی برای دانشجویان رشته حقوق. تهران: انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت) . ملکوتی، ک؛ متقی پور، ی و فرزادی، ح(1388). اسکیزوفرنیا و اختلالات شدید روانی. تهران: انتشارات فرهنگ صبا . نادری، ع و سیف نراقی، م(1383). روشهای تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی. تهران: انتشارات بدر . وارنر، ر(1388). بهبود اسکیزوفرنیا. ترجمه: دکتر مهرنوش خشنودی فر و همکاران. تهران: انتشارات دانژه . ولد، ج؛ برنالد، ت و اسنیپس، ج(1388). جرمشناسی نظری. ترجمه: علی شجاعی. تهران: انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت) . ب) مقالات : امام هادی، م؛ جلیلوند، م و صالحی، م(1385). فراوانی اختلالات روانی در مجرمان قتل عمد. مجله رفاه اجتماعی، بهار 85، شماره 20، ص 162-153 . بیگدلی، ا؛ رضاعی، ع و رحیمیان بوگر، ا(1391). اختلالات روانی شایع در سوءمصرف کنندگان مواد. مجله پژوهشهای روانشناسی بالینی و مشاوره، شماره 3، ص 108-93 . پوستچی، ر(1391). شایعترین اختلالات شخصیتی و رفتاری در زندان. مجله اصلاح و تربیت، اردیبهشت 91، شماره 127 . حاتم زاده، ف و پالاهنگ، ح(1386). بررسی میزان شیوع اختلال شخصیت در مجرمین زندان شهرکرد. مجله اصلاح و تربیت، دی 87، شماره 71. رحمدل، م(1384). بیماری های روانی و بار اثبات در سیستم عدالت کیفری ایران. مجله حقوق خصوصی، شماره 9، ص 34-5 . رستگاری نیا، ژ(1388). اختلالات روانی شایع در بین زندانیان و تآثیر اشتغال به کار در آن(کاهش آسیب). مجله اصلاح و تربیت، اردیبهشت 88، شماره 84، ص 33-30 . شمس علی زاده، ن؛ شاه محمدی، د و بوالهری، ج(1380). بررسی همهگیرشناسی اختلالهای روانی در یک روستای استان تهران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره 26و 25، ص 26-19 . صابری، م(1387). اختلالات روانی و مسئولیت کیفری. ویژه نامه اولین همایش سراسری طب و قضا. مجله علمی و پزوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران، تهران: سال 9، شماره 1، بهار 1390. ضرابی، ا(1377). زمینه های شخصیتی و جنایت. مجله حقوق دادگستری، بهار77، شماره 22، ص 138-127. عسگری، م؛ صابری، م؛ رضائی، ا و دولت شاهی، ب(1386). شیوع آسیب های روانی در بیماران با اختلال هویت جنسی. مجله پزشکی قانونی، شماره 47، ص 186-181 . فدائی، ف(1376). بیماران روانی مجرم. مجله اصلاح و تربیت، فروردین76، دوره قدیم، شماره27، ص14-10. فدائی، ف(1375). بیماران روانی مجرم. مجله اصلاح و تربیت، اسفند75، دوره قدیم، شماره26، ص 12-8 . فلاحتی خشکناب، م(1386). تآثیر تفریح درمانی بر وضعیت روانی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مزمن. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره 50 ، ص 232-237 . گودرزی، ف و کیانی، م(1380). اصول طب قانونی و مسمومیت ها. روزنامه رسمی جمهوری اسلامی. تهران: سال 6، پاییز 1380 . محمدی فرود، ح(1381). ارتکاب سرقت در مبتلایان به اختلالات روانی. مجله اصلاح و تربیت، دی 81، شماره 10، ص 18-17 . محمدی فرود، ح و میرهاشمی، م(1387). رابطه اختلالهای شخصیت با نوع جرم در زندانیان. مجله اندیشه و رفتار در روانشناسی بالینی. بهار 87، شماره 7، ص 30-21 . مقصودلو، ص؛ قدوسی، آ و بحرینیان، ع(1386). بررسی شیوع و شدت جرایم در بیماران مبتلا به اختلالات روانی. مجله پژوهش در پزشکی، سال 26، شماره 3، ص 170-163. ج) پایان نامهها : عبدالهادی، ب(1382). بررسی فراوانی اختلالات شخصیتی در زنان زندانی شهر تهران و کرج. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه روانپزشکی ایران. منابع لاتین : Akiskal, Maj et al(2005). Personality Disorder. Evidence And Experience In Psychiatry, John Wiley & Sons. Ltd .

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دریافت و ترجمه مقاله دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید